چیلله‌گئجه‌سی یئددی‌مین‌ایللیک ائل‌قایدالارینا دایانیب / لغت عربی یلدا ارتباطی با آیین شب‌چلله ترکان ندارد

اکنون که خودآگاهی ملی و هویتی مردم آذربایجان در حال افزایش است وعلاقه و گرایش به فرهنگ معنوی و ریشه‌های تاریخی، قدرت بیشتری گرفته است، لازم می‌نماید تا با استفاده از تحقیقات و پژوهش‌های موجود در زمینه فولکلور و ترویج گسترده آن به تجدید حیات معنوی و احیای میراث فرهنگی خود کمک کنیم و امکان احقاق حقوق طبیعی خویش را تقویت نماییم.

به گزارش پایگاه خبری قارتال نیوز، فولکلورآذربایجان یکی ازفولکلورهای غنی ملل جهان است و قدمت و ریشه‌ آن به جوامع ابتدایی بشر بازمی‌گردد.

هرچند غنا و گستره‌ فرهنگ و فولکلور آذربایجان به قدری است در هزاران نوشتار، امکان و مجال واکاوی آن نیست، اما می‌توان و باید به حد وسع در این وادی کوشید.

همانطور که حضرت مولانا می‌فرماید: «آب دریا را اگر نتوان کشید/هم به قدر تشنگی باید چشید»

همچنین قاعده فقهی هست که می‌گوید: «ما لا یُدرَکُ کُلُّه، لا یُترَکُ کُلُّهُ» آنچه که امکان درکِ تمامش وجود ندارد، نباید بصورت کامل هم ترک شود!

و بالاتر از همه، حضرت رحمان در سوره مُزَّمِّل، خطاب به جناب ختمی‌مرتبه محمد مصطفی امر می‌فرماید:«فَاقْرَءُوا مَا تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ»

امام رضا علیه‌السلام در تفسیر این آیه‌ از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نقل مى‌کند، که آن حضرت فرموده است: « تا آنجا که خشوع و صفاى قلب دارید قرآن بخوانید»

هر چند در مورد فرهنگ و فولکلور عظیم آذربایجان در طول تاریخ کتاب‌های فراوان و ارزشمندی نوشته شده و قلم‌های ارجمند و گرانقدری در این راه، فرسوده است.

اما رسانه‌ قارتال نیوز، نیز قصد قربه‌الی‌الله دارد تا به پیروی از حدیث نبوی حُبُّ الوَطَنِ مِنَ الْایمانِ در جهت رسالت خویش نسبت به فرهنگ و هویت سرزمین شریف مادری ،ادای دین نماید(تا چه قبول افتد و چه در نظر آید).

از آنجا که در آستانه زمستان و (چیلله آیی) هستیم، مناسب است تا به مراسمات شب چلله و ریشه آن در فرهنگ آذربایجان نگاهی بیندازیم.

و تا آنجا که خشوع و صفاى قلب، راهبر باشد پیش رویم.  چیلله‌گئجه‌سی از قرن‌ها پیش در میان ملل ترک و همچنین در آذربایجان با رسوم و آداب خاصی همراه بوده است و تا به امروز هم مردم آذربایجان این شب را در حد وسع و توان خود جشن گرفته و گرامی داشته‌اند.

 

▪️هویت‌ و اصالت‌ ملی در گروِ حفظ فرهنگ و فولکلور

طی مراوداتی که ملل ترک با ملل سایر نقاط دنیا و بخصوص خاورمیانه داشته‌اند و با حاکمیت هزار ساله ملت‌های ترک بر بخش‌های وسیعی از آسیا آیین شب‌چلله و رسومات آن به سایر ملل هم انتقال یافته و آن‌ها نیز این شب را با رسوماتی که برگرفته از فرهنگ ترکان و مردم آذربایجان است جشن می‌گیرند.

ریشه‌ و هویت‌ تاریخی و اصالت‌ هر ملتی در گروِ شناخت‌ و حفظ فرهنگ و فولکلور خویش است، از این رو علی رغم تمام حوادث و رنجی که آذربایجان از سر گذرانده‌است سعی در حفظ آیین‌های خود نموده که شب چلله یکی از آنهاست .

ناگفته نماند گاهی بنا به دلایلی که در این گفتار ، قصد ورور به آنرا نداریم اقداماتی در جهت کمرنگ و حتی محو کردن این آیین‌ و رسومات به شکل سیستماتیک انجام می‌گیرد. مثلا آبان سال گذشته خبر رسید که نام «شب چلله» در تقویم رسمی به «روز ترویج فرهنگ میهمانی و پیوند با خویشان» تغییریافته‌است.

گویی که این فرآیند، قصد داشته این بار، شانس خود را در جایگزین‌سازی نامناسب «روز» ترویج فرهنگ میهمانی و پیوند با خویشان به جای «شب» چیلله امتحان کند، آنهم محتملا با شتاب‌زدگی در حدی که دانسته و ندانسته خواسته است که شب را با روز جایگزین کند و به اصطلاح جای شب و روز را عوض کند!

یعنی قصد داشته شانس و شب و روز را باهم زور کند!

بگذریم، بگذارید قبل از هر چیز ببینیم ساختار کلمه چلله چیست .

