مشکل کتاب های درسی برای کودکان غیر فارسی زبان / “ق” زبان من است

یکی از بزرگترین تفاوت های کودکان،این انسان های بزرگ با قامت های کوچک، با بزرگسالان آن است که خود قادر نیستند از حق و حقوق خودشان دفاع کنند.بزرگ ترها نیز در اغلب موارد قادر نیستند یا نمی خواهند سرخود را خم کنند و از دروازه های کشوده و کوتاه دنیای آنان وارد شوند.

به گزارش پایگاه خبری قارتال نیوز، دنیا اینک نسبت به وضعیت کودکان و نقش آن ها در ساختن جهان فردا بسیار متوجه و آگاه و حساس گشته است و برداشتن هر قدمی در جهت بهبود وضع جسمی و روحی آنان جزو واجبات به شمار می رود.یکی از بزرگترین تفاوت های کودکان،این انسان های بزرگ با قامت های کوچک، با بزرگسالان آن است که خود قادر نیستند از حق و حقوق خودشان دفاع کنند.بزرگ ترها نیز در اغلب موارد قادر نیستند یا نمی خواهند سرخود را خم کنند و از دروازه های کشوده و کوتاه دنیای آنان وارد شوند.حال آنکه فضای مقدس کودکان نیاز به بزرگانی دارد که به واقع توان لمس رمزها و رازهای آن را داشته باشند.

یکی از عظیم ترین و حساس ترین حقوق کودکان حق زبانی یا دقیق بگوییم زبان آن هاست.وسیله ای که جهان درون و بیرون کودک با آن تبیین می شود.با آن لمس می گردد و همراه با آن رشد می کند.در اغلب مناطق جهان چنین حق مسلمی در دهلیزهای تاریک و سرد بی توجهی،مسایل سیاسی،مرزهای جغرافیایی و اندیشه های باطل کز می کند و یخ می زند و کودک را همراه با خود در جهان سرد و بی روح دسته ای از ارزش های ظاهری بزرگسالان دچار حیرت و پریشانی و نهایتا انفعال می سازد.با توجه به اینکه دامنه زبان ،این وسیله بسیار دقیق در نزد کودکان سخت محدود است در حالیکه جهان بیرون و درون آن ها همانند جهان بزرگسالان سخت نامحدود.

آنچه که امروزه با توجه به روشن شدن بسیاری از مسایل ملی در جهان و کشورمان و مسلم گشتن حقوق کودکان در ارتباط با زبان رسمی و مادری و همچنین آگاهی های علمی نسبت به توان آموزش زبان های مختلف به ویژه از جانب کودکان و از جانبی دیگر با عنایت به اینکه رعایت و احترام حقوق اقوام، خود عامل موثری در وحدت و مانع از ایجاد کینه و گریزهای قومی خواهد بود و با توجه به سیاست های تجزیه طلبانه قدرت های بزرگ سیاسی جهان در مورد سرزمین های وسیع و همینطور با توجه به عمق اشتراک سنت ها و آداب و عادات و رسوم و مذهب و ادبیات و در مجموع اشتراک فرهنگی ژرف در میان اقوام مختلف ایران،باید در حل مشکل زبانی کودکان گام جدی برداشت و یقین حاصل کرد که احترام به زبان مادری و حس اعتماد زبانی کودکان،اصلی ست انسانی،منطقی،ملی،علمی،و مسلم.رعایت چنین اصلی برایمان کودکانی شایسته،خوش دل نسبت به یکدیگر با اعتماد به نفس دارای سلامت روانی بیشتر و وحدت ناگسستنی از یکدیگر به بار خواهد آورد.

اما آنچه که میخواهم به طور مشخص مورد بررسی قرار دهم ،مشکل کتاب های درسی کودکان و اشکالات آنها نه به طور کلی بلکه برای کودکان غیر فارسی زبان است.اساسی ترین اشکالات این کتاب ها که اشکالات دیگر نیز در بطن آن شکل می گیرند به ویژه در دوره دبستان نقص واژگان آن هاست برای کودکان غیر فارسی زبان.در واقع چون فرض بر این اصل گذاشته شده است که کتاب ها برای کودکان فارسی نوشته می شود،لذا مجموعه واژگان هفت ساله کودک نیز به طور ضمنی مکمل واژگان تصور شده است.نتیجه آن که کودک غیر فارسی زبان تا سال ها و اغلب برای همیشه قادر به یادگیری کامل و اصولی زبان رسمی کشور خود نمی شود.در نتیجه کودک غیر فارسی زبان وقتی پا به دبستان می گذارد و از طریق کتاب های درسی اش مجبور است به طور همزمان هم فارسی یاد بگیرد(آموزش زبان) هم مطالب جدید بیاموزد(آموزش مسایل فرهنگی) به طور ذهنی ترجمه کند و نهایتا  اینکه همه آموخته هایش را به زبان نو آموخته ناقص بازگو کند.

نقص دیگر عدم پیش بینی آموزش فتوتیک زبان فارسی است که چنین امری همیشه برای کودک و معلم او مشکل ساز و آزار دهنده است.و اشکالات جدی در نوشتن(املا) بخصوص در سال های اول دبستان ایجاد می کند.

نتایج این نوع آموزش غلط و سهل انگارانه ای را به طور کلی در مسایل زیر می توان دید:

  • آموزش زبان رسمی به طور غیر اصولی و ناقص انجام می گیرد که خود منجر به تضعیف و تخریب معنایی آن می شود.
  • زبان های و لهجه های متداول دیگر به تدریج از بین می روند که چنین تخریبی نه تنها مثبت نیست بلکه باعث از بین رفتن غنای قومی و فرهنگی سرزمینی وسیع می گردد.
  • کودکان غیر فارسی زبان گرفتار عدم اعتماد به نفسی فاجعه بار می شوند.کودکی که زبان و لهجه و بیان گفتارش به علت نقص واژگان یا تفاوت های لهجه ای ناشی از زبان مادری؛مورد تمسخر واقع می شود،ترجیح می دهد یا سخن نگوید یا گرفتار تهاجمات رفتاری می شود و از نظر رشد و رفتار اجتماعی با مشکلات جدی مواجه می گردد.

اشکال منفی تر این معضل در نزد هر دو دسته(فارسی زبان و غیر فارسی زبان) خود رادر چهره زشت عصبیت های قومی،چارچوب های عنادورزانه و امثال آن نشان می دهد.که همین عوامل از جمله عوامل بسیار قوی بازدارنده فرهنگی و رشد فکری و عملی و علمی یک جامعه میتواند باشد. به راستی چه باید کرد؟؟

پایان قسمت اول

نویسنده: اکبر سعادت