نقش فرهنگ و جامعه در اضطراب اجتماعی جوانان

امروزه با گسترش یافتن اصطلاحات تخصصی روانشناسی در گفتمان روزمره مردم، خاصه قشر جوان شاهد استفاده وسیعی از برخی مفاهیم به صورت بجا و نابجا هستیم.

به گزارش پایگاه خبری قارتال نیوز، از جمله اضطراب اجتماعی، اما نباید این حقیقت باعث شود ادعای افزایش ابتلا به این اختلال را کذب بشماریم.

نمی‌توان به سادگی با این دیدگاه که افراد صرفا به علت جلب توجه به وسیله بازی با اصطلاحات تخصصی چنین اختلالی را به خود نسبت می‌دهند، کل ماجرا را نادیده گرفت.

▪️تلاش جوانان برای جلب توجه و خاص بودگی

هرچند این عامل نیز امروزه بسیار صادق است، متاسفانه به علت فضایی که امروزه به وجود آمده است خاصه در میان خرده فرهنگ‌های جوانان،
در راستای تلاش برای جلب توجه گروه‌های اجتماعی و تایید خاص بودگی فرد، عناصر مختلف علمی و غیر علمی در گفتمان روزمره جذب می‌شوند و گاهاََ از معنا تهی می‌شوند، که همین موضوع نیز یکی از علل گسترش حقیقی اختلال اضطراب اجتماعی است که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.

همانگونه که در تعاریف علوم اجتماعی خانواده اولین نهاد تشکیل جوامع است، در علوم روانشناسی نیز ثابت شده است که شکل روابط و مناسبات خانوادگی روان افراد را شکل داده و دستکاری می‌کند، پس دور از انصاف نیست که ابتدا منشأ چنین اختلالاتی را در جَوی که درون و میان اکثر خانواده‌ها حاکم شده بررسی کنیم، در این راستا بایستی ارزش‌ها و معیارهای خانوادگی که مستقیم و غیرمستقیم به فرزندان سرایت و تعمیم می‌یابد مورد تعمق قرار گیرد ، البته منکر این نباید باشیم که خانواده و جامعه در یک رابطه دیالکتیک با همدیگر تاثیرات متقابلی روی هم دارند.

خانواده‌ها موفقیت و بهروزی فرزندان خود را در راستای مطابقت ایشان با قواعد و معیارهای اجتماعی دانسته و اجتماع نیز به نوبه خود محصول کنش‌ها و واکنش‌های نهاد خانواده است که تاثیراتی خواسته یا اغلب ناخواسته به بار می‌آورند.

▪️چشم و هم‌چشمی خانواده‌ها با روپوش نگرانی از آینده فرزندان

در جامعه امروزی ما شاهد برخی پدیده‌ها هستیم که سابقاََ به گستردگی اکنون رواج نداشتند ، که به سادگی نمی‌توان بر مثبت بودن روندهای کنونی مهر تایید نهاد ، امروزه کودکان بسیار زودتر از آنچه دهه‌های پیش شاهد بودیم در فضایی رقابتی و متشنج قرار می‌گیرند ، چشم و هم‌چشمی غالب بر فرزندپروری میان خانواده‌ها که اغلب روپوش نگرانی از آینده فرزندان به خود می‌گیرد ، موجب قرارگیری کودکان، تحت اضطرابی است که پیش‌تر هیچ تصوری از آن نمی‌رفت.

به عنوان مثال وارد شدن دانش آموزان از مقطع ابتدایی به فضای رقابت کنکور، از همان آغاز دوره اول دبیرستان که بازار گسترده کتاب‌های کمک آموزشی بسیار متنوع و بی‌پایان ، مهر تاییدی بر آن است.

▪️جَو رقابتی مدارس منشا اختلالات خلقی و جسمانی

کودک امروزی به‌جای اینکه مدرسه را محیطی برای تمرین روابط اجتماعی، نوع دوستی، تعاون و همکاری بداند، بسیار سریع ناچار می‌شود تصور کند که هم سن و سال‌هایش رقبای آینده او هستند و بایستی گوی سبقت را از ایشان برباید. بنا بر داده‌های ثابت شده در روانشناسی می‌دانیم که جَو رقابتی برخلاف تصور موجب کاهش خلاقیت، نوآوری و منشأ بسیاری از بیماری‌های روانی چون اختلالات خلقی و اضطرابی و حتی جسمانی خاصه بیماری‌های قلبی است.

▪️گجت‌سازی از فرزندان فداکاری یا جنایت والدین؟!

از سوی دیگر اضطراب دانش‌آموزان صرفا محدود به محیط مدرسه نمی‌شود، خانواده ها سعی می‌کنند از هر جهت کودکانشان را تبدیل به یک کارآگاه گجت (شخصیتی انیمیشنی که بدنی رباتیک با بی نهایت هنر و مهارت داشت‌) بکنند، انواع کلاس‌های خارج از مدرسه مانند  کلاس‌های زبان‌آموزی، هنری، آموزش نرم افزارها، تقویت مهارت‌های مختلف از جمله چنین اقداماتی هستند.

