به گزارش پایگاه خبری قارتال نیوز، برای ما و بخصوص اغلب شهروندانی که کمکم سالهای جوانی را پشت سر میگذارند، هنوز ایشان «نازلار»سریال دومان هستند .
نازلار که تداعیگر خاطرات جوانی و روزهای دورهمی و خوش خیلی از خانوادههای آذربایجانی است .
مگر میشود نازلار را دوست نداشت و مشتاق دیدارش نبود . دیدار بانویی که با خود عطر خوش خاطرات را آورد و ما را برد به آن یادش بهخیرهایی که هرگز از یادمان نمیرود و شمیم شاد شبهایی را به همراه آورد که سایه پدرها ، مادرها و پدربزرگ ها و مادر بزرگها صفای خانهها بودند و سریالها چه بهانههای قشنگی بودند برای شبنشینی برای آن چاییهای گس و خوش عطر و طعم مادربزرگ که دیگر هیچ کجا به هیچ قیمتی نمیتوان ، گلوی خشکیده دلخوشیها را با یک فنجان آن تَرکرد و عطش حسرت و دلتنگی را فرو نشاند.
«…بیله بیلمییه هنوزدا اوره گیمده بیر ایتیک وار گؤزوم آختارار همیشه نه یاماندی بو ایتیکلر خان ننه جانیم نولایدی سنی بیرده من تاپایدیم او آیاقلار اوسته بیرده دؤشه نیب بیر آغلایایدیم…»
در همان لحظه اول متوجه میشوم خانم مژگان اسماعیل پور از نظر زیبایی و فتوژنیک بودن چهره ، تنالیته صدا و از جنبه زیباییهای رفتاری مانند متانت، وقار و خاصه فروتنی که این روزها در میان هنرمندان و افراد شناخته شده جامعه، عنصر کمیابی است از بیشتر سلبریتیها بسیار بالاتر است به اضافه اصالتی که در تمام حرکات یک بانوی هنرمند آذربایجانی میتوان دید و ایشان را به کاراکتری خاص تبدیل کرده و همین است که اگر نام بانو را در تیتراژ هر فیلم و سریالی دیدی باید بنشینی به تماشا تا خاطرهای در ذهنات ساخته شود که بعدها تو را بخنداند و بگریاند …
روبریمان مینشیند و با همان لحن آشنایی که منتظرش بودیم، گرم و با محبت و خودمانی به احوالپرسی و اشتیاق ما پاسخ میدهد و کمکم سر صحبت باز میشود .
و اینبار ایشان در جواب درخواست ما برای بازگو کردن مختصری از بیوگرافی و پیشینه کاریشان به گذشته برمیگردد و زمان فلش بک میشود تا میرسد به روزی که زنده یاد آقای ابراهیمی، همسر خانم اسماعیلپور با ایشان در فواصل مختلف و هر زمان که حرفاش پیش میآمد از علاقه خود به بازیگری با ایشان صحبت میکرد .
باقی ماجرا را از زبان خانم اسماعیلپور بشنویم .
▪️دومان مرا به شبکه استانی آورد
با نام و یاد خدا ، مژگان اسماعیل پور هستم . بگذارید ببینم اگر بخواهم به شما بگویم چطور وارد دنیای هنر شدم باید به چه زمانی برگردم . …سال ۷۷، ۷۸ بود ما در تهران زندگی می کردیم . همسرم زنده یاد آقای ابراهیمی ، خیلی علاقهمند به هنر بودند، خاصه هنر بازیگری و سینما . من هم با دیدن علاقه ایشان ، تشویقشان کردم که وارد این حیطه بشوند. هر بار که من پیشنهاد میدادم آقای ابراهیمی دنبال علاقهشان را بگیرند. میگفتند: که به تنهایی نمیتوانند و نظرشان این بود که یا باهم یادگیری بازیگری را شروع کنیم یا اینکه این موضوع را صرفا به عنوان اشتیاقی دور از دسترس خواهند پذیرفت . من هم آنروزها فقط برای اینکه با همسرم برای رسیدن به آنچه دوست داشتند همراهی کرده باشم پذیرفتم که این راه را باهم آغاز کنیم . خلاصه روزها از پی هم گذشت و ما کمکم به پایان دورهها و کلاسهای بازیگری میرسیدیم که اتفاق جالبی درست در ترم آخر تحصیل هنر برای ما افتاد، یک روز خانم تهمینه میلانی آمدند به کلاس ما و گفتند: من از این کلاس، یک بازیگر برای فیلمام میخواهم. و مشخص نکردند که کارکتر مورد نظرشان مرد است