ارومیه در محاربه عالم سوز/ بخش پنجم

ارومیه در محاربه عالم سوز از مقدمه نصارا تا بلوای اسمعیل آقا ( ۱۳۰۰-۱۲۹۸ شمسی).

راه پر مخاطره حکومت

همین که از درب اداره رد شدم دو تیر تفنگ انداختند که از بالای سر به فاصله یک زرع رد شد. به اقتضای حالت خود نخواستم گریخته، خود را به حکومت بیاندازم. همان طور به سکونت رفتم. دوباره چند تیر گلوله به قصد بنده انداختند ولی بحمدالله نخورد. همین که داخل حکومت شدم جمعیت زیادی از محترمین علما و معاریف شهر در حیاط و تالار دیدم که داد و فریاد کرده می‌گفتند کار از آن گذشته است. هرگاه یک ساعت این وضع ادامه یابد اهل شهر عموماً مقتول خواهند شد. لازم است با بیرق سفید به قنسولگری آمریکا رفته پناهنده شد. فدوی خواستم با قنسولگری ها به وسیله تلیفون حرف برنم معلوم شد سیمهای تلیفون را قطع کرده اند. در این بین خبر داده اند یک نفر از قزاق ها در چهار برج زخم دار شده و مسیحیان داخل خانه حشمت الملک شده از آنجا به ضرب کلنگ می‌خواهند دیوار را سوراخ کرده، داخل چهار برج بشوند و خانه حاجی معصوم خان و حاجی اصلان خان میرپنجه ریخته غارت می‌کنند. فدوی از استماع این تفصیلات یقین نمود که منزل فدوی هم در خطر است زیرا که این سه محل در اطراف منزل فدوی بوده و متصل به هم هستند. لابداً آدم فرستادم فقط اهل خانه را به هر نوعی بود از منزل بیرون آورده به خانه نایب الصدر بردند. بدبختانه آنها هم کم مانده بود که در راه دچار گلوله توپ بشوند و خیلی با زحمت از خطر خلاص شده جانی به سلامت برده بودند.

در مقام تسلیم

آقایان علماء و امراء و تجار و کسبه که در حکومت بودند با بیرق سفید عازم قونسولخانه آمریکا شدند. قزاق‌های ایرانی که در چهار برج بودند به امر صاحب منصبشان پایین آمده و از آنجا به حکومت جمع شده به قلعه مرحوم نصر الدوله که خارج شهر و قزاقخانه بود رفتند. سواران قراچه داغی که در شهر بودند نیز به عنوان قلت فشنگ مداخله در دعوا نکرده با قهرمان خان صاحب منصبشان در محله هفت آسیاب که پایین شهر است جمع شده بودند. معلوم بود شبانه از شهر خواهند رفت. از قرار مذاکره به حضرت آقای اجلال الملک هم تکلیف کرده بودند به اتفاق آن‌ها از شهر بروند قبول نکرده بودند. به هر صورت بعد از رفتن اهالی به عنوان قونسولگری آمریکا چون دارالحکومه در مقام تهدید بود کسان حضرت حکمران بعضی از اشیاء گران قیمت و سبک وزن را از محوطه حکومت بردند که به جاهای امن برسانند. فی الواقع از ملاحظه اوضاع آن ساعت‌ها عقل حیران و فکر پریشان است که چه مخاطره دهشتناکی اهالی فلک زده را احاطه کرده بود. احدی نیم دقیقه اطمینان از زندگی خود نداشته و در انتظار قتل و یا جرح خودشان بودند. ملاحظه حالت رقت آور نسوان عاجزه و اطفال صغیر و صغیره آدم را دیوانه و مشتاق مرگ می نمود. سبحان الله چه بلایا و مصائب است که اهالی این ولایت خراب دچار نشده و کدام فضایح و فجایع شرم آور است کـه مـردم بی تقصیر گرفتار نشدند و چه حکمتی است که باید اهل ارومی این همه حادثات جانگداز را مشاهده نموده و مبتلای انواع و اقسام بلیات بشوند.

توسل به مارشمعون

آقایانی که به ویس قونسولگری رفته بودند در بین راه با قریب هشتصد نفر تفنگچی مسیحی که در حالت هجوم بودند تصادف کرده اول خواسته بودند به روی آنها شلیک نمایند لیکن از روساء چند نفری که بودند ممانعت کردند. آقایان خواسته بودند به قونسولگری بروند نگذاشته با حالت اجتماع منزل مارشمعون بردند و تفصیل را با تلیفون به خود داده مارشمعون در ویس قونسولگری روس در مجلس منعقده اطلاع داده، مشارالیه با تلیفون از آقایان سلام رسانیده و خوش آمد نموده و گفته بود آنجا باشند که خودم می‌آیم. در این ضمن یکی دو نفر از آقایان مراجعت کرده تفصیل را به حکومت آورده و قرار داده بودند دعوا از طرفین موقوف شود. [فدوی به سراغ آقای اجلال الملک رفتم که در منزل صمدأف قُرب حکومت تشریف داشتند. مطلب عرض و معظم الیـه بـه دارالحکومه مراجعت فرموده در حال آمدن] در این حال صدای شلیک تفنگ به شدت از طرف قزاقخانه از خارج شهر شنیده شد و معلوم گردید به آنجا هجوم برده اند.

