به مناسبت روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان؛

ردپای مادران در خشونت علیه زنان

«ناتالی ساروت» رمان‌نویس زن‌ فرانسوی در جمله معروف خود می‌گوید : هیچ ادبیات زنانه‌ای وجود ندارد همانطور که موسیقی یا فلسفه زنانه وجود ندارد، صرفا ادبیات وجود دارد.

به گزارش پایگاه خبری قارتال نیوز، چنین گفته‌ای از زبان شخصی مانند ساروت صرفا یک معنی دارد، آنهم اینکه در روند دفاع از حقوق زنان بایستی احتیاط کرد که نیمی از جامعه انسانی را اقلیتی جدا از ایده اصلی گونه بشری معروفی نکنیم.

بایستی از خود بپرسیم که چه چیزی برای ما نمونه معرف انسان است؟

اگر مثلا سیب ، برای میوه‌ها یک نمونه معرف حساب می‌شود که سایر محصولات گیاهی را به نسبت شباهت‌اش با آن میوه حساب می‌کنیم یا نمی‌کنیم، یا اگر گنجشک در میان پرندگان، چنین نقشی داشته باشد، بایستی بدون تردید تعمق کنیم تا نمونه معرف انسان را در ذهنیت خود بشناسیم، آیا در ذهن ما نمونه معرف انسان یعنی انسان ناب و ایدآل همواره نوع خاصی از انسان مذکر است؟!

این سوال فلسفی می‌تواند پاره‌ای از مسائل را روشن کند.

در رابطه با خشونت علیه زنان قطعا شاهد انواع متکثری از این نوع خشونت هستیم، مانند خشونت‌های سیستماتیک، خشونت‌های خانوادگی، خشونت حاصل از آسیب‌های اجتماعی و…

نه تنها طبق آمار، منشأ اصلی خشونت علیه زنان، خشونت‌های خانوادگی است بلکه سایر انواع خشونت نیز به واسطه نیروهایی که در خانواده‌ها رشد پیدا کرده و در روان افراد، وارد اجتماع می‌شوند، به وجود می آیند.

 

▪️رشدنیافتگی روان مردان جوامع در نسبت با زنانگی

اجازه بدهید این ایده از خشونت را به دو شکل تقسیم کنیم، اولی خشونتی است که منشأ آن رشد نیافتگی روان و شخصیت مردان جوامع در نسبت با زنانگی است.

طبیعتاَ برای تبیین چنین پدیده‌ای باید به محیط خانوادگی و فرهنگی‌ای که شخص در آن رشد یافته بپردازیم، مادری را تصور کنید که با پسر بچه‌اش رابطه‌ای تصنعی و بدون صمیمیت واقعی برقرار کرده‌است، پسر ، خبری از علایق و امیال شخصی مادر ندارد، هیچگاه مادر اشتیاق‌های خود را با وی در میان نگذاشته‌است، مادر هیچ سرگرمی مشترکی با فرزندش نداشته و همچنین ذوق و توجهی حقیقی به علاقه مندی‌های پسر خود نشان نداده‌است، تفاوتی ندارد که این رابطه انضباطی، محافظه کارانه و سرشار از مسئولیت‌ها و انتظارات باشد یا ولنگارانه و همراه با نازپروردگی فرزند، تفاوتی ندارد مادر چقدر برای رفاه حال فرزندش تلاش و تقلا می‌کند…

نبود رابطه‌ای صمیمی و دوستانه از جانب مادر برای پسرش تنها یک نتیجه خواهد داشت، در آینده تمام زن‌ها برای چنین مردی به دو گروه تقسیم خواهند شد : زنان قدیسه و زنان بدکردار…

البته ضمیر ناهشیار مرد، مشخص می‌کند و می‌گوید که قدیسه‌ها همواره در مقام مادر هستند نه همسر وشریک زندگی عاطفی یا جنسی، بنابراین هر زنی پس از اینکه وارد رابطه با چنین مردی بشود، دیر یا زود در ذهن همسرش به مقام بدکرداری بالقوه تنزل خواهد کرد که همواره باید تحرکات او را با سؤظن زیر نظر گرفت تا مبادا دست از پا خطا کند!

در چنین شرایطی البته که قطعا خشونت بر وی روا می‌شود و با کنترل و بازدارندگی از انحراف و خیانت ، توجیه می‌شود و شوهر این عمل را برای حفظ کیان خانواده و سلامت رابطه ضروری می‌پندارد و حتی آنرا به نفع خود زن و در جهت منافع جامعه حتی اعتقادات و هنجارهای فرهنگی و عرفی می داند.

