ارومیه در محاربه عالم سوز/ بخش ششم

ارومیه در محاربه عالم سوز از مقدمه نصارا تا بلوای اسمعیل آقا ( ۱۳۰۰-۱۲۹۸ شمسی).

بازهم مسئله خلع سلاح

از تاریخ ۲۱ ماه جمادی الاول عنوان کردند که اسلحه در نزد مسلمانان زیاد است و اسلحه ای که دادند قابل نیست. بدواً از مجلس اعلانی صادر کردند که هر کس اسلحه دارد آورده به مجلس تحویل بدهد والا بعد از دو روز خانه ها تفتیش و از هر خانه پیدا شود یا پانصد تومان جزای نقدی گرفته شده به اعانه فقرا داده خواهد شد والا اعدام خواهد گردید. مجلس خیلی اقدامات نمود که این اعلان منتشر نشود ممکن نشد و ضمناً معلوم گردید بعضی از مسلمان‌های بی وجدان رفته هر کس تفنگ داشته و پنهان کرده است، سیستم تفنگ و نمره و بلکه محلی را که در آنجا گذاشته به آقا پطروس صورت داده اند. بعد از انتشار اعلان چند قبضه تفنگ آورده به مجلس دادند تا مدت معینه در اعلان مقتضی و آقا پطروس شروع به اقدام کرد. از اکثر خانه ها تفنگ به دست آمد که اگر صاحب خانه حاضر بود خودش را هم گرفته برده و توقیف می‌کردند و مجلس با زحمات زیاد آن‌ها را خلاص می نمود. آقا پطروس از یک نفر هم پانصد تومان جزای نقدی گرفته به مجلس فرستاد که تسلیم اداره اعانه فقرا شد.

از آنجا که اشرار در هر موقع منتظر فرصت بودند این مسئله تفتیش اسلحه هم بهانه به دست داد هر شخصی به اسم کسان آقا پطروس خانه مردم رفته، اگرچه عنوان تفتیش اسلحه بود ولی آنچه اشیاء پرقیمت و سبک وزن به دست می‌آمد می‌بردند. در حقیقت این فقره هم یک نوع عنوان غارت گردید و مردم دچار زحمات و صدمات فوق الطاقه شدند. مجلس به هر نحو بود داخل مذاکره و به نوعی از این فقره جلوگیری شد و به آن شدت نمی توانستند اقدام نمایند. خود آقا پطروس هم قدغن نمود من بعد موقوف دارند، ولی باز در گوشه و کنار مشغول بودند.

ریاست نظمیه

یکی از فصول اولتیماتوم این بود که «مجلس رئیس نظمیه معین نماید». اعضای منتخبه مجلس به اکثریت آقای اعتضاد نظام را به ریاست نظمیه انتخاب نمودند و الحق این انتخاب هم خیلی مناسب بود. قرار شد دویست نفر نظمیه مرکب از یک صد نفر مسلمان و یک صد نفر ارمنی و نصرانی از اشخاص صحیح العمل گرفته شود و شروع به تعیین این عده گردید. در این بین پولکونیک کوزمین یک نفر پولکونیک روسی را موسوم به زوداولسکی به ریاست موقت نظمیه پیشنهاد و اظهار نمود تا انتظام امر اداره نظمیه همین پولکونیک که عالم در این کار و سال‌ها در قارص و غیره ریاست نظمیه کرده است مشغول این عمل شده بعد از انتظام اداره، اعتضاد نظام مستقلاً مشغول کار خود باشد. چون به مناسبت وقت و موقع جای چون و چرا نبود مجلس تسلیم گردید. روی هم رفته پولکونیک زود اولسکی آدم با وجدان و با انصاف و از این اتفاقات خیلی دلگیر بود.

تلاش مجدد برای اعاده انتظام

با این که بیست روز از مقدمه دعوا گذشته و اصلاح ذات البین شده بود باز قتل و غارت را خاتمه نمی دادند. هر روز به یک خانه ریخته و به دهی هجوم برده، آدم کشته اعمال قبیحه را مرتکب شده و اموال مردم را تاراج می نمودند و مجلس هر چه اقدامات برای جلوگیری می‌کرد مفید فایده نمی‌شد. بالآخره برای روز ۳ شهر جمادی الاخر از پولکونیک کوزمین و قونسول ها و روسای میسیون خارجه و مسیو قوژول رئیس مریضخانه فرانسوی و رؤسای دستجات مسلحه به موجب رقعه به مجلس دعوت شده و در موقع حضور به هم رساندند. حادثات و وقایع غیر قابل تصور و اتفاقات ناگوار متوالی و متواتر و خرابی‌های وارده را بر این ولایت خراب و انقلاباتی که بر اهالی ستم کشیده وارد می‌شد مطرح نموده و معایب و مفاسدی را که از اوضاع حالیه مالاً عاید می‌گردید به موقع مذاکره گذاشته جداً وقویاً اصلاح امر و انتظام حال ولایت خواسته شد. روسای ملت ارامنه على الظاهر اظهار دلسوزی و از این وقوعات دلتنگی نموده و تعهد کردند که یک قسمت از شهر و اطراف را به آن‌ها بسپارند تا منظم نگاهدارند و در آن منطقه مشغول محافظه امنیت بشوند.

