اختصاصی قارتال/ گسترش اعتیاد و منشأ تمایل جوانان به افیون

امروزه با گسترش معضل اعتیاد در جامعه و پایین آمدن متوسط سن گرایش به اعتیاد در وهله اول نیاز است به منشأ تمایل جوانان به استفاده از مواد مخدر و افیونی بپردازیم.

به گزارش پایگاه خبری قارتال نیوز، اما چگونه می‌شود که شخص با وجود دانشی که از خطرات کوتاه مدت و بلند مدت اعتیاد دارد اقدام به ورود در وادی انحطاط‌آور مواد می‌کند؟!

توجه داشته باشید، اشاره به عوارض آنی و بلند مدت اعتیاد صرفا بخاطر پُرکردن صفحه و طولانی شدن نوشته نیست!بلکه از جوانب بسیارمهم و قابل تامل مسئله است.

از این رو که شاید به نظر برخی روانشناسان شخص معتاد یا مایل به مخدرات، به واسطه دلیل تراشی‌های روانی و یا انکار خطرات مواد، عوارض خطرناک اعتیاد را نمی‌پذیرد، مثلا قبول نمی‌کند که عاقبت او مانند میلیون‌ها معتاد دیگر در جهان به از دست دادن اختیار و اراده در مصرف مواد و متلاشی شدن ذهن و جسم او منجر خواهد گشت، یا نمی‌پذیرد که اعتیاد موجب فقر، اقدام به جرایمی مانند سرقت، فروش مواد و… منتهی می‌شود، اینها همگی از پیامدهای بلند مدت مواد هستند.

لذا می‌توان پذیرفت، جوانی که گرایش به مواد دارد ، چنین خطراتی را با توجیهات ذهنی از خودش خیلی دور و بعید می‌انگارد ، نمی‌پذیرد و انکار می‌کند.

اما نکته حیاتی اینجاست که برخی خطرات مصرف مخدر، آنی هستند و شخص قطعا می‌داند که برای وی رخ خواهند داد.

مانند طرد شدن از طرف بسیاری از محیط‌های اجتماعی، طرد شدن و مورد قضاوت و نفی قرار گرفتن توسط فامیل و آشنا، ناتوانی او در انتخاب شریک عاطفی برای زندگی مشترک و عدم دسترسی وی به محیط‌های آکادمیک تحصیلی یا پروسه‌های استخدامی بسیاری از مشاغل و…

حال چه می‌شود که جوان امروزی چنین پیامدهای قطعی را نادیده می‌گیرد؟!

جوان امروز پیشاپیش از موقعیت‌های اجتماعی طرد شده است

چنین موقعیتی ناشی از این است که جوان امروزی پیشاپیش از بسیاری از موقعیت‌های اجتماعی که ذکر شد طرد شده و بیرون افتاده‌ است!…

او نمی‌تواند با فرهنگ و خواست‌های اجتماع امروزی وفق یافته و همانند سازی کند، قادر نیست قواعد اجتماعی را به باورهای خود راه دهد، همچنین راهی برای جذب شدن در اقتصاد کاپیتالیستی امروزی در پیش‌رو ندارد… و می‌داند که بخش سنتی جامعه که مترادف با قسمت عقلانی و منطقی جامعه قلمداد می‌شود و به نحوی خانواده و قوم و خویش نیز در نیابت با آن قرار می‌گیرد، صرفا در صورتی او را خواهد پذیرفت که توانسته باشد جذب در سیستم اقتصادی شود و موقعیت با ثبات مالی داشته باشد.

جوان امروزی چند صباحی را در امیدهای واهی برای کشف راز موفقیت و مقبولیت اجتماعی به سر می‌برد تا حیثیت خود را حفظ کند، حیثیتی که به لطف فرهنگ‌های داخلی و خارجی امروزی به اشتباه برای وی تعریف شده است، او از کودکی یاد گرفته برای حفظ ارزش و عزت نفس خود بایستی توسط نیروهای خصمانه و غیر دوستانه جامعه رقابتی مورد تایید قرار بگیرد.

در لحظه‌ای خاص، جوان متوجه می‌شود که راهی برای ورود به سیستم بزرگسالان موفق و مورد پذیرش جامعه ندارد، عملاَ توان وی برای ارضا نیازهای اجتماعی از وی سلب می‌شود.

در یک کلام جوان مذکور دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد، او تحت هر شرایطی تحقیر و نفی خواهد شد و مانند مازادی بی‌مصرف در چرخه تولید اجتماعی، انسانیت‌زدایی خواهد شد…

غم بیرون افتادگی از زندگی نرمال و ایدئالیستی جامعه

چنین جوانی حتی برای تشکیل خانواده جدید نیز اقبالی ندارد، همزمان با این فرایند ، جوان متوجه حضور سوژه‌هایی مانند خودش در اجتماع می‌شود، سوژه‌های طرد شده و به کنارافتاده از ماشین اجتماعی خصمانه.

