ارومیه در محاربه عالم سوز/ بخش یازدهم

ارومیه در محاربه عالم سوز از مقدمه نصارا تا بلوای اسمعیل آقا ( ۱۳۰۰-۱۲۹۸ شمسی).

کشته شدن عظیم السلطنه سردار

روز نهم طرف صبح قرار بود فدوی منزل آقای عظیم السلطنه سردار رفته، در یک دو فقره مطلب مذاکره شود. به واسطه مطلب لازمی رفتن فدوی عجالتاً موقوف و موکول به عصر گردید. و فدوی علی الرسم به حکومت رفته و با اعضای مجلس اصلاح مشغول مذاکره در مورد ترتیبات ولایتی گردیده و از آنجا که عموم اعضاء هنوز حاضر نشده بودند و مجلس رسماً افتتاح نگردیده بود فقط در مسایل متفرقه مذاکره می‌شد که یک دفعه به وسیله تلیفون خبر دادند شمشه فرهاد نام وزیرآبادی عظیم السلطنه سردار را مقتول نمود. این خبر همه را دچار بهت و حیرت و از قوه تکلم خارج ساخت. بارون مناسکان از اعضای کومیته ارامنه که حاضر بود خود به منزل سردار رفته هر قدر با تلیفون از منزل سردار و مرکز تلیفونخانه تحقیقات کردیم جواب ندادند. همین وقت خبر آوردند شمشه فرهاد در کوچه فرار می‌کرد که از مسیحیان قراول منزل سردار او را تعاقب کرده، گرفته بردند.

در این بین دکتر شط ویس قونسول آمریکا به حکومت آمده ولی با حالتی که از شدت رقت و اوقات تلخی قدرت حرف زدن نداشت و بارون مناکسان هم مراجعت نمود و اظهار داشت که موید الاسلام را هم شمشه فرهاد در منزل سردار مقتول کرده است و شمشه فرهاد را هم گرفته خانه سردار برده بودند آقا پطروس و ملک خوشابه از روسای جلوهای مهاجر به آنجا آمده تحقیقات کرده‌اند که این حرکت و رفتار او را علت چه بوده است جواب داده سردار مرا مظلوم کرده باغچه مرا ضبط نموده و خسارات زیاد وارد آورده بود من هم انتقام خودم را گرفتم و تلافی کردم. فوراً شمشه فرهاد در حیاط بیرونی سردار آویزان کرده بودند.

از قراری که بارون مناسکان تقریر می‌نمود در خانه سردار اوضاع غریبی بوده است که از ملاحظه آن جگر انسان پاره می شده است خاصه ملاحظه حالت والده سردار که خانمی است از محترمات عالیه و تقریباً هفتاد سال دارد و اولادش منحصر به مرحوم سردار بود. به علاوه حالت خانم سردار مرحوم که سه روز قبل وضع حمل کرده بود و صبیایای آن مرحوم که قریب به اینجا با چند نفر از زن‌های محترمه اقوام و خویشان وقوع این قضیه عموم اهالی را از زندگی مایوس و خاصه محترمین را خودشان سرگشاده و مویه کنان در بالای جنازه نوحه و ناله می نمودند. وقوع این قضیه عموم این اهالی را از زندگی مایوس و خاصه محترمین را ناامید کرد زیرا که بعضی اشارات راجع به قتل عام اهالی ولایت می‌دادند.