عدم رسمیت تشکیلات جدید نظامی

طرف دیگر به طور لازم قول در امنیت ندادند و پولکونیک کوزمین هم داخل مذاکرات خارج از موضوع، شده مسئله آقایان صدر و ارشدالملک را مطرح قرار داد که باید مجلس حاضر و تسلیم اداره قشون نمایند. بنده جواب داد که مداخلهٔ مجلس در این امر خارج از وظیفه است. آقایان مزبور حالیه در قونسولگری آمریکا متحصن و معلوم نیست این اشخاص مقصرند و یا بی تقصیر و اگر هم مظنون در امری هستند راجع به عمل پولتیک و مسایل سیاسی است که باید این مذاکرات با اولیای دولت بشود. مجلسی که هیچ رسمیت ندارد و دولت آن را به هیچ رسمیتی نمی شناسد چطور می‌تواند داخل در امور سیاسی بشود. اگر می‌گویید این آقایان برضد تشکیلات جدید در ارومی بودند این مسئله از بدیهیات است که این فقره فقط اختصاص به آن‌ها ندارد عموم ملت ایران ضدهمین تشکیلات بوده چنانچه دولت ایران هم در علیه تشکیلات بود و برای حفظ بی‌طرفی خود راضی نمی‌شود در مملکت ایران تشکیلات قشونی بدهند. وانگهی آقایان حالیه در تحت بیرق یک دولت معظم هستند مجلس چطور آن‌ها را از زیر بیرق رسمی بیاورد. شما خودتان باید با ویس قونسول آمریکا داخل مذاکره بشوید که اگر می‌تواند آنها را بدهد. ویس قونسول مزبور که حاضر بود گفت من به مجلس می‌دهم به شرط این که مجلس نوشته در تامین آن‌ها به من بدهد. فدوی جواب دادم اگر بدون نوشته و سند هم بدهید مجلس قبول نمی کند. پولکونیک گفت من قراول می دهم که مجلس آن‌ها را محافظت نماید. گفتم عذر می‌خواهم مجلس برای اصلاح و استقرار امنیت تشکیل یافته است نه جهت حبس و توقیف اشخاص. نمایندگان مسیحی گفتند این اولتیماتوم با حضور و تصویب دکتر شط ویس قونسول نوشته شده، در صورتی که می دانست این آدم‌ها متهم یا مظنون هستند بایستی آن‌ها را قبول نکند. ویس قونسول جواب داد این مسئله معمول است و فعلاً آقایان در قونسولگری متحصن هستند. مادامی که از سفارت امری نرسیده است من از آن‌ها حمایت و نگاهداری کرده و به پولکونیک و غیره نخواهم داد.

تصمیم بر تعقیب مذاکرات

مجلس به این مذاکرات ختم و طوری که لازم بود نتیجه گرفته نشد و همه به وعده گذشت. چون اعضای مجلس از وقوعات متوالیه به تنگ آمده و اهالی ستم زده از صدمات متواتره در ستوه بود و طاقت عامه از این همه لطمات طاقت فرسا به آخر رسیده بود، نمایندگان مسلمانان مابین خودشان مذاکره نموده و قرار دادند این مذاکرات را تعقیب نمایند تا نتیجه گرفته شود. فردا چهارم جمادی الاخر بدواً با نمایندگان مسیحی داخل مذاکره و آنچه لازم بود از پیش آمدهای طاقت شکن توبیخ و ملالت نموده و گفته شد امروز باید تکلیف اهالی این ولایت معلوم شود. بدیهی است از بس که حادثات جاریه قبیح و شرم آور بود آنها اذعان نمودند. بعد به هیئت اجتماع برخاسته به قونسولگری آمریکا رفته جمعی هم از محترمین ولایت بودند.

در قونسولگری آمریکا

بعد از ورود آنجا و عنوان مطلب فدوی به ویس قونسول گفتم که اهالی بدبخت تحمل این همه صدمات و خسارات را نمودند و این همه فجایع و قتل و غارت و هتک اعراض و نوامیس را متحمل شدند که شاید این و اشخاص بی انصافی خودشان حیا و انصاف نموده بیشتر از این خون ریزی و غارت نکنند، ولی معلوم می‌شود این مردمان بی وجدان از نشئه قتل و لذت غارت چنان سرمست و سرشار شده که ابدا در خیال خاتمه دادن این وضع غیر قابل قبول نیستند و بلکه هر روز و هر ساعت بر وقاحت خودشان افزوده و شدت می‌نمایند. در این صورت و با اوضاع حالیه زیست و زندگانی در این ولایت از حیز امکان خارج می‌باشد. این است بنده به عنوان وکالتی که از طرف اهالی مظلوم ارومی دارد می‌گوید و به نام انسانیت و نوع پرستی تقاضا می‌کنم که یا امنیت فوری داده دست از بقیه السیف مردم بردارند که اقلاً چند صباحی بر کشتگان خودشان به آسودگی ناله و نوحه نمایند و حال زارشان را ندبه و سوگواری بکنند و یا این که یک دفعه حکم قتل عام بدهند که مردم از قید این همه ذلت و اسارت خلاص شده، هر دقیقه منتظر مرگ نشوند. اگر این هم نشود به مقدساتی که در عالم بوده و هست قسمت می‌دهیم راه را تا سلدوز باز نموده و قول شرفی بدهند که در راه اذیت و آزار نخواهند کرد عموم اهل ولایت دست از مال و املاک خود کشیده فقط اهل و عیال را برداشته به سلدوز بروند و از آنجا به سایر ولایات رفته با تکدی و سؤال امرار زندگانی نمایند. ویس قونسول تصدیق اظهارات بنده را کرده از ویس قونسول هم تقاضا شد که به اتفاق به قونسولگری روس برویم.

در قنسولگری روس

قبول نموده و نزد مسیو نیکیتین رفتیم بنده در راه از آقای سردار نمود که در آنجا مطلب را ایشان به همین نحو عنوان نماید تا مغایرت نباشد. در قونسولگری روس هم به همان ترتیب مذاکره شد، میسیو نیکیتین تصدیق کردند و قول مساعدت داد و ضمناً گفتند که مهاجرت از اینجا غیر ممکن است. بنده جواب داد حال که مهاجرت امکان ندارد و امنیت هم نمی‌شود پس یک دفعه بکشند که آسوده شویم. ویس قنسول نتوانست جواب بدهد، شرحی به پولکونیک کوزمین نوشته و خواهش نمود که خودمان هم با مشارالیه ملاقات نماییم. چون قبلا این خیال را داشتیم قبول کرده با همان جمعیت منزل پولکونیک رفته، نمایندگان مسیحیان هم به اتفاق بودند. در منزل پولکونیک بعد از مدتی انتظار ملاقات شده و آنچه لازم بود مذاکره گردید و جداً در سه و فقره فوق الذکر ایستادگی نمودیم که از این شروط سه گانه یکی را باید قبول نمایند.

