طبقات آسمان و خدایگان آن در فرهنگ ترکان

بنا به اعتقاد ترکان باستان, آسمان هفت, نه و یا هیجده طبقه بوده و در هریک از این طبقات خدایان متعددی ساکن بودند.

خدایگان ساکن در طبقات آسمان بدین ترتیب بودند:

۱-قوجا خان, آغ آنا, آغ آتا

۲-زادا خان, یئل آنا, یئل آتا

۳-یاییک خان, مای آنا, مای آتا

۴- یایوچو خانیم, جئی آنا, جئی آتا

۵- قیزاقان خان, اودآنا, اود آتا

۶-آیزید خانیم, آی آتل

۷-مرگن خان, گون آنا

۸-کوبئی خانیم

۹-اومای خانیم

۱۰- اردنئی خان

۱۱- آلتان خان

۱۲- سوولتا خانیم

۱۳-آغار خان

۱۴-سویلا خان

۱۵-اوتقاچی خان

۱۶-اوولگن خان

۱۷-قایار خان

۱۸-گؤک تنگری

۱۹-تورا

در طبقه نوزده آسمان ” تورا” خالق همه چیز قرار دارد. “تورا” در اصل خالق مطلق هست و همه چیز عنصر و نشانی از اوست.

در “یاکوتها” قبیله دیگری از ترکها, آسمان نه طبقه به اسامی ذیل هست: آلاهچین-اییه سیت-جؤهؤگؤی-هوتوی-سوغورون-جاهین-تانها- چینیس- آییغ.

البته پر نفوذترین, برترین و شایع ترین خدای آسمان “گؤک تنگری” است . این الهه  در افسانه و اسطوره های ترکان به شکل های متنوعی همچون گؤک تنگری, کوک تنگری, کوک تنگر, کؤک تنگری, کؤک تنری و گؤک تانری آمده است.

متعالی ترین خداست. شبیه انسان نیست بلکه بصورت مفهومی مجرد در اندیشه معتقدانش حضوری مؤثر دارد. حقیقتی تنها,  بی نظیر, راهنما و حکمران انسانها, مفهومی کیفر دهنده و پاداش دهنده بشر می باشد.

در جریان زندگی انسانها دخالتی مستقیم  داشته و فرمان هایی در این خصوص صادر می کند. کسانی که به اراده گؤک تنگری گردن نمی دهند مورد مجازات قرار می گیرند. عطابخش اقتدار , شانس و قسمت به انسانهاست و کسانی هم که شایستگی این شانس ها و قسمت ها نباشند از آنها بخشش هایش را پس می گیرد.

آفریننده شفق, زندگی و همه موجودات قابل دیدنی ها و نادیدنی هاست, مرگ هم به اراده پر قدرت و لایزال اوست. از نظر اعتقاد ترکان باستان “گؤک تنگری” واحد و بی همتاست. در مکتوب “منگو خاقان” به کرال فرنسه که توسط سیَاحی بنام “روبروک” مفهوم و اعتقاد ترکان به گؤک تنگری به خوبی قابل درک و دریافت می باشد.

” فرمان خدای ازلی و ابدی اینست: در آسمان خدا یکی است و در زمین هم امپراطور  یکی خواهد بود.” در سال هفتاد و شش قبل از میلاد یکی از امپراطوران ترکان باستان بنام “مته خان “در مکتوبی که به خان چین فرستاده بود, جلوس خویش به تخت امپراطوری ترکان و پیروزی هایش را در جنگ ها از آن عنایت و بخشش گؤک تنگری به خویش بر می شمارد. در یکی از حوادث تاریخی قبل از میلاد, وقتی که “کوچین” یکی از خان های هون از تله و کمینی که امپراطور چین برای  کشتن وی طراحی کرده بود, جان سالم بدر می برد به مردم خویش در اجتماعی عظیم چنین می گوید:” نجات من بر تقدیر خدا بود و او چنین سرنوشی را بر من رقم زد” .

در واقعه تاریخی دیگری خاقان ترک “آوارها “در قطعنامه ای که با امپراطور بیزانس بسته بود به نام گؤک تنگری قسم می خورد, یا “تاردو خاقان” در تاریخ۵۹۰ قبل از میلاد در یکی از جنگهایش قبل از شروع جنگ, از اسبش پیاده شده و دست ها بسوی آسمان بلند کرده و دعا می کند و از  “کؤک تنگری “درخواست پیروزی در جنگ را می نماید.

براساس کتیبه های” اورخون”  گؤک تنگری خالق اصلی هستی, تعیین کننده سرنوشت همه کس و همه چیز و تمامی خلقت است و همچنین تشکیل امپراطوری “گؤک تورک”ها  هم به فرمان و اراده این الهه متعالی انجام گرفته است.

“گوی توسیر “خدای” اسکیت”ها هم همان گؤک تنگری است. ترکهای باستان برای” گؤک تنگری ” قوچ و اسب نر قربانی می کردند. آنچه از بینش و اعتقاد آیینی و اساطیری ترکان باستان و تاریخ فرمانروایی و قدرتهای بی نظیر افسانه ای امپراطوران ترک در تاریخ بعنوان درسی از تاریخ برای انسان عصر حاضر مفید و لازمه, اینست که ترکان باستان قدرت را بین زمین و آسمان در اندیشه و اعتقاد خود تقسیم کرده بودند.

آسمان تحت هژمونی و اوتوریته خدایان محصور در ایده آلها, الگوها , اسطوره ها و افسانه های  مجرد ذهنی است که تنها نظاره گر زمینیان است و ارتباطشان با زمین دعا و قربانی ایی است که بنام آنها ادا و نثار می شوند.

و این دعا و قربانی ها به طریق گوناگون نعمت, پاداش و کمک آسمانیان به امپراطور بصورت فصل ها, باران, برف, باد, ماه, خورشید و ستارگان نورانی روشن کننده راه زمینیان به زمین اعاده می گردند. چاهها و چشمه ها از زمین می جوشند, رودها و سیلابها بر روی خاک تشنه روان می گردند و زمین را با سبزه ها, میوه ها, جنگل ها, باغ ها و مزرعه ها بارور می کنند.

دریاها را سبب می شوند و ماهی ها را حیاط می بخشند و رزق جانداران  خشکی و دریا را تأمین می کنند. این نعمات و هدایای آسمانی به همراه همه قدرت و توانایی های خدایان در امپراطور تجسم می یابد و امپراطور بزبانی و مفهومی دیگر قدرت عملی و مؤثر خدایان را نیز در کنار قدرت خویش جهت رهبری و حاکمیت بر زمین و زمینیان بکار می بندد.

حاکمیت زمین تحت سیطره و هژمونی امپراطور در می آید. اینجاست نقش انسان بعنوان حاکم بلامنازع طبیعت در می آید و امپراطور شدن حق همه انسان ها قلمداد می گردد. انسان با تلاش, علم, دانایی, عقل و مبارزه بی امان در راه اهداف خویش امپراطوری را بدست می آورد  نه دعا و قربانی و خیال و ایده آل صرف و مجرد.  این حقیقت آشکار می گردد که حاکم مطلق زمین انسان است و بس و راهنما و هدایتگر او عقل و علم.

دکتر ولی توران