تفصیل قتل مرحوم سردار

تفصیل قتل مرحوم سردار از این قرار است که ذیلاً معروض می دارد: شمشه فرهاد نصرانی مذهب که از اهالی قریه وزیرآباد و رعیت خود مرحوم سردار بوده به طور معلوم از سال ۱۳۳۳ از وقت اشغال عثمانی ها ارومی را با آن مرحوم عداوت داشته است زیرا که در آن موقع یا اکراد عمارت شمشه مزبور را در قریه مذکوره خراب و احراق کرده بوده اند. بعد از آن همیشه می‌گفته است اگر سردار می‌خواست نمی گذاشت عمارت مرا اکراد بسوزانند و این شمشه فرهاد هم طبعاً آدم شرور و هنگامه جو بوده است. همان روز وقوع این قضیه از قریه وزیرآباد به شهر آمده تا ورود شهر موافق اظهاری که سایرین می کردند هشت نفر آدم از عابرین و غیره مقتول نموده و گویا مست هم بوده است. با آن حالت مستی و هیجان درونی به منزل سردار رفته چون قراولین می شناختند که رعیت مرحوم سردار است اسلحه او را نگرفته و حال آن‌۱که کسی را با اسلحه به حیاط و اتاق‌ها راه نمی دادند، بعد از ورود مشارالیه به اتاق پیشخدمت ها با پرویزخان که سمت تقدم و ریش سفیدی به کسان مرحوم سردار دارد نشسته و مشغول صحبت گردیده، در این بین دکتر شط ویس قونسول آمریکا به آنجا آمده و قدری با مرحوم سردار صحبت نموده رفته است. بعد از آن مرحوم موید الاسلام نزد سردار آمده و پس از قدری صحبت هر دو مرحومین که در مجلس اصلاح سمت عضویت داشتند به خیال مجلس برخاسته و شمشه فرهاد که در اطاق بیرونی بوده و متصل به تفنگ خود فشنگ می‌گذاشته است بعد از گذشتن موید الاسلام و سردار از اطاق پیشخدمت‌ها عقب آنها داخل اطاق گردیدو در آن‌جا غفلتا یک گلوگاه به سردار انداخته که از پشت آن مرحوم خورده است موید الاسلام که پیش از سردار بوده به صدای تفنگ برگشته است یک گلوله هم به ایشان انداخته که از سر آن مرحوم خورده و سر تیر جان به جان آفرین تسلیم کرده است. بعد دو گلوله دیگر هم به سردار انداخته که هر دو از سینه آن مرحوم گذشته است. سردار بیچاره دست به کمر خود به طپانچه کرده است دکمه قاب رولور گشوده نشده شمشه فرهاد هم از اطاق فرار کرده داخل حیاط رد شده بیرون رفته بود. در دم در قراول‌ها از صدای تفنگ از او تحقیق کرده اند گفته بود بی خود از دست یک نفر در رفت و به این وسیله فرار کرده سردار هم از اطاق به حیاط آمده خواسته است به اندرون برود به فاصله چند قدم از قدرت حرکت افتاده در بالای پلهٔ اطاق نشسته و به پیشخدمت ها گفته است مرا بگیرید. همین که ایشان را گرفته اند در سر دست پیشخدمت‌ها جان تسلیم کرد. قراولین از تفصیل خبردار و شمشه فرهاد را تعاقب نموده در نزدیکی حکومت گرفتار کرده بودند که چنانچه در فوق عرض شد او را هم در حیاط مرحوم سردار آویزان کردند.

ضرورت مجازات فوری قاتل

بعضی ها را اعتقاد این بود که بایستی شمشه فرهاد را استنطاق کرده بعد مجازات می‌دادند. ولی بهضی‌ها این اقدام فوری را تصدیق می‌نمودند. بنده هم به اعتقاد قاصر خود شق ثانی را مصدق بود زیرا اگر تاخیر در قتل و مجازات او می شد هزار واسطه پیدا شده و وسیله برای تعویق مجازات به دست می آوردند و ممکن بود این کار را هم پاگیر مسلمان‌ها کرده و محرک مسلمان‌ها را قرار بدهند و اگر این شخص شریر به قتل نمی‌رسید دیگر مشکل بود جلو رجاله و اشرار گرفته شود و بالقطع مشغول قتل محترمین سالم مانده هم می‌شدند. عاقبت این کار خیلی وخیم بود ولی مجازات شمشه فرهاد مسیحیان را خائف نمود. به هر صورت چهار ساعت به غروب قرار تشیع جنازه آن مرحوم را دادند.

تشییع جنازه

در وقت معهود نصرت آقای اجلال الملک و هیئت اعزامیه تبریز و روسای داخله و خارجه از مسلمان و مسیحی و عده زیادی از تفنگچیان مسیحیان در منزل مرحوم سردار حاضر شده و جنازه را برای خواندن نماز به مسجد آن مرحوم حمل دادند. از در خانه آن مرحوم تا مسجد که نزدیک است آسوری‌های مسلح در دو صف با حالت نظام ایستاده و روسای آن‌ها با هیئت عزا در عقب جنازه بودند. موزیک به استعمال نغمات ماتم مترنم و حالت حزن انگیز و مواثری به عموم حاضرین دست داده بود. در مسجد بعد از قرائت نماز دکتر اسرائیل خان بصیر الاطبا از طرف جماعت آسوری نطق ایراد کرده اظهار تأسف از این وقعه نموده. بعد آقا میرمهدی ماکویی از فرقه محترمه دموکرات که جزو هیئت اعزامیه تبریز بود نطق غرا و بیانات عالی نموده و مآل این اوضاع ناگوار و وخامت این وقوعات را خاطر نشان کرد. سپس از آقایان علماء و خود آقای اجلال الملک و ویس قونسول آمریکا و روسای ملت ارامنه و آقا پطروس نطق‌ها نموده بعد جنازه را عودت داده به خانه آن مرحوم بردند و در اطاق تحریر آن مرحوم دفن کردند و در همان وقت که مرحوم سردار را به محل دفن می گذاشتند ریسمانی که به گردن شمشه فرهاد انداخته آویزان کرده بودند پاره شده به زمین افتاد. حاضرین از مسلمان و مسیحی با حالت اجتماع از آنجا خانه مرحوم موید الاسلام رفته فاتحه قرائت نمودند و به کسان آن مرحوم مویدالاسلام که در میان مردم پدر خود را جستجو می‌کرد بی‌اندازه رقت‌آور بود.