اظهارات حیرت آور پولکونیک

پولکونیک بعضی اظهارات می‌نمود که حقیقتاً اسباب تعجب و حیرت بود و معلوم نمی شد تعمداً این بیانات را می‌کند و یا ادراکش این قدر ناقص است. مثلاً می‌گفت حال که مسیحیان مسلمانان را غارت کرده و یا می‌کشند اسماً بگویند که مرتکب کی بود. جواب می دادیم آقای پولکونیک مسلمان بدبخت چطور مسیحی را می تواند اسماً بشناسد. خاصه در این موقع که چندین هزار جلوی مهاجر و اشخاص ناشناس در این شهر جمع شده اند. می‌گفت مسلمان‌ها شب‌ها را گردش کرده مواظب امنیت باشند جواب داده می‌شد، مسلمانی که خلع اسلحه شده و تاراج گشته و اکثر ناخوش و از نبودن آذوقه در شرف موت هستند چطور شب‌ها را گردش نموده حفظ امنیت را بکنند آن در مقابل اشخاصی که با تفنگ سه تیر و پنج تیر مسلح می‌باشند. به هر صورت مذاکرات خیلی مفصل و مشروح بود.

مبلغ آلمان

چون نمایندگان مسیحیان هم از پولکونیک مشارالیه دلخوری داشتند به علت این که یک روز قبل از این مقدمه اعضای کومیته نصرانیان را احضار و گفته بوده است چنانچه این شهر را منقلب کرده اید باید امنیت هم بدهید مسیحیان هم می‌گفتند این شخص پروپاگاند آلمان است نمی خواهد امنیت را برقرار نماید که قتل و غارت زیاد شده، مسلمانان از دولت انگلیس متنفر باشند. در همان مجلس نمایندگان مسیحی نمودند که امنیت را واگذار به آقا پطروس بکند تا شهر را منظم بدارد. پولکونیک گفت خود آقا پطروس سر دسته اشرار و الواط است ابداً نمی توانم امنیت را موکول به مشارالیه نمایم. مسیحیان خیلی اوقات تلخ شدند. حقیقتاً خیالات این شخص معلوم نمی‌باشد و اعمالش همچون نشان می‌داد نمی خواهد ولایت منظم و مردم آسوده بشوند. قریب دو ساعت در منزل پولکونیک بوده و قول داد آدم معین بکند که حفظ امنیت را نمایند. باز نتیجه حاصل نشد. اگرچه تا یک اندازه روزها داخله شهر امن بود ولی شب‌ها اشرار به عنوان دزدی لیکن آشکارا خانه مردم رفته غارت می‌کردند و اگر صاحب خانه می‌خواست فریاد می نماید فوراً مقتول می‌نمودند و این دسته اشرار مخلوط از مسلمان و مسیحی بود.

دستگیری موید التجار

روز پنجم جمادی الآخر میرزا ارسنیس خان از اعضای قونسولگری روس به مجلس آمده اظهار داشت مسیو نیکیتین مرا فرستاده رفته حاجی آقا بیک موید التجار را گرفته آوردم که تحویل مجلس نموده قبض رسید بگیرم ولی چون اعضای مجلس متفرق شده بودند، برده تسلیم آقا پطروس نمودم. حال مجلس قبض رسید بدهد. جواب داده شد حاجی موید التجار مقصر نبود و فراری هم نبود که قونسولگری حکم نماید او را گرفتار نمایند. حال که کرده اید خودتان می‌دانید، آنچه دلتان می خواهد بکنید ولی مجلس چرا قبض رسید بدهد. این مسایل خارج از وظیفه مجلس بوده و در اینجا نه محبس هست و نه زندانبان که مردم را تحت توقیف بگیرد و به حکم این و آن حبس و خلاص نماید. آنچه اصرار نمود از مجلس قبض بگیرد ممکن نشد. بیچاره حاجی موید التجار در خانه آقا پطروس محبوس ماند که بعد از واقعه قتل خلیفه مارشمعون او را با چند نفر دیگر از اکراد و غیره در آنجا مقتول نمودند. شهد الله مسیو نیکیتین قاتل واقعی حاجی موید التجار است و در موقع باید اولیای امور این کار را تعقیب فرمایند که در صورتی که خودش رسماً می‌نوشت در این مسایل مداخله ندارد چرا حاجی موید التجار را می‌فرستاد از خانه خود گرفته و به توقیف آقا پطروس بدهند که او را مقتول دارند.

کشته شدن مارشمعون در سلماس

از آنجایی که مقدر چنین شده بود اهالی بدبخت این ولایت روی راحت و آسودگی ندیده و هر آنی گرفتار یک بلای ناگهانی شده، اشد مصایب و افضح فضایح را دچار گردیده این شهر قشنگ ایران قربانی مادر وطن [عالی‌ها] سافل‌ها شده در هر گوشه و کنار تشکیل مزارستان بدهد و عمارات عالیه تلال خاکستر بشود این بود واقعه جدیدی اتفاق افتاده و رستاخیز عظیمی به تازگی برپا گردید که اتفاقات سابقه را تفصیلات لاحق از خاطرها فراموش نموده لکه عزاداری در تاریخ عالم به یادگار گذاشت و تفصیل از این قرار است که عرض می شود؛ بعد از رفتن خلیفه مارشمعون به سلماس اخبارات متناقض از آنجا می‌رسید و وضع ولایت ارومی هم بد نبود و از نتیجه اقدامات اعضای مجلس متدرجاً امنیت برقرار و اهالی آسوده می شدند که به ناگاه خبر رسید در سلماس اسمعیل آقا شکای خلیفه مارشمعون را به کهنه شهر دعوت به مهمانی نموده و او را در آنجا با شموئیلخان سرهنگ و یک صدو پنجاه نفر جلو به قتل رسانیده است. معلوم است وصول این خبر در اینجا چه اثرات بدی خواهد داشت و اشخاص منتظر فرصت چه اقداماتی خواهند کرد.