یا زن و از همه داوطلبین تست گرفتند، خلاصه من و همسرم هم تست دادیم جواب تست که آمد دیدیم همسرم قبول شده است. ولی ایشان بنا به دلایل مشغله کاری که داشتند قبول نکردند . بخصوی که آنروزها دستمزد بازیگران مبلغ زیادی نبود و ایشان گفتند درآمدشان در خارج از دنیای بازیگری خیلی بهتر است . نهایتا ما بعدها وارد گروه تئاتر آقای اسحاقزاده شدیم. مدتی در تئاتر تهران کار کردیم و گاهی که برای دیدار خانواده به اورمیه می آمدیم ، مادرم که در جریان فعالیتهای هنری ما بود یک روز به من پیشنهاد داد مدرک بازیگری خود را به شبکه استانی آذربایجانغربی که تازه تاسیس شده بود بدهم و هربار که ما به اورمیه می آمدیم پیشنهاد خود را مصرانه تکرار میکرد تا اینکه بالاخره من پیشنهاد ایشان را عملی کردم . همسرم در این بین از ادامه کاربازیگری صرف نظر کرد اما مدت کوتاهی بعد از اینکه من مدرک خود را به شبکه استانی داده بودم از طرف صدا سینما برای ایفای نقش درسریال «دومان» از من دعوت به همکاری شد. من هم پذیرفتم و اتفاقا توانستم با نقشام در سریال دومان ارتباط بسیار خوبی بگیرم، این اولین کار بازیگری من در اورمیه بود. در این سریال من نقش نازلار را داشتم ، بعد از آن که سریال دومان دیده شد ، بیندگان از بازی من استقبال خیلی خوبی کردند و من به بازیگری در سریال قونشولار و سریال فارسی باجناقها و سریالهای دیگر دعوت شدم و تا به امروز این روند ادامه پیدا کرده است. البته من همزمان با صداسیما در رادیو هم حضور داشتم . در سال ۹۳ به برنامه رادیویی (بیر آخشام بیر سلام) پیوستم که نفش «منیژه» را در آن اجرا میکردم و همچنین تا کنون در برنامههای زیاد دیگری در رادیو نقش آفرینی داشتم ، مثل داستانهای کوتاه رادیویی و تا به امروز کار خود را با علاقه و تلاش و پشتکار در صدا و سیما و رادیو پیش بردهام . بازخوردهای خوب و محبت آمیز مردم نیز من را به ادامه این راه تشویق میکند و از نگاههای پر مهر و ابراز احساسات صمیمانه مردم عزیزمان نیرو و ایمان به ادامه راه میگیرم .
▪️کاش صدا و سیمای استان به روزهای خوش خود برگردد
سالهای نه چندان دوری صدا و سیمای استانی آذربایجانغربی پروژههای زیادی را اجرا میکرد و هر سال شاید چندین سریال استارت میخورد که هر شب بیندگان زیادی را در محافل گرم خانوادگی دور هم جمع میکرد . مخصوصا در سریالهای مناسبتی مثل ماه رمضان یا ایام خاص مثل شب یلدا که مردم استقبال خیلی خوبی میکردند و یکی از سرگرمیها و گفتگوهای خانوادهها پیرامون همین سریالها می چرخید. من هم در آن سالها مرتبا دعوت به نقش آفرینی در سریالها می شدم و وقتی بازتاب زحمات و گاهی شب نخوابیها و روزهای متوالی بدون استراحت کار کردنها را در کلام و نگاه شهروندان میدیدم خستگی کار را فراموش میکردم و نیروی مضاعفی میگرفتم . این هم بخاطر آن بود که همه ساله بودجه مناسبی برای این سریالها تعریف میشد. اما مدتهاست که حداکثر هر سال یک سریال ، بودجه تولید میگیرد و این کاهش بودجه ردپای خود را در ریزش مخاطب به جای گذاشته است. زمانی بود که سریالهای مرکز استانی آذربایجانغربی نزدیک به ۹۰ درصد بیننده داشت و واقعا حیف بود چنین پتانسیلی که شاید کمتر استانی به آن دستیافته به این آسانی از دست برود . بنظر من هنوز هم صدا و سیمای استانی میتواند به روزهای پررونق خود برگردد و مخاطبان را دور خود جمع کند و ای کاش که مسئولان تدابیری بیندیشند تا صدا سیما به روزهای خوش خود برگردد.