حمله به قزاقخانه

جارچی به داخل و محلات شهر فرستاده شد که شلیک را موقوف نمایند در این طرف‌ها متدرجاً شلیک خاموش گردید لیکن از قزاقخانه بر شدت می افزود و سهل است به آن‌جا توپ هم می انداختند. از حکومت ارومی نزد آقایان در منزل مارشمعون فرستاده شد در صورتی که قرار به اصلاح داده شده است هجوم و بومبارده کردن قزاقخانه صورتی ندارد. خبر آوردند که جنرال آدم فرستادند متهاجمین را مراجعت بدهند. بعد معلوم شد رئیس قزاقخانه نگذاشته است قزاق‌ها جنگ نمایند بیرق سفید بلند کرده، رضاخان نایب دوم قزاقخانه را با بیرق سفید برای کسب تکلیف به قونسولگری روس فرستاده اند که بیچاره را در بین راه به ضرب گلوله مقتول کرده و همین که از قزاقخانه بیرق سفید بلند شده متهاجمین به آن‌جا ریخته از قزاق‍ها هر چند نفر که به دست آورده به قتل رسانیده تفنگ و فشنگ و وجه نقد که آن‌جا بود به غارت بردند.

خیلی جای افسوس است که در این غائله هایله به هیچ وجه رعایت نکته و مراعات هیچ ترتیب نگردید. معاون رئیس قزاقخانه از ملاحظه این اوضاع به ضرب گلوله رولور خود را به قتل رسانید و دو سه روز بعد یساول اشتولار که عازم تبریز شد در نزدیکی دیکاله جمعیتی ریخته او را با خانم خود و پسرش مقتول کرده مبالغ زیادی وجه نقد او را بردند. دو سه نفر را در این مسئله گرفتار کردند ولی نتیجه حاصل نشده و چیزی به دست نیامد و قاتل به مجازات نرسید.

در تلاش ترک مخاصمه

آقایان در منزل خلیفه مارشمعون بوده نزدیک به غروب مشارالیه از قونسولگری روس به منزل شخصی آمده، شروطی چند به آقایان پیشنهاد کرده بود که با قبولی شروط مزبوره هجوم و محاربه موقوف خواهد شد. معلوم گردید همان شروط که شرح آن بعد عرض خواهد شد در قونسولگری با تصویب قونسول‌ها و صاحب منصبان خارجه که در مجلس حاضر بوده اند شده است. آقایان تا یک اندازه شروط مزبوره را از راه لاعلاجی قبول و مراجعت کرده بودند دو سه نفر از آقایان به حکومت تشریف آورده تفصیل را اطلاع دادند. باز تاکید کردند که نباید از این طرف تفنگ انداخته شود که بهانه و عنوان به دست بدهند. آنچه لازم بود در عدم شلیک تفنگ از حکومت اقدام گردید لیکن از طرف کاروانسرای حاجی مستشار و کوچه میدان صدای تفنگ بلند بود و می‌گفتند جلوها و مسیحیان هستند که هنوز دست از محاربه نکشیده اند. بعد از رفتن آقایان که یک ساعت از شب گذشته بود بنده نتوانستم به منزل مراجعت نماید زیرا که جلوها عمارت چهار برج را ضبط و در برج ها تفنگچی گذاشته بودند. لابد به منزل شاهزاده رئیس تلگرافخانه رفته شب را با هر نوع بود در آنجا با یک حالت بهت و حیرت تصور نکردنی به سر برده، دقیقه ای ممکن نشد به خواب رفت. تا صبح هم شلیک قطع نشد.

وقایع شب گذشته

صبح خیلی زود به حکومت آمده موافق راپورت‌ها معلوم شد شبانه وقایع ناگوار و اسف‌آور روی داده است؛ جلوها و غیره به چندین کوچه هجوم آورده و داخل خانه ها شده اعمال شنیعه و افعال قبیحه را در بعضی خانواده ها و سایر اهالی مرتکب و دارایی مردم بیچاره را غارت و قریب پانصد خانه را آتش زده، مرد و زن و صغیر و صغیره را مقتول نموده، از کسی ابقاء نکردند. می‌توان عرض کرد قساوت و شقاوتی که بعد از اصلاح ظاهر ساختند در هیچ قرن و دوره نظیر آن شنیده نشد، در هیچ قانون دیده نشده و در هیچ مذهب روا نیست که زن و اطفال و پیرمردان را به قتل رسانند، آن بعد از اصلاح و اتمام دعوا. جای هزاران تاسف است که در این قضیه کبری و بلکه قیامت عظمی ابداً رعایت این مسایل نگردید و از احدی ابقاء نشد. نه به پیر مردان و زنان ترحمی نمودند و نه اطفال معصوم رحمی، چنانچه روز گذشته هم در کوچه ها جمعی از نسوان و اطفال را هدف گلوله کرده بودند. می‌توان گفت کوچه ای نبود که در آن چندین جنازه از اشخاص بی تقصیر نیفتاده باشد. علت معلوم نبود که چرا این قدر قساوت به خرج داده و عداوت را تا این درجه بالا بودند. خدای واحد شاهد است از تصور آن اوضاع جانسوز جگر انسان آتش می‌گیرد و شخص دیوانه شده، حالت جنون عارض می‌گردد. به که دنیا هست فجایع و قبایح امشب مذاکره و تاریخ اعتقاد قاصرانه مادامی عالم را لکه دار خواهد نمود. وقوعات شرم آور امشب به طوری مواثر و فجیع است که خود مسیحیان از مذاکره و یادآوری آن متاسف و دچار ندامت می شوند.