اما سوال اینجاست که این شرایط فداکاری خانواده‌ها برای کودکان در شرایط سخت اقتصادی است یا خیانت و جنایت در حق روان کودکان؟

در جامعه ما تصور بر این است که کودک دریافت کننده‌ای منفعل از محیط است که می‌توان مانند یک حافظه کامپیوتری هر اطلاعاتی را به آن وارد کرد و هر نرم افزاری را روی توانایی های شناختی آن نصب کرد، آیا کودکان واقعا چنین موجوداتی هستند؟

پاسخ بسیار ساده است، اولیا و مربیان فراموش کرده‌اند که هنگام کودکی نیازهای دیگری داشته‌اند و دارای محدودیت‌های واقعی در توانایی‌های شناختی و یادگیری بودند که در تمام انسان‌ها مشترک است .

▪️فاجعه‌ نادیده گرفتن استعداد و تحمیل‌ توصیه‌های‌ جبارانه 

اولیا اغلب مهارت و استعداد کودک در حیطه‌های مورد علاقه کودکان مانند بازی و سرگرمی را می‌خواهند به تمام جنبه‌ها تعمیم دهند، با غفلت از این نقطه که استعداد و خلاقیت انسان تنها در زمینه‌هایی شکوفا خواهد شد که علاقه‌ای شخصی درون آنها در کار باشد. علاقه شخصی را نمی‌توان با دلایل منطق و توصیه‌های دلسوزانه یا جبارانه به وجود آورد .

از دیدگاه روانشناسی و روانکاوی  قرار گرفتن کودکان در چنین شرایطی اغلب دو نتیجه خواهد داشت ( اگر نتایج فاجعه بار تری حاصل نشود)… یا کودک چنان دچار حقارت و عدم عزت نفس به علت شکست‌های پی در پی خواهد شد که تنها هنگامی می‌تواند ارزشی برای خود قائل شود که مورد تایید معیارهای ضد و نقیض جامعه قرار بگیرد ، که هیچگاه در فرهنگ های کنونی در یک الگو جمع نمی‌شوند.

کودک در طول زندگی برای همیشه از احساس عزت نفس و درک شایستگی خویشتن در انجام هر کاری و روابط شخصی محروم خواهد شد، که یکی از نتایج قاطع چنین رشدی در شخصیت و روان دچار شدن به اختلال اضطراب اجتماعی است.

▪️شخصیت ضداجتماعی و اضطرابی دو روی سکه سخت‌گیری والدین

نتیجه دوم برای کودکانی پیش می‌آید که بنا به دلایلی توانسته‌اند عزت نفسی را برای خود کسب کنند و بعد از اینکه در شرایط اضطراب‌زا از سوی والدین قرار گرفتند و انتظاراتی که از ایشان می‌رفت فراتر از توانایی‌های ایشان بود ، به جای درمانده ، منفعل و توسری‌خور شدن مانند گروه اول تبدیل به افرادی منزجر و متنفر  از نهادهای خانوادگی و اجتماعی شده و به جای زیر سوال بردن خویشتن تمایلات ضداجتماعی خواهند یافت که خود و دیگران را در معرض خطرات و آسیب‌های اجتماعی مانند بزهکاری، سومصرف مواد ، تجاوز به حقوق دیگران، رفتارهای پر خطر و… قرار می‌دهند.

▪️ترویج فرهنگ مصرف‌گرایی عامل افزایش اختلال اضطراب

عامل دوم در افزایش اختلال اضطراب اجتماعی و موارد مشابه ترویج فرهنگ مصرف گرایی در فضای مجازی و واقعی است که پیرو ایدئولوژی سودگرایی در اقتصاد امروزی جوامع بشری است.
به عنوان مثال می‌توان تبلیغات تلوزیونی و رسانه‌های مجازی را ذکر کرد که همواره به مخاطب این پیام را دارد که اگر از فلان محصول استفاده نکند، شخصی عقب افتاده و کودن است و بذر احساس ناکافی بودن را در روان افراد خاصه نوجوانان و جوانان می‌کارد.

این رویه حتی به حیطه روابط شخصی و عاطفی نیز سرایت کرده است.

رسانه‌ها و برخی خرده فرهنگ‌های تجمل ‌‌گرا با سواستفاده از اصطلاحات علمی یا اغلب شبهه علمی مثلا روانشناسی زرد سعی می‌کنند همواره استانداردها و معیار هایی را برای روابط بین فردی و سبک زندگی جوانان معرفی کنند، استانداردها و الگوهای بی‌پایانی که هر دقیقه به سرعت ساخته و نشر می‌شوند و سوژه را از هر لحظه تهی از احساس شایستگی می‌کنند و یا موجب می‌شوند شخص با جذب شدن در ساختار روانی خودشیفتگی با پیام‌های خصمانه محیط به مقابله برخیزد.

▪️قربانی‌کردن روان و آینده فرزندان در پیشگاه معیارهای غلط اجتماعی

موارد بی شمار دیگری نیز از علل چنین اختلالاتی می‌توان ذکر کرد که جامعه و جوانان را بیمار و ناکارآمد می‌کند ، که توصیف تمام اینها خارج از توان این مطلب است.
به طور خلاصه توصیه می‌شود خانواده‌ها و جوانان قبل از اینکه بخواهند تحت تأثیر معیارهای ارزش گذاری اجتماعی قرار بگیرند ابتدا به یاری متخصصان حقیقی روان، خود را در معرض اطلاعات و دانش حقیقی قرار دهند، توصیه و استدعا می‌شود که اولیا پیش از قربانی کردن روان و آینده فرزندان در پیشگاه معیارهای اجتماعی کنونی که بر پایه چشم و هم چشمی و تبرج بنا شده است، اندکی درنگ کنند و از متفاوت بودن نترسند.

✍نویسنده: امیرمحمد اشرفی