تأکید بر لزوم یکسره شدن کار ولایت

در دهم شهر شعبان مجلس اصلاح منعقد و ترتیب نوشتن قرار نامه موقتی را برای حال حاضر که قبلاً آقایان هیئت آن را ترتیب داده بودند دادند که فعلاً از آن مقوله رفتار و ولایت به نحوی تأمین شود. ضمناً هیئت محترم مراجعت خودشان را اخطار کردند. نمایندگان مسلمانان از مراجعت هیئت خاصه از حرکت آقای اجلال الملک که خیال داشتند به شرفخانه تشریف برده و از آنجا اقدامات مقتضیه را در رفع مسدود بودن راه تجارت و غیره فرموده و برای اصلاح وضع سلماس به آن صوب عزیمت فرمایند عدم رضایت ابراز کردند و در مجلس اظهار نمودند مادامی که کار ارومی یکسره نشده است نخواهیم گذاشت آقای اجلال الملک و هیئت حرکت فرمایند و اگر دیروز در قضیه مرحوم سردار حضرت آقای اجلال الملک تشریف نداشته و هیئت، علی الخصوص خلیفه ارامنه اینجا نمی‌شدند چه آتشی در این ولایت روشن نمی‌شد. آقایان هیئت اصرار در مراجعت کرده و محسنات قرار می‌دادند که رفته راه را و آزادی در ایاب و ذهاب مردم و حمل مال التجاره بدهند. باز نمایندگان قبول نکرده و ایستادگی نمودند که اول باید کار ارومی اصلاح شود بعد به سایر نقاط بپردازند. زیرا که این ولایت خراب مدت‌ها و سال‌هاست در تضییق و فشار است.

نارضایی عمومی از مراجعات هیئت

روز یازدهم طرف صبح هم جمعیت زیادی از هر طبقه اهالی به حکومت تشریف آورده اصرار و ایستادگی در عدم حرکت آقای اجلال الملک و سایر آقایان هیئت کردند. خیلی مذاکرات در این خصوصیات شده بالاخره قرار داده شد خلیفه ارامنه و آقایان ناظم الدوله و مشهدی محمد علی آقا تشریف برده در باز شدن راه و حمل دادن مال التجاره و ترده پست اقدامات کرده ولی فعلاً حضرت آقای اجلال الملک در اینجا تشریف داشته اگر مقتضی گردید از اینجا چند روزی عزیمت سلماس فرمایند. مردم به این قرار متقاعد و متفرق شدند.

قرار نامه

عصری و فردا صبح ۱۲ شعبان مجلس اصلاح منعقد و شروع به نوشتن قرار نامچه گردید. خلیفه مارشمعون و ملت نصرانی ارومی بعضی پیشنهادها نموده بودند آن‌ها ترجمه و چند فصول راجع به اصلاح حال ولایت و اعاده امنیت و استقرار نظم در چهار نسخه نوشته شده و به امضای حکومت و هیئت و نمایندگان مسلمان و مسیحی ممضی گردیده، دو نسخه آن را مسیحیان دو نسخه دیگر را مسلمان‌ها ضبط نمودند. یعنی یک نسخه را آقایان هیئت به تبریز و نسخه دیگر در کابینه حکومتی ضبط شد. این است که عین آن را در این کتابچه مندرج می نماید.

تاریخ ۱۱ شهر شعبان ۱۳۳۶ در موضوع اصلاح حال ولایت ارومی و سلماس و آسایش و رفاهیت مردم که هیئتی از طرف دولت علیه و فرقه مقدس دموکرات ایران به اتفاق خلیفه کل ارامنه آذربایجان به ارومی تشریف آورده با حضور نمایندگان ملت مسلمان و مسیحی انعقاد مجالس نموده و به اکثریت آراء تصویب و در دو نسخه ممهور و ممضی گردید.