عظیم السلطنه سردار

آقایان معاریف شهر صبح زود منزل جناب عظیم السلطنه سردار جمع شده و از آنجا به قونسولگری آمریک رفته بودند. معلوم شد دیروز در منزل مارشمعون راجع به حکومت آقای اجلال‌الملک مذاکرات شده و مسیحیان گفته‌اند [ عظیم السطنه] سردار باید حاکم باشند. بنده در حکومت بودم خبر آوردند در اطراف حکومت و کارگذاری مشغول شکستن درها و غارت خانه ها هستند و کم‌‌کم باز از هر طرف شهر على الخصوص از محله هزاران صدای شلیک تفنگ بلند شد. محقق بود هجوم و تعرض از مسیحیان است خاصه دهاتی ها که به شهر هجوم آورده بودند و مسلمان‌های بیچاره را دیده که برایشان قدرت مدافعه باقی نمانده بود. آن‌هایی که از واقعه دیروزی و دیشبی جانی به سلامت برده بودند هر یک در گوشه پنهان شده نه در قید عیال و اطفال بودند و نه مقید به مال. یوم یفر المرثر من اخیه مصداق حال اهالی فلک زده گشته بودند. جمع کثیری همان شب گذشته بعد از غارت به قونسولخانه آمریکا و مریضخانه فرانسوی‌ها فرار کرده تحصن اختیار نموده بودند.

ادامه نهب و غارت

به هر حال حالت شهر خیلی منقلب و هنگامه غریبی بود بنده از پنجره می دیدم که مسیحیان متصل اموال غارتی از کوچه ها آورده به محله خودشان می‌بردند جایی و وسیله ای نبود که آدم به آن محل و آن وسیله ملتجی بشود. آقایانی که در قونسولگری آمریک بودند این اوضاع را مطرح و استعلاج کرده و جمعی از مسلمان و مسیحی را به محلات شهر فرستاده بودند که جلوگیری نمایند ولی مع التأسف گوش سخن شنو و دیده اعتمادی نبود. در اطراف حکومت و کارگذاری خانه های متمولین را به غارت بردند و در دور و برم بر کارگذاری یک خانه سالم نماند. بنده کارگذاری را در خطر دیده به ملاحظه دفتر و اسناد دولتی شـرحـی بـه قونسول آمریکا نوشت که فلان خانه و فلان خانه را غارت کردند در این محله بزرگ خانه ای سالم نمانده است باید به فوریت جلوگیری شود. این چه آتشی است که در این ولایت خراب می سوزد و ضمناً اظهار کردم اداره کارگذاری در مخاطره می‌باشد یک نفر از کسان حکومت را که زبان نصرانی بلد بود پیدا کرده کاغذ را به توسط او فرستادم. بعد از کمی فاصله شخص مزبور با چند نفر از کسان میسیون آمریکا [با بیرق آن دولت به حکومت آمده] یکی از اشخاص مزبوره قشه یعقوب معلم انگلیسی مدرسه فلاحت میسیون آمریکا و سایرین هم از معتبرین جماعت پروتستان بودند قدری مذاکره و و خامت این اوضاع ناگوار مطرح و به توسط اشخاص مزبور به ویس قونسول پیغام داده شد درصدد علاج برآیند. آنها مراجعت کردند و ملاحظه نمودند که در اطراف کارگذاری همه خانه‌ها غارت شده است و بنده خطری که اداره را احاطه کرده بود مجدداً یادآوری نمود.

قراول های کارگذاری

بعد از یک ساعت ویس قونسول چهار نفر قراول جلو به کارگذاری فرستاده و بعد چهار نفر هم علاوه کرد. در این ضمن خبر دادند از ویس قونسولگری آمریکا دو نفر به کارگذاری آمده می‌گفتند فلانی بیایند به قونسولگری. بنده آدم فرستادم که به حکومت بیاید معلوم شود مقصود چیست. گفتند مراجعت کرده و رفته اند. با اینکه جمعی از مسیحیان مسلح در کوچه ها تردد کرده و به ظاهر مراقبت می‌نمودند باز در هر سمت قتل و غارت و احتراق به شدت جاری بود تا وقت عصر به خانه حاجی اسمعیل معین آف در قرب حکومت ریخته خودش را مقتول و اموالش را غارت نمودند. فدوی فوراً شرحی به ویس قنسول آمریکا نوشته این فقره و سایر حادثات جانگداز را اخطار نموده و ضمناً یادآور شد که یک نفر از اشخاص معروف مسیحیان را معین کنند که در این طرف‌ها بوده، از این وقوعات جلوگیری نمایند. به فاصله نیم ساعت حکیم افشلیم خان با چند نفر تفنگچی به حکومت آمده و قدری مذاکره شد.

شایعه بیرق خواستن حکومت

در این بین از مریضخانه فرانسوی‌ها خبر دادند که آقای اجلال الملک بیرق خواسته بودند. قرار شد بیرق فرانسه و آمریکا و روس به حکومت فرستاده شود. بیرق فرانسه را فرستاده، مال روس و آمریکا را هم الان می فرستند. آقای اجلال الملک جواب دادند من بیرق نخواسته و در این خصوص تقاضایی نکرده ام. در این بین یک پرده بیرق فرانسه به حکومت آوردند. آقای اجلال الملک به حامل بیرق اظهار فرمودند از این محبت مسیو قوژول خیلی ممنون شده و این بیرق را که علامت رسمی دولت دوست ایران است خیلی محترم می شمارم لیکن احتیاجی نیست، قبول نم‌یکنم. بعد از رفتن آدم مسیو قوژول در قونسولگری آمریکا اظهار نموده بودند حاجی ناظم السادات کاغذ به ویس قونسولگری آمریکا نوشته بیرق خواسته بود همچون خیال کردم که کاغذ مال حکومت است. دیگر معلوم نشد این عنوان صحیح بود یا خیر در صورتی که میان حکومت و حاجی ناظم السادات‌ها فرق از زمین تا آسمان است.