▪️کیفیت سریالها قربانی اکیببازی کارگردان و تولیدکننده
آسیب دیگری که سومدیریتها به تاثیر و جایگاه صدا و سیمای استانی زدهاست ، دادن کار تولید سریالها به کارگردانها و تولیدکنندگانی است که بنا به هر دلیل به شکل غیرحرفهای و غیراصولی ، کار خود را فقط با یک اکیپ خاص از افراد خانواده یا دوستان و آشنایان خود انجام میدهند که اغلب نه تنها نابازیگر که حتی در مواردی بازی خراب کن هستند. این روزها کار ساخت برنامهها شکلی تیمی به خود گرفته، به این معنی که کارگردانها تیم خاص خودشان را دارند که اعضای ثابتی دارد و با همان مجموعه خاص ، پروژهها را پیش میبرند، متاسفانه سنخیت بازیگران و کاراکترها با فیلمنامه مورد توجه قرار نمیگیرد و به هیچ وجه از بازیگری خارج از تیم ثابت خودشان دعوت به همکاری نمیکنند. این باعث میشود بسیاری از پتانسیلهای هنری ما اعم از بازیگران، عوامل صحنه، فیلم برداری، صدابرداری و… بلا استفاده بمانند و یک رکود و ناامیدی و تاریکی در دنیای هنر حکم فرما شود. حتی گاهی هم که فراخوانهایی میدهند برای جذب افراد جدید ، اغلب با کسانی که سررشتهای از هنر بازیگری ندارند و در حیطه تکنیکهای بازیگری آموزش ندیدهاند وارد کار میشوند ، علی رغم اینکه که خودشان بهتر میدانند، بازیگری به شدت وابسته به تکنیک و آموزش است و این امری نیست که بدون آموزش قابل اجرا و اکتساب باشد. نمیتوان از افراد دوره ندیده هیچ انتظاری برای برآورده کردن کیفیت مورد نظر کار داشت. علت اینگونه انتخابها اغلب هم به مسئله مالی برمیگردد و عدم میل به هزینهکردن برای کار خوب و مخاطب پسند. واضح است که وقتی تهیه کنندهها بخواهند بازیگران مطرح و ثابت شدهای را برای پروژههای خود دعوت کنند میدانند که باید مبلغ مشخصی را به عنوان حقالزحمه به ایشان بپردازند، بنابرین سعی میکنند برای شانه خالی کردن از این هزینهها به وسیله فراخوانهای عمومی، از افراد بدون تخصص با هزینه کمتر و حداقل قیمت استفاده کنند، که با این وضعیت کیفیت کار نیز حداقلی میشود وهمین میشود که از آن همه شور اشتیاق برای دیدن سریالهای تلویزیون چیزی نمانده و صدا و سیما مخاطبان خود را از دست داده است.
* اجرای کارهای خوب و ارزشمند برای کودکان
تعداد پروژهها و سریالهای صدا و سیمای استانی به علت کمبود بودجه بسیار کمتر شده است در مورد رادیو هم همین طور است البته اگر از من برای پروژههای رادیو یا تلویزیونی دعوت بشود با در نظر گرفتن کیفیت کار ، خواهم پذیرفت اما این روزها بیشتر مشغول برگزاری کلاسهای بازیگری و مدیریت کلاسهای مربوط به بازیگری در مجتمع فرهنگی هستم و همچنین آموزش عوامل هنری در رابطه با ساخت فیلم یا سایر برنامهها را به عهده دارم . در این زمینه ما تعدادی کار اجرایی خوب داریم خاصه اجرای کارهای ارزشمند در زمینه کودک که در سالنها نمایش داده میشوند . به نظرم کار کودک بسیار مهم و البته بسیار هم سخت است، این زمینه هنری نیاز به داشتن دانش روانشناسی دارد و به شدت دشوار است، باید شرایط کودکان و خواستههایشان و ضروریات برای راضی نگهداشتن آنان درک شود که شامل معیارهای بسیاری میشود.
▪️هیچکس با ورکشاپ بازیگر نمیشود
رشته بازیگری پرطرفدار و مورد استقبال مردم است، خانوادهها میخواهند فرزندان خود را وارد این عرصه هنری نمایند. امروزه برخی افراد ، وُرکشاپهایی را برای علاقه مندان برگزار میکنند. از نظر من هیچکس با ورکشاپ نمیتواند بازیگر شود، زیرا ذاتا ورکشاپ برای آموزش دادن نیست، بلکه یک دوره کوتاه مدتی برای ارتقا و بازآموزی جدیدترین دستاوردها در یک فن و حرفه است . ورکشاپها زمان کوتاه یک یا دو هفتهای دارند که برای یادگیری بازیگری مطلقا کافی نیستند و بلکه نو آموزان باید دورههای آموزشی اصولی ببینند. من به خانوادهها توصیه میکنم زمانی که فرزندانتان را به کلاسی میفرستید ابتدا تحقیق کنید مربی کلاس چه کسی است و آیا کلاس پتانسیل آموزش اصولی را دارد یا نه؟ همانطور که در مدرسه دانشآموزان ابتدا الفبا را یاد میگیرند در بازیگری نیز ابتدا باید الفبا و تکنیکهای اولیه را یاد گرفت . در این زمینه کار تئوری به اندازه عملی مهم است، که در دوره بازیگری پایه آموزش داده میشود و در صورت قبولی از آزمون پایانی این دوره، هنرآموز به دوره تئاتر منتقل میشود. با این روش خانوادهها میتوانند اطمینان حاصل کنند که فرزندانشان تکنیک و علم اولیه بازیگری را فراگرفتهاند و میتوانند و باید همراه با علم روز پیش بروند. مجددا به خانوادهها یادآوری میکنم که قید ورکشاپها را برای آموزش بازیگری بزنند زیرا آنها برای مبتدیها نیستند. حتی گاهی این ورکشاپها برای کلاسهای هنری یک ماهه گواهی صادر میکنند که باعث عدم شناخت هنرجو از مهارت حقیقی خود و معضل خود هنرمند پنداری میشود. علاقهمندان میتوانند از طریق مجتمع فرهنگی یا فراخوانهای مجموعه «پخش رنگی» روند اصولی آموزش را تعقیب کنند.