در ششم شهر جمادى الاخر وقت عصر این خبر متدرجاً در اینجا منتشر شد. در حالتی که برف به شدت می بارید بنده نزد آقای اجلال الملک رفتم. اعتضاد نظام رئیس نظمیه هم آنجا بود. در همین مسئله قتل [ مرحوم] مارشمعون مدتی مذاکره و مال وخیم این کار و اوضاع خطرناک ارومی مطرح گردید. بنده بعد از غروب مراجعت به منزل نمود و کسی هم همراه نداشت. در راه به سه نفر مسیحی دچار شدم که خیال خوبی در حق بنده نداشتند ولی بعد یکی از آنها ممانعت از دو نفر دیگر کرد. در منزل شنیدم مسیحیان در صدد اقدامات علیحده می‌باشند و همان شب را می‌خواهند به شهر و خانه های مردم ریخته، قتل کرده و آنچه هم از تتمه غارت سابق باقی است تاراج نمایند. چند نفر مسلمان که نزد مسیحیان خدمتکار بودند، زن‌های صاحب خانه محرمانه به آن‌ها اطلاع داده اند نمانده، بروند که امشب وضع طور دیگر خواهد شد و آن‌ها هم فرار کرده بودند. مخاطرات در این موقع محسوس بود لیکن مسلمان‌ها علاجی نداشتند.

بازتاب قتل مارشمعون در ارومیه

در هر صورت شب بدون دقیقه ای استراحت به روز رسید. صبح زود بنده حکومت رفته آقای اجلال الملک را حاضر دید که گویا خیال عزیمت جایی را دارند. تحقیق نموده فرمودند را پورت آورده که امروز از اهل شهر و محترمین ولایت شصت نفر را گرفتار خواهند کرد مرا با شما در آن جزو نوشته‌اند. قدری در اوضاع حاضر مذاکره شده و غارت و قتل در شب به وقوع پیوسته بود مطرح گردید که چندین خانه معتبر را شبانه به غارت بردند و چند نفر هم مقتول شده بود. فدوی برای رفتن به مجلس برخاسته و همین که به حیاط رسید کسان آقای اجلال الملک گفتند بیرون رفتن ممکن نیست. علت را جویا شده اظهار نمودند مسیحیان مسلح به کوچه‌ها افتاده و داخل خانه‌ها شده قتل و غارت می‌نمایند. امیرالملا پسر آقای اجلال الملک که به مدرسه میسیون آمریکا می‌رفت چند نفر مسیحی به ایشان سوقصد نمودند ولی دو نفر تفنگچی ارمنی که همراه امیرالملک بود ممانعت کردند. حال جمعی مسیحی داخل همین دربند متصل به حکومت شده مشغول تاراج و الان هم در حکومتی را می‌خواهند بشکنند. فدوی سر تلیفون رفته به ویس قونسولگری آمریکا تلیفون نمود که اوضاع شهر و اقدامات مسیحیان و قتل و غارت مردم را خبر داد و تقاضای جلوگیری از این وضع اسفناک کرد جواب دادند منزل آقا پطروس خبر داده شد که اقدامات بنمایند. خود فدوی خواست با آقا پطروس مذاکره نماید در منزل نبود و همچنین منزل آقا میرزا برادر مشارالیه و به کومیته ارامنه تلیفون نمود کسی نبود. از مجلس تحقیق کرد اعضای مسیحی حاضر نشده بودند.

اوضاع غریب و هنگامه ای تصور ناکردنی در شهر پیدا شده، صدای تفنگ به شدت بلند و ناله و فریاد زن و بچه به آسمان می رسید. جمعیت زیادی از همسایه ها به دارالحکومه ریخته معلوم شد حاجی میراحمد آقا محترمین ولایت را در دربند متصله به حکومت به قتل رسانیده و خانه اش را هم تاراج نموده اند. همچنین سایر خانه ها که در اطراف حکومت بوده اند نیز به غارت رفته است. آقای اجلال الملک از اطاق خارج شده به حیاط آمدند فدوی متجاوز از سه ساعت در سر تلیفون بوده با هر جا از مسیحیان که تلیفون داشتند و به ویس فونسولگری‌ها تلیفون نمود جوابی نشد بالاخره به اداره نظمیه اوضاع را اطلاع داد. ولی بیچاره اعتضاد نظام چه می‌توانست بکند. دست در بغل، سرگردان مانده بود و به هر طرف التماس و التجاء می‌کرد. تا ظهر شده در این وقت خبر دادند آقا پطروس به مجلس آمده و از آنجا به اداره نظمیه رفت.