نگهبان‌های مسیحی

به هر حال تا غروب هنگامه محشر در شهر برپا و از کوچه ها مال غارتی بود که عبور می‌دادند. احدی قدرت بیرون شدن کوچه را نداشت. همه مردم متواری بودند و شب که رسید بر وحشت اهالی فلک زده افزود. آقای اجلال الملک به ویس قونسول آمریکا اطلاع دادند که آقا میرزا مدیر امنیه باراندوز چایی که برادر آقا پطروس است شب ده نفر تفنگچی برای محافظه به حکومت بفرستد. یک ساعت و نیم از شب گذشته خود اقا میرزا با ده تفنگچی به حکومت آمد. بعد از قدری مذاکرات تفنگچی ها را در حکومت گذاشته خودش مراجعت نمود. بنده هم به همراهی مشارالیه به منزل آمده شب را با یک حالت تصور نکردنی در حالتی که صدای تفنگ اتصالاً در شهر بلند بود به روز رسانید. قراول‌های کارگذاری هم بودند که دوازده روز بعد از آن هم در کارگذاری ماندند به علاوه مخارج شام و نهار، وقت رفتن هم شصت تومان به عنوان حق قراولی نقداً گرفتند. معلوم شد شب گذشته دو سه دسته هم به درب عمارت کارگذاری آمده خواسته اند درها شکسته داخل بشوند چند تیر گلوله هـم بـه پنجره های بیرون عمارت انداخته اند که جای گلوله باقی است، بعد چند نفر دیگر رسیده ممانعت کرده اند.

تکلیف اصلاح

روز علی الطلیعه آقای عظیم السلطنه سردار آدمی فرستاد خواسته بودند بنده خدمت ایشان بروم. بنده اول به حکومت رفته آقای اجلال الملک اظهار فرمودند شب خانه صمداف رفته بعضی اشیاء صمداف را غارت و معادل پنج هزار تومان جواهرات و سند آقای اجلال الملک را هم که در خانه صمداف بوده برده اند. بنده از حکومت منزل سردار رفته جمعی از آقایان محترم ولایت تشریف داشتند مذاکره نمودند که اولیتماتومی مشتمل بر هفت ماده به اهل ارومی داده شده و با قبولی مواد آن تکلیف اصلاح کرده اند. ضمناً چند نفر از طرف مسیحیان با چند نفر نماینده که مسلمان‌ها انتخاب نموده‌اند قرار است با تشکیل مجالس، اصلاح امورات کرده و اعاده امنیت را بدهند. اهالی در جزو منتخبین بنده را هم معین و در اعتبار نامه نوشته اند و دیروز هم اهالی که در قونسولگری آمریکا بوده اند خواهش کرده‌اند به آنجا بروم و به این مناسبت از قونسولگری عقب بنده آمده بودند. بنده مختصر تحقیقاتی از مذاکرات دیروزی و اسامی نمایندگان مسیحی نموده متذکر شدم که این اولتیماتوم را هر کس می‌دهد باید نوشته و امضاء کرده به نمایندگان اهالی بدهند تا بعد داخل مذاکرات شویم.

اگرچه قرار بوده است نمایندگان مسیحی هم منزل سردار بیایند که در آنجا مذاکره شود ولی فسخ عقیده نموده، آدم فرستاد بودند که صاحب منصبان در قونسولگری آمریکا بوده و اولتیماتوم هم حاضر است، نماینده‌های مسلمانان به آن‌جا بیایند. و یک دسته تفنگچی هم برای محافظه فرستاده بودند. برخاسته به صورت هیئت اجتماع به قونسولگری رفتیم. با اینکه این راه امن ترین راه ها و خیلی نزدیک به قونسولگری بود باز چندین جنازه از مسلمان‌ها در راه معاینه .شد. بعد از ورود به آن‌جا جنرال روس اولتیماتوم را قرائت و بارون مناسکان از ملت ارامنه ترجمه نمود. صاحب منصبان بعد از تأکید در سرعت انجام مواد آن برخاسته رفتند، ویس قونسول آمریکا به مجلس آمده و قدری مذاکره شد و نمایندگان داخل عملیات گردیدند ترجمه اولتیماتوم عیناً در ذیل درج می شود:

متن اولتیماتوم

چون دولت ایران قوه ندارد که در آذربایجان بی طرفی خود را حفظ نماید و نگذارد به آذربایجان قشون اجنبی داخل شود به این جهت به امر حکومت قفقاز و به تصویب متفقین در آذربایجان قشون ملی تشکیل می دهند از ملت مسیحی به مقصود این که همین قوه نگذارد دشمن خارجه به آذربایجان داخل بشوند که صدمه سخت برای قفقاز خواهد بود. لهذا حالیه در آذربایجان قشونی مرکب از ارامنه و نصارا تشکیل می‌یابد. متاسفانه یک حصه اهالی ارومی که چند نفر به آن‌ها سردسته شده بود و آن سردسته ها که از متنفذین هستند چنین معلوم می‌شود که طرفدار دشمنان ما می باشند، همیشه به آن تشکیلات مانع شده و متزلزل می‌کردند در روزهای آخر به درجه ای مناسبات ملت مسلمان و مسیحی را خلال دار نموده و نسبت به یکدیگر ضدیت به هم رساندند که کار به تلفات منجر شد و از این مسئله نه تنها اهل شهر متضرر شدند بلکه نمایندگان قشون روس و دچار صدمات گردیدند چون متفقین از این تشکیلات جدید نمی تواند منصرف بشوند و از طرف دیگر به ملاحظه نوع پرستی لازم است که به فوریت این قتل و غارت را خاتمه داد و آن‌هایی که به منافع متفقین مانع و به صدمات اهالی راضی هستند. ما امضاء کنندگان خیلی واجب می‌دانیم که این شروط ذیل را به مسلمانان اظهار و اجرای آن‌ها را بدون سؤال و جواب بخواهیم:

اول، مجلسی مرکب باید از شانزده نفر به دستورالعمل بارون استپانیانس به فوریت تشکیل بیاید.

ثانیاً، شهر در تحت حکومت نظامی بوده و رئیس پلیس را اعضای منتخبه معین نمایند.

ثالث هر قدر اسلحه که در نزد مسلمانان است باید در ظرف چهل و هشت ساعت به مجلس متشکله تحویل بدهند که مال ملت ایران خواهد بود.

رابعاً چهار نفر اشخاص که مظنون هستند از قرار ذیل مجلس حاضر نمایند؛ صدر، ارشد همایون، ارشدالملک، حاجی صمد زهتاب.

خامساً، اشخاصی که به صاحب منصب روس و صاحب منصب فرانسه و به یک نفر سالدات روس هجوم کرده اند هرگاه مقتول و یا معیوب بشوند باید اهالی شهر ارومی به اهل و عیال و یا به خود آنها معاش بدهند.

سادساً، حکومت باید به مجلس توضیحات بدهد زمان بی‌ترتیبی را

سابعاً، قزاق‌های ایرانی باید به تحت اطاعت صاحب منصبان روسی خودشان دعوت بشوند.

امضاء جنرال پالتافیف، پولکونیک کوزمین، لیوتنان کاسفل

بعد به علتی که عرض خواهد شد اولتیماتوم را تجدید و فقط پولکونیک کوزمین که به ریاست تشکیلات جدیده معین شده بود نوشته دادند که نزد آقای سردار ضبط است.

نظم جدید

همان روز که نمایندگان مسلمانان و مسیحی در اطاق دفتر ویس قونسولگری تا یک ساعت از شب گذشته مشغول کار شده چون در مسئله جمع آوری اسلحه تاکید می‌کردند از همانجا به روسای محلات ۸ اخطار گردید که هر قدر تفنگ در نزد اهالی باشد باید در ظرف ۲۴ ساعت جمع کرده تحویل مجلس بدهند. وقت مراجعت آقای صدر که در اولتیماتوم اسم ایشان را نوشته و جزو مظنونین قرار داده بودند و حال هم از طرف اهالی به نمایندگی مجلس انتخاب شده بود به علت این که مبادا برای معزی الیه خطری بشود در ویس قونسولگری آمریکا ماندند. حاجی صمد هم قبلاً پناهنده قونسولگری بودند. ارشد همایون مدیر امنیه هم در شب اول انقلاب شهر در میسیون فرانسه متحصن شده بود. ارشدالملک رئیس نظمیه در خارج متواری بود که همان شب ایشان هم به قونسولگری آمریکا رفتند.

امروز هم در محلات قتل و غارت به شدت جاری بود. نمایندگان که در قونسولخانه بودند اتصالاً  خبر می دادند که به فلان جا ریخته غارت و قتل نمودند. بنده و سایرین هم با اظهارات منطقی و خامت این اوضاع را به روساء حالی و تاکید در جلوگیری می کردیم. ولی بدبختانه آتش فتنه و فساد به آن درجه شعله ور شده بود که با سهولت از این قتل و غارت بتوان مسیحیان هنگامه طلب را منصرف نمود. شب از ویس قونسولگری مراجعت شده و تا صبح بدون خواب و دمی استراحت به روز رسانید. همه شب باز مثل شب گذشته صدای تفنگ از شهر بلند بود و قتل و غارت می‌کردند.

کفن و دفن جنازه ها

روز ۱۴ جمادی الاول را دکتر شط ویس قونسول آمریکا به دفن جنائزی که در خانه ها و کوچه ها افتاده و این دو سه روز را بدون دفن مانده بودند اقدام نموده آدمی با عرابه معین نمودند کـه خـانه ها را تفتیش و هـرچـه جنازه باشد آورده دفن نمایند. و این جنائز و بلکه بعد از آن هم بدون غسل و کفن دفن شدند زیرا اولاً کشته از بس که فزون بود کفن ممکن نشد. ثانیاً بازاری نبوده و مال التجاره باقی نمانده بود. بقیه السیفی که از تاراج سالدات‌های روس باقی بود در این قضیه به غارت رفته، در و پنجره دکاکین را شکسته و آن‌ها را هم اکراد مهاجر برده و می سوزاندند. در این موقع اکراد مهاجر هم یک بلای ناگهان برای اهالی بیچاره شده آنچه باقی بوده آن‌ها غارت نموده و حتی بام ها و در و آقشقه را کنده می بردند. دفن جنازه چندین روز طول کشید و روزی تا دویست نفر دفن می‌کردند بعضی اشخاص هم که امکان داشت خودشان به دفن مقتولین خود اقدام نمودند. عده زیادی از مجروحین که به مریض خانه فرانسوی ها برده بودند، روزی تا ده نفر از آن‌ها وفات می‌کردند که اداره اعانه خیریه متحمل مخارج دفن آنها می شد. فی الواقع ارومی یک منظره دهشتناک و یک مزارستان هولناک شده که بیان و بنان از تقریر و تحریر کیفیت آن عاجز می‌باشد.