▪️گلایه هنرمند از مسئولان ، نادیده گرفتن آنهاست
یک هنرمند بعد از طی کردن یک پروسه طولانی از مشقتهای زندگی هنری انتظاراتی دارد، متأسفانه اغلب وقتی ما هنرمندی را از دست میدهیم ، تازه قدرش مشخص میشود و میگویند دیگر کسی به مهارت ایشان نخواهد آمد و این یک معضل است که وقتی هنرمند زنده است قدرش دانسته نمیشود . باید مسئولان و متولیان امر هنر در مناسبتهای مختلف ، سراغی از هنرمندان بگیرند و نگذارند در گوشه تنهایی و در غبار فراموشی دوران کهولت خود را سپری کند و بجای اینکه نتیجه زحمات خود را ببیند در کنج فراموشی روزگار بگذراند. بسیاری از هنرمندان را میشناسم که گلایهمندند که فرصتی برای کار کردن در اختیار ندارند و عملا نادیده گرفته میشوند اینها گلایههایی است که ما هنرمندان از مسئولین داریم.
▪️نگاه پر مهر مردم ، بازتاب تلاش هنرمند است
از مردم خوبمان بسیار تشکر میکنم که همیشه نسبت به هنرمندان، لطف و توجه دارند و محبتشان شامل حالمان میشود و ما بازتاب تلاش خود را همواره در چهره و نگاه پر مهر آنان میبینیم. در همین راستا باید از رسانه قارتال نیوز تشکر کنم که همیشه مشوق هنرمندان استان هستند. این بار دوم است که توسط رسانه قارتالنیوز برای مصاحبه دعوت میشوم، دفعه قبل روز تولد من را در جمع صمیمی خود جشن گرفتند که یکی از خوش ترین خاطرات من شد. چنین اقداماتی می تواند از جانب سایر رسانهها هم برای سایر هنرمندان انجام شود. زیرا دیدهشدن و ارج نهادن به زحمات یک هنرمند برای او بسیار با ارزش است. در مورد هنرمندان پیشکسوت ، مردم از طریق رسانهها متوجه میشوند که شخص هنرمند هنوز زنده و توانمند هست و مشتاق و تواناست تا کار بازیگری و هنر را ادامه دهد چون شغل ما برخلاف بقیه مشاغل بازنشستگی ندارد و ما تا پایان عمر خود با لذت و اشتیاق کار میکنیم. از گروه رسانهای قارتالنیوز متشکرم که تریبونی در اختیار ما هنرمندان میگذارند که با مردم ارتباط بگیریم و آنان و مسئولان متوجه مشکلات ما بشوند.
با تشکر، ارادت قلبی و امتنان از حضور صمیمانه و ارزشمند سرکار خانم مژگان اسماعیلپور در مجموعه قارتال نیوز، چشم انتظار دیدار مجدد ایشان در جمع خودمان و عرصههای ارزشمند هنر هستیم با آرزوی موفقیت و درخشش همیشگی برای ایشان.
فرمانده انتظامي آذربایجان غربی از دستگيري فردي با 700 ميليارد ريال کلاهبرداري در شهرستان مياندوآب، خبر داد.
فرمانده انتظامي آذربایجان غربی از کشف يک هزار کيلو چاي و 364 حلقه لاستيک به ارزش تقريبي 12 ميليارد ريال در شهرستان مهاباد با تلاش پليس امنيت اقتصادي، خبر داد.
رئیس واحد اندازهگیری و توزیع شرکت گاز آذربایجانغربی گفت: طی روز ۱۷ آذرماه امسال، با ۳۲ میلیون و ۱۰۰ هزار مترمکعب گاز به مصرف رسید تا فصل زمستان نرسیده، مصرف گاز حد نصاب جدیدی برای خود ثبت کند.
مدیر جهاد کشاورزی ارومیه از برداشت بیش از ۴۵۰ هزار تن سیب از باغات شهرستان ارومیه خبرداد.
ارسال دیدگاه
قوانین ارسال دیدگاه