آب از سر دریاچه ارومیه گذشته، اما مسئولان هنوز دنبال عکس یادگاری هستند

در حالی که این روزها بحران دریاچه ارومیه جدی تر شده و زنگ خطر برای میلیون‌ها نفر در منطقه به صدا درآمده، بار دیگر این تبریز و آذربایجان‌شرقی بودند که دست به کار شدند.

به گزارش پایگاه خبری قارتال نیوز، استاندار آذربایجان‌شرقی امروز از اجرای چند مرحله بارورسازی ابرها برای کمک به احیای دریاچه ارومیه خبر داده و اعلام کرده است که یک فروند هواپیمای ویژه برای این منظور خریداری و به‌صورت دائم در منطقه مستقر خواهد شد؛ پیشنهادی که از سوی اتاق بازرگانی تبریز ارائه شده و وزارت نیرو نیز آن را تأیید کرده است.

اما در این ‌سوی دریاچه، در استان آذربایجان‌غربی که بیش از ۷۰ درصد مساحت دریاچه در آن قرار دارد، خبری از حرکت، طرح یا حتی یک موضع‌گیری قاطع نیست. نه رحمانی استاندار موضع مشخصی دارد، نه اتاق بازرگانی ارومیه طرحی ارائه کرده، و نه ستاد احیای دریاچه ارومیه که باید فرماندهی کل عملیات احیا را در دست داشته باشد، شفاف‌سازی کرده که چه کرده، چه می‌کند و قرار است چه بکند.

مسئولان تبریز تصمیم می گیرند هواپیما بخرند تا به داد دریاچه برسند، اما ارومیه‌ای‌ها حتی نتوانسته‌اند یک «طرح بومی» برای احیا یا مدیریت بحران ارائه دهند. این سکوت خجالت‌آور زمانی خطرناک‌تر می‌شود که بدانیم دریاچه ارومیه فقط یک تالاب بزرگ نیست؛ بلکه گره‌گاه تنفسی، اقتصادی و امنیتی شمال‌غرب ایران است. خشک‌شدن کامل آن یعنی تهدید معیشت صدها هزار کشاورز، نابودی هزاران هکتار زمین، شکل‌گیری کانون‌های طوفان نمک و در نهایت، کوچ اجباری مردم از منطقه.

از سوی دیگر، دریاچه ارومیه تنها منبع زیست‌محیطی در این مقیاس در کل شمال‌غرب کشور است و تخریب آن می‌تواند آثار غیرقابل جبرانی بر اقلیم، اقتصاد، مهاجرت، و حتی امنیت مرزی داشته باشد. آیا استاندار آذربایجان‌غربی این ابعاد را درک کرده است؟ آیا ستاد احیا فقط برای برگزاری جلسه و گزارش‌نویسی تشکیل شده است؟

اتاق بازرگانی ارومیه نیز در شرایطی که همتای تبریزی‌اش به‌صورت جدی وارد میدان شده و تصمیم دارد برای دریاچه هزینه کند، به‌طور عجیبی غایب و منفعل است. چه مانعی بر سر راه حرکت بخش خصوصی آذربایجان‌غربی وجود دارد؟ یا مهم‌تر از آن: آیا اصلاً اراده‌ای برای ورود به موضوع وجود دارد؟

نکته تأسف‌بار اینجاست که در بسیاری از موارد، رسانه‌ها و مردم حتی نمی‌دانند ستاد احیای دریاچه ارومیه دقیقاً چه‌کاره است. ساختار عظیم این ستاد، بودجه‌هایی که طی سال‌های اخیر دریافت کرده، و وعده‌هایی که بارها تکرار شده‌اند، همگی بی‌حاصل مانده‌اند. اگر اقدامات مؤثر و میدانی انجام شده، چرا گزارشی مستند از آن منتشر نمی‌شود؟ اگر اقدامی نشده، چرا مدیران قبلی و فعلی این ستاد هنوز مورد مواخذه قرار نمی گیرند؟

همین حالا نیز اگر اقدامی جدی نشود، نباید دور از ذهن دانست که در آینده‌ای نه‌چندان دور، مردم منطقه با یکی از بزرگ‌ترین فجایع زیست‌محیطی کشور روبه‌رو شوند؛ فاجعه‌ای که به‌دلیل بی‌کفایتی و بی‌تفاوتی مسئولانی رقم خواهد خورد که نام دریاچه را یدک می‌کشند، اما هیچ‌کدام عملاً کاری برای نجات آن نکرده‌اند.

دریاچه ارومیه در حال مرگ است؛ اما مسئولان ارومیه‌ای انگار اصلاً نمی‌دانند بیمار کیست، مشکل چیست و درمان از کجاست.