خلع سلاح

از همین روز ۱۴ ماه شروع به جمع آوری اسلحه شده و با جدیت داخل عملیات شد. هر کس اسلحه داشت آورده تسلیم مجلس نموده رسیدی با قید نمره به صاحب اسلحه داده می‌شد. بعد از چهل و هشت ساعت که موعد اولتیماتوم در مورد اسلحه تمام می‌شد نمایندگان مسیحی اسلحه ای را که جمع شده بود قبول نکرده و می‌گفتند مسلمان‌ها اسلحه را پنهان نموده نمی‌دهند. از یک طرف هم خبر می‌دادند روسای دستجات مسلح را احضار می‌نمایند که مجدداً با قوه جبریه از مردم اسلحه بخواهند والا حکم قتل عام خواهند داد. حال آنکه قتل و غارت کماکان باقی بود و اگر هم در مسئله قتل تخفیفی داده بودند لیکن در مورد غارت تغییری در وضع نشده بود. مردم بیچاره بدبخت محض اینکه بتوانند اقلا فرار نمایند شب ها را در هوای خیلی سخت زمستان با عیال و اطفال در پشت بام ها به سر می بردند که اکثر هم از این وضع ناخوش و بدون طبیب و معالجه ترک زندگانی می‌گفتند. اوضاعی پیش آمده بود که به مخیله احدی گنجیده نشده و عقل از قبول آن عاجز و قاصر است. برای سد راه بهانه و وقوعات محتمله جدیده با مذاکره در مجلس قرار شد عموم منتخبین بدواً به ویس قونسولگری روس رفته و با توسط ایشان با صاحب منصبان داخل مذاکره و لااقل مدت جمع آوری اسلحه را زیاد نمایند تا مجلس بتواند با تحقیقات و اقدامات اسلحه را جمع بکند.

عدم همراهی نیکیتین

منتخبین مسلمان‌ها با نماینده ارامنه به ویس قونسولگری روس رفته، قرار بود منتخبین نصرانی ها هم قبلاً در آنجا حاضر باشند ولی هنوز حاضر نبودند پس از آن که مدتی در اطاق انتظار منتظر شدیم مسیو نیکیتین ویس قونسول به آنجا آمد. دکتر شط ویس قونسول آمریکا هم قبلاً با قونسول در اطاق على حده بود و به آنجا آمد مطلب مطرح و دلایل قویه در کمی موعد اظهار شد. مسیو نیکیتین عدم دخالت خود را در این کار اظهار و جداً ایستادگی نمودند که در این مسئله مداخله ندارد و باید با نظامیان مذاکره شود. از آنجا برخاسته در حیاط بیرونی با نمایندگان مسیحیان تصادف شد و قریب نیم ساعت سر پا صحبت نموده قرار دادیم عموماً نزد پولکونیک کوزمین رفته تقاضای ازدیاد موعد نماییم. در بین راه به لیوتنان کاسفل دچار شده از او هم خواهش نمودیم که منزل پولکونیک کوزمین آمده در این امر مساعدت نمایند.

ادامه مذاکرات در منزل کوزمین

پس از ورود به منزل پولکونیک مزبور که خودش حاضر نبود اول مونسینیور سونطاق با مسیو قوژول رئیس مریضخانه فرانسوی وارد و عقب آن‌ها لیوتنان کاسفل هم وارد شد. آن‌ها به فرانسه مشغول صحبت شدند لیوتنان اظهار کرد موقع تسلیم اسلحه رسیده است، هرگاه اسلحه را ندهند باز حکم قتل و غارت داده خواهد شد. مونسینیور سونطاق او را از این نیت فاسد خیلی ملامت و سرزنش کرد. الحق مونسینور سونطاق خیلی آدم صحیح و درست و نیک نفس و معنی روحانیت در این شخص محترم جمع است. در این ضمن پولکونیک کوزمین وارد شد و مطالبی مذاکره گردید. مشارالیه اظهار نمود من در این خصوص حرف و اصراری ندارم ولی شما هم باید طوری نمایید که نصرانی ها مرا مقصر نکنند. از این حرف نمایندگان نصرانیها بسیار اوقات تلخ شده با زبان انگلیسی به پولکونیک کوزمین حالی نمودند که موقع اظهار این مطلب نبود. به هر صورت با مذاکرات زیاد چهل و هشت ساعت دیگر هم وقت اضافه کردند و ورقه اولتیماتوم را عوض نمودند چون جنرال پالتافیف رفته و پولکونیک کوزمین به ریاست تشکیلات معین شده بود اولتیماتوم را فقط پولکونیک مزبور با خط قرمز امضاء نمود. بعد از غروب افتاب از آنجا مراجعت شد.