۱. کمیسیون محترم که مشتمل به نمایندگان معظم دولت و فرقه محترم دموکرات ایران می‌باشد اهالی ارومی را از مسلم و مسیحی و یهود به این جمله قانون مقدس اساسی متذکر داشته اظهار می دارد که عموم اتباع دولت علیه ایران در مقابل قانون دولتی متساوى الحقوق هستند. در این صورت دولت در محافظه حقوق رعایای خود ابداً تفاوت مذهب و ملت را منظور نداشته و عموم اتباع خود را از مسلم و مسیحی و ملل دیگر اولاد خود دانسته، سعادت و آسایش و امنیت همه را در حدود قانون برخود لازم می شمارد.

۲. نمایندگان ملت مسیحی بر این حقیقت مسلم اعتراف ورزیده من باب رفع شبهه که شاید در بعضی اذهان تولید شده باشد اظهار می دارند که جماعت مسیحی سکنه ارومی و سلماس و سایر بلاد ایران از نصارا و ارمنی اولاد این آب و خاک مقدس و همیشه رعیت مطیع دولت علیه بوده و آرزویی غیر از استقلال مملکت ایران نداشته و خود را اعضای یک خانواده می‌دانند و خدای عادل را گواه می‌گیرند که هیچ وقت پیرامون خیانت نسبت به این آب و خاک نگردیده و بعد از این هم با تمام قوای خود در خدمت دولت علیه امین و صادق خواهند بود و ضمناً اشاره به منشاء یک شبهه نموده اظهار می‌دارند که سال گذشته یکی از روزنامه های روسیه از روی خیال شخصی مقاله درج و عنوان کرده بود که ملت نصارا باید تشکیل یک حکومت ملی نمایند، این بندگان که نماینده ملت نصارا هستیم این جمله را جداً تکذیب نموده و خود را رعیت مطیع دولت ایران دانسته و خواهیم دانست و سعادت خود را در این می‌دانیم که همواره در تحت قوانین عادلانه دولت زندگانی نماییم. بالجمله ملت مسیحی ایران جزو لاینفک ملت نجیب ایران بوده و خواهند بود.

۳. جناب پاتریاک مارشمعون توسط وکیل خود شمشه یوسف اظهار می‌دارند ما مهاجرین از کردستان از تعدی اکراد چه قبل از دعوا و چه در موقع دعوا گریخته به خاک ایران آمده ایم چنان که بر شما معلوم شد که آن‌ها در پناهگاه ما هم از ما دست برنداشته خلیفه مارشمعون را به قتل رسانیدند و به مقصودشان رسیدند و حالا هم خیلی متشکریم از دولت ایران که در مملکت او و خانه های آنها زندگانی می‌کنیم و بعد از این هم تا خداوند راه نجاتی نشان بدهد به یک جای سلامتی با وجودی که ما حالیه رعیت ایران نیستم ولی فی صمیم قلب به طوری که مرحوم مارشمعون به والا حضرت اقدس عرض کرده بود حاضریم برای خدمتگزاری مثل رعایای مطیع و امین ایران تا صلح عمومی دنیا برقرار شود آن وقت یا مراجعت به اوطان خود می‌نمایم یا در ایران با قبول رعیتی اقامت خواهیم کرد. اگر ایران ما را برای رعیتی قبول نکند ما را به جای سلامتی کوچ بدهد.

۴. آقای صدیق الممالک برای کفالت حکومت ارومیه از طرف حضرت اشرف آقای اجلال الملک حکمران کل معین شدند.

۵. برای اعاده آسایش از طرف آسوری‌ها آقا پطروس و ملک خوشابه و از طرف ارامنه بارون جرماک و بارون الکساندر مناسریانس موقتاً معین شدند که در معیت حکومت به طور عمومی مسایل امنیه ولایت را فراهم و اهالی را از وقوعات ناگوار مستخلص و آتیه را از هر جهت تامین نمایند که مردم بتواند به تکسب و امر زراعت خودشان مشغول باشند.

۶. قرار شد در هر هفته دو روز مجلس تشکیل شود. در روزهای سه شنبه و جمعه در ساعت هشت و نیم صبح و اگر لازم باشد از طرف کفالت حکومت مجلس فوق العاده دعوت که برای انتظام امر ولایت ترتیبات صحیحه را اتخاذ نمایند.

۷. در باب افتتاح راه کشتی از ارومیه به شرفخانه قرار شد که راه باز شود و روابط تجارتی باز باشد. برای مسافرت اشخاص متفرقه که مایل مسافرت از شهر باشند موکول شود برای مجلس مشاوره حکومتی و پست در عرض راه دایر شود.

۸. در باب باز شدن راههای خوی و سلماس و طسوج و شرفخانه و روابط امنیه آنها با یکدیگر الی ارومیه قرار شد راه ها باز و وسایل تامینات فراهم شود.