این قشر از جوانان که متاسفانه در حال ازدیاد هستند ، چون نمی‌توانند غم بیرون افتادگی از زندگی نرمال و ایده‌آلی که برای ایشان تعریف شده بود را بپذیرند و خصومت ایشان با جامعه به اندازه میزان خصمانگی جامعه انسان‌های موفق در قبال آنها نیست، در حسرت زندگی‌ای که می‌توانستند داشته باشند ، درون اندوه و استیصال ذوب می شوند.

لذا برای مواردی همچون تسکین غم ، فرار از شرم ، دست یافتن به فراموشی، انتقام از جامعه و خانواده‌ای (که آنها را تایید نمی‌کند و حتی با دیده تحقیر می‌نگرد) ولو با نابودسازی خویشتن ، راهی را برمی‌گزیند که ناچارا به ورطه جذب در خرده فرهنگ همتایان خویش می‌افتند .

نهایتا اینکه برای دور شدن از واقعیات هولناک و حتی برای مجازات خویش به جهت ساکت کردن عذاب وجدان حاصل از سرافکنده کردن خانواده خویش (که نتوانسته‌اند آنها را در فرهنگ چشم و هم چشمی سربلند کنند!) و حس گناهی که به خود نسبت می‌دهند گرایش به مصرف مواد پیدا می‌کنند.

این در حالی است که شرایط ایشان حاصل نیروهای اجتماعی است…

بوی انزجارآور ماری‌جوانا در خیابانهای شهر

از این رو است که امروزه در خیابان‌های شهر اغلب بوی انزجارآور ماری‌جوانا استنشاق می‌شود، و هنگام دیدن چیزی مانند سیگار در دست جوانان، امیدوار هستیم که انشاالله واقعا سیگار باشد!!

همچنین به این علت جامعه روانشناسان نیز در کمک به این قشر ناموفق است زیرا اغلب منشا مشکل را تشخیص نمی‌دهد و در صورت تشخیص دادن نیز راهی جز سوق‌ دادن شخص معتاد به نفی کامل معیارهای جامعه در تعریف شخص موفق نمی‌بیند.

متاسفانه بذر اعتیاد را خانواده‌ها هنگامی در کودکان می‌کارند که می‌خواهند از کودک به عنوان سلاحی سری برای چشم وهم‌چشمی و تجمل‌گرایی و پُز دادن میان آشنایان استفاده کنند!

بذر اعتیاد هنگامی کاشته می‌شود که خواسته یا ناخواسته، مستقیم یا غیرمستقیم کودک را به این باور می‌رسانیم که حیثیت او در گرو پزشک شدن یا ثروتمند شدن است و علایق شخصی او را نفی و تحقیر می‌کنیم. موفقیت فرزندمان را در گرو رسیدن به ثروت و شهرت و یافتن همسری ثروتمند و تحصیلکرده معرفی می‌کنیم، و به مقایسه او با هم‌سن و سال‌ها می‌پردازیم، در یک کلام حقارت ذاتی خود را به کودکانمان تزریق می‌کنیم، به استقلال او به عنوان شخصی مجزا و آزاد با علایق منحصر به فرد احترام نمی‌گذاریم و…

خیانت خانواده در حق فرزندان ، فجیع‌ترین جنایت عصر حاضر

گذر از شرایط کنونی نیاز به تحولات بسیار رادیکال و ریشه‌ای در فرهنگ خصمانه کنونی را می‌طلبد و به این زودی‌ها حاصل نمی‌شود، خیانت خانواده‌ها در حق فرزندان فجیع‌ترین جنایت عصر حاضر است که به نظر من قابل مقایسه با جنایات صهیونیسم است.

ما کودک را به نام خیرخواهی و مصلحت‌اندیشی از فطرت الهی زیبا و خلاقش بیگانه می‌کنیم! به مسلخ‌های شیطانی رهسپار می‌کنیم، نفرین عصر حاضر این است…

تنها راه نجات این است که نسل‌های آینده در انتقال معیارهای سنتی جامعه سرمایه محور و ضد بشری، به فرزندان‌شان ناکام بمانند، البته می‌دانیم که مخاطب با خواندن این مطلب اولین فکری که به ذهنش خطور خواهد کرد این است که : نه ، فرزند من متفاوت است! یا من می‌توانم میانه روی کنم! و… اینها همگی تصوراتی باطل برای توجیه کردن ادامه دادن به سبک تربیتی غلط است و متاسفانه خانواده‌ها زمانی متوجه اشتباه مهلک خود می‌شوند که خیلی دیر شده‌است.

گزارش از امیر محمد اشرفی