قحطی و مجاعه

بدتر از مسئله قتل و غارت ذلت اهالی بود که محترمین ولایت برای حفظ بقیه نفوس به هرگونه حقارت و رذالت متحمل شده و به هر شخصی متوسل گردیده، التماس و التجاء می‌نمودند. پس از آن که مهلت گرفته شد اهالی تا یک اندازه اطمینان حاصل کردند و کم کم در شهر هم سکونت برقرار می‌شد ولی مسئله ای که خیلی به اهالی بیچاره فشار می آورد مجاعه و قحطی بود. البته این فقره مسلم است که محصول ارومی هیچ وقت کفایت خوراک اهالی را نمی‌کند و محتاج به خارج است سهل است که امسال حاصل هم نبود و به جهات عدیده ممکن نشد از خارج هم وارد نمایند. به این مناسبت اکثر اهالی تهیه آذوقه نکرده و اگر بعضی ها هم تدارک نموده بودند در این موقع انقلاب به غارت بردند. مردم فلکزده بدبخت نه خانه داشتند که سکونت نموده و نه فرش و لحافی که از سرما محفوظ مانند. نه آذوقه باقی ماند که سد جوع کرده و نه پولی که تهیه و تحصیل قوت لایموت بکنند و به واسطه فقدان تمامی وسایل زندگانی روزی تا یک صدنفر از گرسنگی و صدمات وارده ترک حیات می‌گفتند. مصائب وارده به اهالی بیچاره تقریر کردنی نیست. مشکل است اولیای دولت و ملت تصور این اوضاع اسف اشتمال را بکنند به علت اینکه دستی از دور بر آتش دارند.

ختم خلع سلاح

مجلس متشکله به جدیت مشغول جمع آوری اسلحه بود که بهانه و عنوان به دست داده نشود. تا اتمام چهل و هشت ساعت دیگر از اهالی و اداره نظام ارومی قریب چهارصد قبضه تفنگ از هر سیستم جمع آوری شد. با این که در اولتیماتوم مقید بود تفنگ‌ها مال ملت ایران خواهد بود باز هر چند روزی به یک عنوانی چند قبضه بردند که الان یک قبضه هم از آن تفنگ‌ها که مجلس جمع کرده بود نمانده است. و بعد از ختم مدت نود و چهل و شش ساعت صورتی از تفنگ‌ها نوشته شده با شرحی که از طرف مجلس نوشته شده بود مذاکره گردید. دو نفر از اعضاء معین شده نزد پولکونیک کوزمین برده و مذاکره نمایند که تفنگ همین قدر بود که جمع گردید. اکثریت بنده و بارون مناسکان نماینده ملت ارامنه را که آدم خوبی است معین و منزل پولکونیک رفته مراسله مجلس و صورت تفنگ‌ها را خوانده، بارون مناسکان به روسی ترجمه نمود. بعد در موضوع حوادث جاریه ولایتی مذاکرات مشروح نموده تقاضای جلوگیری از وقایع ناگوار کرده و ضمناً پولکونیک را از تعقیب مسئله اسلحه منصرف داشت. مشارالیه وعده مساعدت در اصلاح امور داده، یک ساعت از شب گذشته از آنجا مراجعت و چون جمعی از محترمین ولایت از امر اسلحه نگران بودند در تاریکی در میان کوچه مختصراً به آقایان مزبور نوشت که کار گذشت، نگران نباشند.

اعزام نماینده به تبریز

امروزها خلیفهٔ مارشمعون با جمعی از جلوهای ایران و عثمانی به طرف سلماس حرکت نمود. میگفتند خلیفه مشارالیه از این پیش دلتنگ و قهراً به سلماس می‌روند. اعضای مجلس اصلاح همه روزه در منزل سردار حاضر شده جداً در جلوگیری از اتفاقات مشغول بودند. آقای اجلال الملک در دارالحکومه به حالت انزوا به سر برده و مداخله در امر حکومت نداشتند. مجلس هم وقت خود را فقط در امر این اتفاق ناگوار و سد طرق فساد و امنیت شهر مصروف می‌داشت و همه وقت در این مسئله با جاهای لازمه داخل مذاکره بود. از آنجا که لازم بود ایــن وقوعات در تبریز مسموع شده و یا اقلاً اولیای دولت و ملت از حادثه جانسوز ارومی مسبوق و استعلاجی بشود در مجلس عنوان شد که شرحی به ایالت جلیله عرض و یک نفر به تبریز فرستاده شود که از مقامات عالیه استدعا نمایند. هیئتی به این ولایت خراب اعزام فرمایند که علت غائله را تحقیق و قلع ماده فساد کرده، قراری بدهند تا در آتیه نظیر این وقایع رخ نداده، لامحاله از این همه خرابی آینده ارومی تامین شود. فرستادن این شخص را نمایندگان مسیحی تصدیق ولی این فقره دو سه روز مطرح مذاکره شد که اولاً کدام شخص را روانه تبریز نمایند که خالی از عصبیت باشد و واقعه را بدون کم و زیاد عرض نماید. ثانیاً تفصیل واقعه به طور مشروح نوشته شود و یا همین قدر بنویسند که اتفاقی افتاده است لازم است هیئتی به ارومی آمده تحقیقات فرمایند. بالاخره آقای مؤید الاسلام که آدم بی غرضی است معین شده تا به اتفاق بارون هراند به تبریز بروند. همچنین نوشتن اصل ماوقع هزارگونه محذورات داشت و به این جهت قرار به عرض اختصار و استدعای آمدن هیئت گردید و همان طور هم به ایالت جلیلهٔ عظمی عرض شد. آقای مؤید الاسلام و بارون هراند در ۲۱ ماه جمادی الاول از ارومی حرکت و عازم بره کشتی شدند که از راه دریا عزیمت تبریز نمایند.