اوضاع قیامت

فدوی تفصیل را در آنجا به مشارالیه گفت وعده جلوگیری داد و به فاصله کمی یک دسته از مسیحیان مستحفظ شهر به طرف حکومت آمده، در کوچه بنای گردش گذاشتند. مال غارتی و اشیاء پرقیمت را غارتگران و حتی زنان مسیحی از کوچه می‌بردند. مستحفظین از دست بعضی‌ها می گرفتند و خودشان تصاحب می‌کردند. هر کس به خیال غارت بود و هیچ کس غیر از این مقصودی نداشت. در همه محلات شهر قتل و غارت با شدیدترین حالتی جاری کسی خبر از حال کسان خود نداشت. در اطراف حکومت صدای شکستن در و پنجره و بلورآلات مسموع می شد. تعجب است بلورینه آلات و ظرف و امثال آن را که نمی بردند. در هر خانه هر چه از این قبیل به دست می‌آوردند می‌شکستند که این حرکات آن‌ها را غیر از اعمال غرض و عداوت به چیز دیگر قیاس نمی توان کرد. بعد از ظهر [به اتفاق] آقای اجلال الملک از بالاخانه نگاه می‌نمود دسته دسته مرد و زن و اطفال که اکثر مردها پابرهنه و بعضی از زنان سرگشاده بودند در پشت بام ها به این طرف و آن طرف فرار می‌کردند و از هر خانه صدای تفنگ و ناله اطفال صغیر و صغیره بلند می شد. سبحان الله اوضاع قیامت مشاهده می‌گشت. هر کسی درصدد علاج و استخلاص جان خود بود. پدر از پسر و مادر از طفل خود خبر نداشت. زنها به هر حیاطی که می رسیدند از دست اطفال خودشان گرفته از بلندی سه ذرع و چهار ذرع می انداختند و خودشان را هم از همان بلندی پرت کرده دست و پا شکسته و مجروح گشته، پا شده فرار می‌کردند. بعضی ها از بزرگ و کوچک که از همان بلندی می‌افتادند و به واسطه شدت صدمه قادر به حرکت نبوده، بی حس روی برف ها می ماندند.

متوسل نشدن به بیگانه و جزای آن

مصیبتی که اهل بیچاره این ولایت دچار شده بودند خارج از قیاس و تصور است و گمان نمی‌رود این همه فجایع و بلایا را اهل یک ولایت و یا مملکتی در هیچ دوره و قرنی مبتلا شده باشند. اعتقاد قاصرانه فدوی این است با این بدبختی که اهل ستم کشیده ارومی دچار گردیده و ایــن کــم طالعی که به مردمان مظلوم این ولایت نصیب شده است اگر در مغرب زمین هم بلای آسمان نازل گردیده و یا حادثه در زمین حادث شود صدمه آن عاید حال یک نفر اهل ارومی خواهد شد. خداوندا، بلا پشت هم و صدمات طاقت فرسا پی در پی و قتل و غارت متصل، دوازده سال تمام است اهل این ولایت خراب دمی روی راحت و آسودگی ندیده اند و هیچ روزی قادر به حفظ حیثیت و اموال و بلکه… خودشان نگردیده اند و هر چه به مقامات عالیه از مظلومیت و ابتلاآت خودشان فریادها کرده و استغاثه ها نموده‌اند فریادرسی پیدا نشده است و اعتنایی نشد. معلوم نیست اولیای معظم امور حالت اهالی ارومی را با چه ترتیب تلقی می‌فرمایند. آیا حسن ظن در حق آن‌ها دارند و یا برضد آن‌ها هستند و این قدر متوجه می‌باشند که باوجود این همه صدمات و قتل و غارت طاقت شکن اهل ارومی از فرط دولت خواهی و وطن دوستی متحمل همه نوع زجر و مشقت و لطمات شده ولی بر خلاف مصالح مملکتی اقدامی نکرده و ملتجی به اجانب و متوسل به این و آن نشده اند؟ حال آن که
هرگونه اقدامات می‌توانستند بکنند و دچار این بلیات نشوند. فدوی گمان ندارد که اهالی سایر ولایات در صورت ابتلاء دوازده ساله به این وقایع دلخراش این قدر تحمل کرده و رفتاری برخلاف منافع دولتی از آن‌ها ظاهر نشود. فی الواقع اهل ارومی ابراز حیات کامله کرده و در وطن پرستی و دولتخواهی امتحانات خوبی داده‌اند تا اولیای دولت و ملت به چه نوع  مورد تمجید قرار داده و به چه نحو جبران نمایند.

همراهی ملت ارامنه از مسلمانها

وضع و ترتیب جانسوز همان طور باقی بوده و مردم غیر از فرار چاره نمی دیدند. اگر در مواقع فرار هدف گلوله نمی شدند از طالع آنها بود. اکثر دچار گلوله بی رحمی گشته، پشت بام ها و میان کوچه ها می افتادند. در این بین در وقت عصر بود که بارون سورن نام رابط کومیته داشناقسیون به حکومت آمده به آقای اجلال الملک اظهار نمود این اوضاع را ملت ارامنه قبول نکرده و رده و به نصرانی‌ها سخت اعتراض نمودند که هرگاه به فوریت جلوگیری نشود طرفیت خواهند کرد. با مشارالیه خیلی صحبت شد که اقلاً طوری نمایند این یک مشت اهالی بیچاره سالم مانده و ملت ارامنه که با یک مسلکی مشی و حرکت می‌نمایند خودشان به اتفاق مسلمان‌ها از این ولایت خراب خارج بشوند و مسلمان‌ها را تا سلدوز سالماً برسانند و مسلمان ها هم تعهد می‌کنند که آنها را آناً تا تبریز برسانند. بارون مزبور رفتند و همین طور با کومیته خودشان مذاکره و به کومیته نصرانی ها اخطار نموده بودند که فوراً لازم است جلوگیری بکنند والا ملت ارامنه هـم بـه اتفاق مسلمانان از این ولایت خارج خواهند شد. مشارالیه مجدداً بـه حکومت آمده و از کثرت ظلم و ستمی که به اهالی مظلوم وارد شده بود خیلی گریه نمود. در همین وقت خبر دادند درب خانه شاهزاده رئیس تلگراف را  می‌شکنند مشارالیه با چند نفر تفنگچی رفته آنها را دفع نمود و چند نفر تفنگچی معین کردند که در حکومت بوده که سربازخانه که در اطراف حکومت به اندازه سالم مانده است نگذارند کسی داخل شده تاراج نمایند.