 

▪️منشأ خشونت علیه زنان ویژگی‌هایی در شخصیت خود آنان

دومین منشأ خشونت علیه زنان را می‌خواهیم ویژگی‌هایی در شخصیت  زنان جوامع کنونی معرفی کنیم که روابط‌شان را با همسران‌شان خصمانه و مکدر می‌سازند، یکی از نیازهای روانی اساسی یا طبق برخی مکاتب روانشناسی و فلسفی، اصلی‌ترین نیاز روانی انسان، تجربه حس عاملیت است، این که شخص احساس کند در محیط اطراف خود نقشی عاملانه و کنشگرانه دارد و می‌تواند افراد و اشیا را تحت تاثیر توان خود قرار داده تغییر دهد، از این جهت مشاهده تاثیر خود بر جهان اطراف منشأ ارضاء روانی انسان خواهد بود.

حال با فرض این مسئله دختر بچه‌ای را مانند بیشمار دختران همسن و سال او تصور کنید که در تعاملش با اعضای خانواده ، هیچ حسی از عاملیت دریافت نمی‌کند.

او بخاطر تاثیرات و دستکاری‌های کودکانه خود در محیط اطرافش مورد تایید یا تحسین قرار نمی‌گیرد، کسی نظر او را در مسئله‌ای هرچند کوچک جویا نمی‌شود، مهارت‌های بازی یا هنری او توجه و تشویق والدین را بر نمی‌انگیزد.

بدین سان دختر بچه به صورت ناهشیار متوجه می‌شود که گویا نمی‌تواند حس عامیلت خود را به رسمیت بشناسد، زیرا کودکان به واسطه رفتار والدین است که به چیزی رسمیت می‌دهند یا از آن صرف نظر می‌کنند، بنابرین دختر کوچک به مرور متوجه می‌شود تنها راهی که برای کسب حس عاملیت برای وی باقی مانده این است که به واسطه مربوط شدن به یک انسان دیگر نقشی در جهان داشته باشد!

همچنین او چنین نگرشی را در میان جمع‌های زنانه‌ای که اطرافش حضور دارند می آموزد، در سن بزرگسالی زنی که چنین کودکی‌ای داشته همواره می‌خواهد خود را به مردی نزدیک کند که به واسطه توان آن مرد بتواند حسی از عامیلت داشته باشد، در روابط خود با مردان همواره احساس حقارت بر وی چیره می‌شود و با انتقال حس ناکافی بودن و شرم به شریک و مردِ زندگی خود می‌خواهد مرد را تحریک کند تا در جامعه دست به کنش ورزی بزند، تا زن نیز به نیابت از او احساس عامیلت کند.

اما این مسئله مانند نوشیدن آب شور است، ما نمی‌توانیم به واسطه کنش‌های انسانی دیگر حس شایستگی بکنیم.

 

▪️شکسته‌شدن عزت‌نفس مَرد، شروعی برای خشونت خانگی 

بالاخره به مرور زمان و به ناچار،عزت‌نفس مَرد، زیر فشار خواسته‌های بی‌پایان زن که همواره مرد را ناکافی و نالایق جلوه می‌دهد شکسته می‌شود، و این شروعی برای خصومت و پرخاشگری درون خانواده و خشونت خانگی خواهد شد.

لذا برای متوقف کردن چرخه خشونت برعلیه زنان باید از خود آنان بویژه زنی که در نقش مادر هست استمداد بطلبیم چون این چرخه از زن شروع می شود و به زن پایان می پذیرد و در مسیر خود ، قربانیان زیادی می گیرد.

لازم است، خانواده و والدین آگاه باشند که به زنان باید از آغاز کودکی بها داده شود و سرکوب و تحقیر و نادیده گرفتن دختربچه‌ها درست به اندازه پرنسس‌سازی و آموختن و تزریق ضدارزش‌ها و هویت‌های جعلی که امروزه ارزش‌های اجتماعی تلقی می‌شود به دختران و ساختار درست و انسانی روان آنان ضربه خواهد زد.

همچنین، مادران باید آگاه باشند که راه و رسم ارتباط صحیح و صمیمیت درست با پسران‌شان را بیاموزند و به نقش پررنگ و قطعی خود بر فردای جامعه واقف باشند.

مخاطب این مطلب را دعوت می‌کنیم  برای شناخت صحیح خود ، انرژی و وقت صرف کرده، از منابع علمی استفاده کند و مهم‌تر اینکه در تربیت و رشد نسل آینده از توصیه‌های علمی و کارشناسی صحیح بهره گیرد تا امید که تربیت فرزندان به نسبت نسل‌های سابق ، انسانی‌تر و  زاینده‌تر شود.

نویسنده: امیرمحمد اشرفی