تزلزل حکومت

این چند روزه در مجلس اصلاح چند فقره مذاکره در امر حکومت شد که باید آقای سردار باید به رسیدگی امور حکومتی اقدام فرمایند. بنده در هر مورد جواب رد داده که تغییر و تبدیل حکومت منوط به امر اولیای دولت است. ملت نمی‌تواند حاکم منصوب را معزول و شخص دیگر را به حکومت معین نماید. اقدام به این کار مسئولیت عمده دارد بنده که یک نفر از منتخبین اهالی ولایت هستم نمی‌توانم مداخله در این کار نمایم. هرگاه اهل ارومی از حکومت آقای اجلال الملک ناراضی هستند تفصیل را به مقامات مربوطه عرض و استدعای تغییر حکومت را نمایند و غیر از این راه دیگری ندارد. نمایندگان مسیحیان هم اگرچه از حکومت حالیه ناخشنود بودند ولی به ملاحظه آتیه نمی‌توانستند جداً ممانعت کرده و انفصال آقای اجلال الملک را بخواهند آن بود که امر حکومت مختل و رسیدگی به امور حکومت معوق مانده بود. وانگهی کاری برای حکومت باقی نمانده و رشته امور نه به آن درجه پاشیده شده بود که شخص حاکم ولو هر قدر فعال هم باشد موفق به اصلاح امور بشود. آقای اجلال الملک هم چندان در این اوضاع مایل به حکومت نبوده چنانچه برحسب مذاکره آقای حاجی عزیزخان امیر تومان را که قبل از انقلاب معاون خصوصی حکومت بودند به کفالت معین کردند، معزی الیه هم قبول ننمودند. مأمورین خارجه هم مایل نبودند به آقای اجلال الملک در موارد لازمه مراجعه نمایند در موقع لزوم رجوعاتشان به مجلس بود. درواقع مجلس بین المحضورین واقع شده بود.

مداخلات نیکیتین

نیکیتین ویس قونسول روس مراسله‌ای در تاریخ ۹ فیورال، نمره مسیو ۲۸۹ به پولکونیک کوزمین نوشته، پولکونیک مزبور هم در لف مراسله ای که خودش نوشته بود به مجلس فرستاده بود. ویس قونسول در مراسله خود می‌نویسد به علاوه چهار نفر عبارت از صدر و ارشدالملک و ارشد همایون و حاجی صمد، صلاح در این است مجلس حاجی مؤید التجار، حاجی فضلعلی خان، حاجی احمدخان قورخانه، اسدآقا آغداش، حاجی ملا کریم و شکر و دو سه نفر دیگر را که اسم می‌برد آورده نگاهدارد و یا تسلیم آقا پطروس نمایند و پولکونیک اجرای این کار را خواسته بود. از مجلس جواب نوشته شد که مجلس حق مداخله در این مسایل را ندارد و در این فقرات نمی‌تواند دخالت نماید. وانگهی چند نفری از این اشخاص بی تقصیر، مقتول و یا متواری و چند نفر دیگر در [ مقر] فرانسوی‌ها و میسیون آمریکا و فرانسه متحصن هستند. جای تعجب بود مسیو نیکیتین در هر موقع می‌گفت که من در مسئله این تشکیلات جدیده مداخله نداشته و از سفارت امری نرسیده است، از این طرف به صاحب منصبها کاغذ نوشته و دستورالعمل می‌داد که فلان شخص را این طور بکنند و باعث قتل ناحق و ریخته شدن خون اشخاص بی تقصیر می شد. الان همان کاغذ مسیو نیکیتین موجود و ضبط است.

قتل و غارت در دهات اطراف

این روزها در دهات قتل و غارت شروع شده، مردمان مسلح به دهات هجوم برده و از هیچگونه فجایع و کشتار و هتک نوامیس فروگذار نکردند. اهالی هر چند ده که فرار نموده در یک دهی جمع و پناهنده شده بودند به آنجاها نیز اهتجام نموده بعد از چپاول و قتل و احتراق و ارتکاب اعمال شنیعه و افعال قبیحه، مال و مواشی و اثاث البیت را هر چه بود به تاراج بردند. در این فصل زمستان و موسم سختی هوا، اناث و اطفال به صحراها رانده و در میان برف ها یا از شدت برودت هوا و نبودن قوت لایموت تلف می شدند و یا طعمه وحوش می‌گردیدند. بعضی ها که خیلی جان سخت بودند و می توانستند خودشان را به شهر برسانند در شهر هم مسلماً از شدت صدمه و عدم وسایل زندگانی ترک حیات را می نمودند. سبحان الله اوضاع اسف انگیز ولایت ارومی و حادثات جانگداز شرم آور و ننگین نه به آن درجه فجیع است که بتوان تحریر نمود. اشهد بالله قلم از شرح این تفاصیل و تحریر این اتفاقات دچار خجلت و شرمساری می‌باشد. کسانی که در این موقع ها در این ولایت بودند ما دام الحیات این اوضاع را فراموش نکرده و در مدت زندگانی خودشان ماتم زده خواهند بود.

 

ادامه دارد…