وضعیت رقت بار پناهندگان

اهالی خانه‌هایی که در اطراف حکومت بودند پس از تاراج اموالشان هر کس توانسته بود فرار نموده و جانی به سلامت ببرد در حکومت پناهنده شده بودند. ملاحظه حالت آن‌ها بسیار رقت آور بود. زن‌ها را به یک حیاط نموده مردها در حیاط حکومت و یک حیاط دیگر جمع شده بودند. زن و مرد گرسنه با حالت زار مشغول گریه و زاری بودند. عده این جمعیت به هشتصد نفر بالغ می‌شد. اوضاع فلاکت و گرسنگی این جمعیت خیلی مایه تأسف بود و حال آنکه عموماً از محترمین و محترمات بودند. بازاری نبود نان خریده شود. در خانه ها چیزی نمانده بود که با همدیگر رعایت حال و موقع را بکنند. به علاوه احدی قدرت نداشت قدم از خانه بیرون گذاشته تهیه نان و آذوقه نماید. بالاخره با هزار زحمت دو سه پوط آرد پیدا کرده و نان پخته در میان آن همه جمعیت تقسیم شد. از اناث چند نفری در این اوضاع وضع حمل نمودند. این هم یک بدبختی دیگری بود. شوهر یکی از زن‌های که وضع حمل کرده و خودش از صنف علما بود برای فدوی حکایت می‌کرد که بعد از وضع حمل عیالش به هر نحوی بوده به خانه رفته که شاید قدری لباس برای طفل بیاورد. لباس سهل است کهنه هم پیدا نکرده بود. بدبختی اهالی ارومی به درجه ای رسیده بود که مافوق ندارد.

دستگیری عظیم السلطنه

وقت عصر تنگ از منزل عظیم السلطنه سردار خبر دادند چند نفر از آسوری‌های ایروان آنجا رفته نمایندگان مسیحیان هم بوده اند آقای سردار را به عنوان این که پولکونیک کوزمین -رئیس تشکیلات – خواسته است، برده اند. نمایندگان آسوری ها هر قدر خواسته اند ممانعت نمایند ممکن نشده ولی منتخبین ارامنه دست برنداشته به اتفاق سردار با چند نفر تفنگچی ارامنه تا منزل پولکونیک رفته و به تفنگچی ها گفته اند هرگاه این ها در راه خیال سوء قصدی به سردار نمایند ممانعت کرده و تشهیر اسلحه بکنند. ایروانی‌ها به این ملاحظه نتوانسته بودند اقدام به سوء قصد نموده لابد معزی الیه را به منزل پولکونیک بردند و نماینده ارامنه هم آنجا رفته بودند. رسیدن این خبر به حکومت باعث توحش متحصنین گردید. همچنین آن‌هایی که منزل سردار پناهنده بودند خیلی مضطرب شده، آقای اجلال الملک یقین کردند که الان آمده ایشان را هم خواهند برد و بنده هم به شرح ایضا، لیکن خبری نشد.

به فاصله یک ساعت پولکونیک سردار را مراجعت داده و اعتذار زیاد نموده و به آسوری‌های ایروان هم خیلی اوقات تلخی کرده بود. بنده سر تلیفون رفته با آقای سردار قدری مذاکره نموده و تفصیل را سؤال کردم. معلوم شد پولکونیک از این مسئله خبر نداشته همان چند نفر خیال سوء و یا در صدد گرفتن پول بودند که سردار را برده توقیف نموده وجه گزافی بگیرند. لیکن نمایندگان ارامنه دست برنداشته و آن‌ها هم لابد مانده، سردار را منزل پولکونیک بردند. به هر صورت مراجعت سردار قدری اسباب اطمینان قلوب پریشان گردید. پولکونیک کوزمین وعده داده بود فردا قبل از ظهر برای اعتذار منزل سردار بیایند و رسماً از این حرکات بی احترامانه در حق ایشان ترضیه بخواهند.

چهارشنبه آخر سال

وقت غروب رسید. بدبختانه همان شب هم شب چهارشنبه آخر سال بود. مردها و زنان ایام گذشت و ترتیبات همان شب و خانه و زندگانی خودشان را مجسم نموده بنای ضجه و ناله گذاشته هر کسی به بدبختی خود گریه ناله و نوحه می‌نمود. به یک نوعی با تسلی و بلکه تعزیت و تسلیت جمعیت را ساکت و زن‌ها را که اکثر از محترمات بودند به طالار پذیرایی حکومت آورده و مردها هم در سایر اطاق‌ها جمع و سر به زانوی غم گذاشته هر کس بر مقتولین خود نوحه و به مال حال خود ندبه می‌کرد. فدوی هم همان شب را در حکومت بوده و مشغول تسلی دادن خانمان سوختگان گردید. هر کس آن شب را در گوشه ای نشسته مشغول حال زار خود بود. صبح علی الطلیعه به آقای اجلال الملک و چند نفر از محترمین علماء و أعیان و تجار که جزو متحصنین حکومت بودند در این قضایای اتفاقیه مذاکره و حالت فلاکت دیروزی و فرار خانم های محترمه و صغیر و صغیره را از پشت بام ها به این طرف و آن طرف در پیش چشم مجسم نموده بی اختیار به عموم حاضرین رقت دست داده، گریه بسیار کردیم. چندجا عقب روضه خوان فرستاده شد که با ذکر مصایب حضرت سیدالشهدا علیه السلام و گریه به ذریه نبوت و خانواده عصمت و طهارت قلوب خودمان را تسکین بدهیم، از بدبختی روضه خوان هم پیدا نشد.

تلفات علما

جنازه حاجی میراحمد آقا که از سادات جلیل القدر ارومی بود از دیروز دفن نشده بود. دو سه نفر تفنگچی ارمنی همراه سردار و پسر آن مرحوم نموده، رفتند جنازه را دفن کردند. وقوعات این وقعه قیاس با وقعه اول نیست و این مرتبه مصیبت وارده و شقاوت و صدمات اهالی چند درجه زیادتر از واقعه پیش بوده است. خانه ای نماند که تاراج نشده و کسی نماند که دچار فلاکت و غارت نگردید. چندین نفر از محترمین علمای ولایت مقتول به ظلم شدند من جمله آخوند ملاعلی قلی که اول مجتهد ارومی و شخصی نودساله بود با دو پسر و یک عروسش به علاوه ثقه الاسلام و صدر العلماء ورئیس السادات آقا میرزا ابراهیم مجتهد، آقا میرزا صادق پیشنماز و حاجی ملا اسمعیل که پسرش را سر بریده بودند با چند نفر
دیگر از سادات محترم طبقه روضه خوان قبیل ظلم و ستم گردیدند.