۹. راجع به اموال منهوبه اهالی شهر و دهات قرار داده شد کمیسیون منهوباتی مرکب از سه نفر مسلمان و سه نفر از ملت نصرانی و ارامنه در تحت ریاست افتخاری جناب دکتر شط قونسول دولت فخیمه آمریکا در ارومی منعقد شده اشخاصی که دارائیت و اموال آنها به تاراج رفته است به موجب عرض حال به کمیسیون مزبور مراجعه و استرداد اموال خودشان را تقاضا نمایند. در این خصوص مجلس پروغرام لازم را به کمیسیون منهوبات خواهد داد که از روی آن اقدامات جدی به عمل بیاورند.

۱۰. در باب تجاوز قشون اجنبی به خاک پاک ایران لازم است که به فوریت از طرف اولیای دولت تکلیف اهالی بدبخت این ولایت که رعیت مطیع پادشاهند معین و معلوم شود که دولت از طریق دیپلوماسی به جهت انصراف قشون اجنبی چه رویه اتخاذ فرموده است.

۱۱. از اولین دقیقه که این ورقه به امضای کمیسیون و نمایندگان مسلم و مسیحی ولایت رسید حسن اثر آن کاملاً بین این دو ملت ظاهر خواهد شد و بعد از این هیچگونه سوء ظنی چه از مسیحی به مسلمان و چه از مسلمان به مسیحی محل اعتنا و ترتیب اثر نخواهد بود و اگر کسی مورد سوء ظن گردید بعد از محاکمه و ثبوت قطعی از طرف مجلس مشاوره حکومتی که موقتاً تشکیل یافته هر قراری در علیه او داده شود مجری خواهد شد و ابداً کسی حق ندارد وجهاً من الوجوه متعرض رعایا شود اعم از این که مسلم باشد یا مسیحی.

محل امضای آقایان هیئت و نمایندگان مسلمان و مسیحی

نمره ۳۱

مواد مشروحه فوق با تصویب آقایان نمایندگان محترم تبریز و ارومیه در محضر حکومت نوشته و ممضی گردیده است باید به موقع اجرا، گذاشته شده و در تامین آتیه ولایت لازم العمل باشد.

انشاء الله اجلال الملک

حسن اثر قرار نامه

بعد از امضای این قرار داد تا یک اندازه حالت شهر رو به بهبودی گذاشته و اهالی مطمئن و به آتیه خاطر جمع و مسیحیان هم نسبت به مسلمانان به نظر محبت می‌نگریستند. [ اطلاعاً عرض می نماید که وکلای مسلمان‌ها این شروط را به اقتضای موقع قبول کردند زیرا که وقت مقتضی ترتیب دیگر نبود و مقصود عمده حفظ بقیه نفوس و اموال و استخلاص از فشار و تضییق بود که بدبختانه آن هم نشد]. خلیفه ارامنه آذربایجان و آقایان ناظم الدوله و مشهدی محمدعلی و چند نفری که سه چهار روز قبل با کشتی موسوم به چرنزبوف به ارومی وارد و مانع از مراجعت کشتی و آنها شده بودند در روز ۱۲ شعبان از راه دریا و طریق شرفخانه عازم تبریز شدند ولی کشتی چرنزبوف را نگذاشتند مراجعت نماید و همچنین عملجات و کاپیتن کشتی را که روسی بودند.

جوهر لامپا

در روز ۱۳ و ۱۴ ماه بعضی وقوعات مختصر در داخله شهر واقع شده در چندجا آذوقه اهالی را بردند. امروز ۱۴ ماه چند نفر از اشخاص معلوم الحال خانه ملا پاشا نام عطار رفته به عنوان تفتیش جوهر لامپا بنای جستجوی خانه مشارالیه را گذاشته بودند. معلوم شد ملاپاشای مزبور قریب یک صد هزار تومان وجه نقد داشته و درخانه خود خاکریز کرده بوده است. اشخاص خوش ذات تفصیل را به اشخاص معلوم الحال حالی کرده و این‌ها به عنوان جوهر لامپا به سر وقت سراغ پول آمده اند. حکومت جلیله از مراتب مسبوق و فوراً نظمیه به آنجا رفته نگذاشته بودند آنها به مقصود خودشان نایل بشوند و پول را خود ملا پاشا درآورده برده به دکتر شط ویس قونسول آمریکا داده برات تبریز گرفت. بیچاره خودش هم در ویس فونسولگری آمریکا متحصن گردید که از اشخاص مزبوره دچار صدمه جانی نشود.

 

ادامه دارد…