غارت نشده های بدتر از غارت شده

عده مقتولین در این دو وقعه معین نشده زیرا نگذاشته اند تعداد شود ولی به طور یقین در این دو واقعه اقلا دو هزار نفر مرد و زن و طفل کشته شده است. بعد از آن هم روزی نبوده و شبی نگذشته است که از یک تا ده نفر کشته نشوند و حالیه در شهر ارومی بالقطع یک صد خانوار نمانده است که غارت نشده باشد و این یک صد خانوار هم بدتر از غارت شده در حالتی بدتر از غارت شدگان هستند. به علت این که کسان و خویشان این‌ها تماماً غارت شده و آن بیچاره ها به خانه‌های سالم مانده پناه آورده مخارج این چند ماه با این قحطی لوازم معیشت این عده قلیل را هم تمام کرده و به روز سیاه نشانیده است. از جمله آن‌هایی که غارت نشده اند یکی هم فدوی است. اگرچه جای شکر باقی است که با آن ترتیب دچار صدمه نگردیده لیکن در اول مقدمۀ خانه اخوان فدوی با اجزای کارگذاری عموماً به غارت رفت. این اجزاء سوای از فراش و پیش خدمت هستند از آن جمله معاون الوزاره کارگذار سابق اشنویه و افتخارالوزاره که چند سال است به امید آتیه در دفتر کارگذاری مشغول خدمت است. جعفرخان سرهنگ و صدیق دیوان، عموماً بعد از غارت خانه معاون الوزاره و صدیق دیوان را هم احتراق کرده‌اند فراش و پیش خدمت هم که غارت شده بودند. دو سه نفر از فراش و آبدار چندین روز با اهل عیال در خانه فدوی بودند. در این واقعه ثانوی هم خانه پدر زن فدوی را با اخوانش غارت و احتراق کردند که از آن تاریخ تا این اواخر متکفل مخارج آن‌هاست. با این حال سختی و قحطی ارزاق و اجناس معلوم است حال فدوی چه خواهد بود چنانچه قریب به هزار تومان آلوده و مقروض شده است. سایر اشخاص که غارت نشده همین حال را داشته و بلکه بدتر از این دچار خسارات شده اند.

اعلامیه پولکونیک کوزمین

طرف صبح هشتم جمادی الآخر یکی دو نفر از اعضای کومیته داشنافسیون ارامنه به حکومت آمده و از اقدامات دیروزی کومیته و اعلامی که پولکونیک کوزمین دایر به امنیت انتشار داده بود مذاکره نمودند این است ترجمه اعلان درج می شود:

چون تاکنون قتل و غارت و دزدی در ارومی تمام نشده است این وقایع ناگوار مرا مجبور کردند برای نگاهداری و آسایش و آسودگی اهالی و آزادی تجارت و معاملات جهت ترتیب امنیت فوری در ارومی قرار دادیم استحقاق محاصره را با رضایت قونسول‌های متفقین استحقاق محاصره که به موقع اجرا گذاشته می‌شود. البته قدغن است که اهالی از ساعت هشت عصر ؟(دو ساعت از شب رفته) تا طلوع آفتاب از خانه شان به خارج تردد ننمایند سوای آن‌ها که اجازه مخصوص داشته باشند. همان آدم‌ها که در ظرف این اوقات گرفتار شوند از آن‌ها سلب آزادی خواهد شد و در هر جا فروش و خرید مشروبات قدغن می‌شود چنانچه قدغن است کسی با حالت مستی در کوچه تردد ننماید. هر کس بر ضد این قانون رفتار کند محاکمه خواهد شد با قانون نظامی ایام محاربه به مقصرین قتل و غارت و سرقت و هتک ناموس و احتراق امکنه و متهاجمین به نظمیه و قراولین و آن‌هایی که عمداً سیم تلگراف و تلیفون را قطع می‌کنند بعد از محاکمه بدون تاخیر در ملاعام به قتل خواهد رسید. اخطار می‌کنم به اشخاص صاحب هوش اهالی این قرارداد را مواظبت نموده و ملاحظه داشته باشند و مقصرین را پوشیده نکنند. امیدوارم با این قرار و ترتیب ممکن خواهد شد به من برقراری امنیت و آسودگی اهالی که بتوانند به کار خودشان مشغول بشوند. این قانون به اجرا گذاشته خواهد شد از همان روزی که منتشر خواهد گردید.

۸ ماه مارت ۱۹۱۸ مطابق ۸ جمادى الاخر ۱۳۳۶ پولکونیک کوزمین

مراسله پولکونیک به حکومت

پولکونیک مشارالیه دو فقره شرحی هم به عنوان حکومت و به عنوان مجلس نوشته بود که ترجمه آن از قرار ذیل است.

قریب در ظرف پنج روز با تصدیق من تشکیل خواهد شد محاکمه تشخیص حقانیت که به این محکمه اختیار داده خواهد شد تا حکم اعدام مقصرین مطابق قانون نظامی دولت روس. برای تشکیل این محکمه به من رضایت داده اند قونسول‌های روس و آمریکا و فرستاده اند نمایندۀ خودشان را با وکالت نامه. به این محکمه سپرده خواهد شد اتباع ایران و اتباع روس بدون تفاوت مذهب و ملت. برای صاحب منصبان روس تشکیل خواهد شد محاکمه چنگی. اول به شما اظهار می‌نمایم بفرستید یک نفر از طرف خودتان که اعتبار نامه داشته در این محکمه حاضر باشد. دویم ارسال فرمایید کتباً جواب که از طرف شما ضدیت نیست به این محکمه و به موقع اجرا گذاشتن قرارداد آن. جواب این کاغذ باید داده شود در ظرف بیست و چهار ساعت. امضاء پولکونیک کوزمین.

مخالفت با خواسته های کوزمین

مسلم است چیزی که اثر نداشت این قبیل اعلان ها بود و همچنین فرستادن نماینده به آن مجلس چندین معایب و محذور داشته و فقط یک حسن احتمالی داشت؛ ممکن بود از اشخاص شرور چند نفر را گرفتار و استنطاق نموده و حکم به قتل بدهند و سایرین من بعد جسارت غارت و قتل مردم را ننمایند. حال آنکه این هم بر یقین نبود. به علاوه احتمال قوی می رفت که تصدیق تشکیل این مجلس حالت پلتیکی پیدا نماید. بنابراین آقای اجلال الملک تقریبا به این مضمون جواب دادند: سوای اشخاصی که متهم در مسایل پلتیکی هستند دفع شرارت و قتل اشخاص جانی و سارق حقاً و قانوناً جایز است لیکن چون از طرف دولت متبوع خود اجازه ندارم نمی‌توانم به این قبیل مجالس نماینده بفرستم. نمایندگان خیلی جدیت نمودند که از طرف مجلس اصلاح نماینده فرستاده شود مسلمان‌ها با مسامحه گذرانیده، کسی عضویت این مجلس را قبول نکرد.

کدام عید و کدام آتش بازی؟

مقارن ظهر پولکونیک کوزمین و لیوتنان کاسفل به مجلس آمده در مسئله بردن سردار و بی احترامی که دیروز به ایشان شده بود اعتذار نمودند. امروز که هشتم ماه و چهارشنبه آخر سال بود پولکونیک اظهار نمود فردا که روز عید نوروز است. مسلمانان بدون واهمه و آزادانه در کوچه ها تردد نموده به دید و بازدید عید مشغول بشوند و چون در این ولایت رسم است شب عید را آتش بازی می‌کنند. بازی بکنند ولی تفنگ نیاندازند. بنده جواب دادم کدام عید و کدام آتش بازی؟ در حالتی که احدی قدرت ندارد از پنجره خانه خود به خارج نگاه نماید. با چه جرئت خواهد توانست به کوچه قدم گذاشته به دید عید برود. وانگهی این سال برای مسلمانان عید نیست تعزیه تاریخی است، مادام که دنیا هست از خواطر فراموش نخواهد شد. یک مشت اهالی بدبختی که هنوز مقتولین دیروزی خودشان را دفن نکرده و جنائز علمای محترم و اکابر ولایت از زمین برداشته نشده است چطور عید خواهند گرفت و مراسم این عید ملتی شش هزار ساله را به عمل خواهند آورد؟ به علاوه خانه ای در این ولایت سالم و کسی در خانه خود نیست و لوازمی به دست نمی آید که از واردین پذیرایی شود. پولکونیک باز اصرار نمود و گفت فردا من خودم برای تبریک عید به مجلس خواهم آمد و در ضمن از زیادی مقتولین مذاکره شده مشارالیه
خواهش نمود در مجلس اقدام کرده عده مقتولین را در این وقعه آخر معین نماید.

از مجلس شرحی به اداره نظمیه نوشته شد که صورت صحیح از اسامی مقتولین شهر بنویسند از دو کوچه مختصر صورت داده بودند که قریب دویست نفر بود بعد مسیحیان ممانعت کرده نگذاشتند بنویسند. در این واقعه جمع کثیری هم از اکراد مهاجر که در شهر بودند مقتول گردیدند.

نقشه های جدید

امروز آقا پطروس و سایر روسای قوای مسلحه با جمعیت خودشان برای دعوا با اسمعیل آقا سمیتقو به طرف سلماس حرکت کردند. همین روز بعد از ظهر خبر رسید آقایان معین الاسلام و حاجی امین الرعایا و ملک التجار و حاجی محمد باقر را توقیف نموده اند. معلوم شد نقشه ای را که کشیده اند می‌خواهند با توقیف اهالی مجری نمایند. وقت عصر خبر رسید یک نفر صاحب منصب با چند نفر تفنگچی به حکومت رفته می‌خواهند آقای اجلال الملک را ببرند. با نمایندگان ارامنه که در مجلس بودند مذاکره و با صاحب منصب مزبور به وسیله تلیفون سؤال و جواب شد. مشارالیه اظهار نمود پولکونیک کوزمین حکم کرده است اجلال الملک را منزل ایشان ببرم. مجلس همین قدر توانست در شکه تهیه نموده و چند نفر تفنگچی هم از ارامنه فرستاده شد که در راه مواظبت کرده مبادا سوء قصدی بکنند. آقای اجلال الملک به اتفاق آقای آقامیرحسین که نزد آقای اجلال الملک بوده است، پایین آورده خواسته بودند از حیاط خارج نمایند مرد و زن و اطفالی که در حکومت پناهنده بودند ریخته از دست و دامن معظم الیه گرفته که نمی‌گذاریم شما را از اینجا ببرند و اگر شما را خواسته باشند بکشند. در صورتی که از اینجا بروید حال ما بیچاره ها چه خواهد بود؟ حالت آن وقت به درجه ای رقت آور بود که صاحب منصب و آن‌هایی که در معیت او بوده اند به ها‌ی‌های گریه می‌کرده اند. لابد حضرت آقای اجلال الملک به اطاق برگشته بعد از در دیگر بدون اطلاع متحصنین خارج شده بودند که ایشان را برده در خارج محله یورد شاهی در عمارتی با آقایان فوق الذکر در یک جا تحت الحفظ نگاهداشتند.

 

ادامه دارد…