▪️چیلله و چهل، فقط یک شباهت آنالوژی است

پس در همین اول و باز هم قبل از هر چیز باید بدانیم ساختار کلمه «چلله» تورکی است و منشاء تورکی دارد و هیچ ارتباطی هم با کلمه (چهل) ندارد، کلمات چیلله و چهل فقط یک شباهت آنالوژی دارند.

در تورکی (یای) یعنی کمان، (چیلله) یعنی زه (زه کمان) و همچنین محلی در زه برای گذاشتن تیر (اوخ ) در موقع پرتاب.

در ترکی به فصل تابستان نیز«یای» گفته می‌شود. ازاین روی وقتی گفته می‌شود «یایین چیلله سی» چلّه تابستان، یعنی نهایت کشیدگی و اوج گرما و طولانی‌ترین روزهای گرم تابستان که چهل و پنج روز، رفته از تابستان است (تداعی کننده کشیدگی نهایی کمان است به هنگام پرتاب تیر).

قیشین چیلله‌سی (چلّه زمستان) نیز به معنای کشیدگی نهایی و اوج سرما است که زمستان دو تا چلله دارد. یکی چهل روز است (بؤیوک چیلله) یکی بیست روز (کیچیک چیلله). یعنی زمستان دوبار به اوج خود می‌رسد.

اما اینکه چرا «چیلله» یا «چِلّه» که معنای «زه کمان» و «محل نشستن ته تیر» در کمان و نیز به مفهوم نهایت کشیدگی در مورد «بلندترین شب»، «شدت تابستان» و «شدت زمستان» است با عدد «چهل» توجیه و تفسیر می‌شود؟! باید روشنفکرانی! پاسخ دهند که مرتکب این سهو و خطای عمدی یا سهوی شده اند .

 

▪️چیلله به مفهوم نهایت کشیدگی و معادل climax است

البته چون اولین چلله زمستان، تصادفا ۴۰ روز است شاید امر بر برخی افراد، مشتبه شده‌باشد که چیلله یک کلمه فارسی و به معنی چهل است.

دراستناد به مستندات بسیاری از طرف زبانشناسان می توان گفت«چیلله» به مفهوم نهایت کشیدگی در مورد «بلندترین شب»،«شدت تابستان» و «شدت زمستان) دقیقا معادل « climax» (نقطه اوج) در زبانهای یونانی ولاتین است.

جان آیتو (John Ayto ) اتیمولوژیست انگلیسی واژه «climax» را نهایتا از منشأ هندواروپایی (Kli) می داند.

اگر این مورد را با واژه «چیلله» یا «چله» تطبیق دهیم معلوم می‌شود که دقیقا دارای عناصر فونتیکی مشابهی هستند.

در منبع شناسی تولید واژگان ، صدای(ل) دارای مفهوم «انتقال» می‌باشد. مطابق همان منبع ، تکرار یک صدا مفهوم استمرار تکراری حرکت و عمل را دارد.

پس «چیلله» یا «چله» دارای مفهومی است که در آن عمل انتقال به تکرار اتفاق می‌افتد.

به مثال‌های دیگری از این دست، توجه کنید که چگونه این سیستم در زبان ترکی ثابت است: چیلله (چلّه)، پیلله (پلّه)، سیلله (سیلی)، شیلله (سیلی آبدار)، گولـله یا گولّه( گلوله)، هوررا (غذای رقیقی که با شیر و آرد و نوعا برای تسکین گلودرد درست می‌کنند)، شیررا (شیره انگور)، شوررا که به «شوربا تبدیل شده» (آبگوشت، آش، سوپ و اینگونه غذاهای آبکی که معمولا برای اینکه شُرِه (شوررا) نکند با نان «ترید / تریت» یا به زبان عامیانه «تلیت‌» می‌کنند را شامل می‌شود.

مثلا (یارما شورباسی)که نوعی آش بلغور است، بَللَه (نانی که پیچیده و به صورت ساندویچ درآمده است).

 

▪️کلمات تشدید دار اساساََ فارسی نیستند

اما نکته بسیار مهم دیگری که وجود دارد این است که به هیچ وجه نباید فراموش شود که کلمات تشدید دار اساسا فارسی نیستند و ادیبان منکر وجود «تشدید» در زبان فارسی شده‌اند و ساختار چلله با هیچ قانونمندی زبانشناسی یک کلمه فارسی نیست.

همچنین «چیلله» اسمی است که از فعل «چیلمک» به معنای (زدنِ پرتابیِ توام با ضربه) ساخته شده‌است.

در بازی «چیلینگ آغاج» (الک دولک) به زدن «چیلینگ» یا «چیلیک» یا «چیلیهْ» (دولک) با «آغاج»(چوبدستی) از این فعل استفاده می‌شود: «چیل گلسین!» (بزن بیاد!)

«چیلله» از مصدر «چیلمک» نیز هست ،«چیلمَک» اسم تلنگر شدید است که در آن ریگِ کوچکی بین پشت ناخن سبابه و نوک انگشت شست قرار گرفته و به شدت پرتاب می‌شود.

شکل دیگری از این فعل نیز «چیلَه مَک» (افشاندن آب توأم با ضربه) است.

«چیل» به ترکیب قرارگرفتن ذرات رنگ سیاه و سفید پیش هم ( آغ‌ قارا قاریشیق) گفته می شود.

«چیل کهلیک» (کبک ابلق)(یعنی ایکی رنگیده ،آغ قارا اولان کهلیک) که محتملا در عربی و فارسی «ابلق ، ابرش ،چپار، خلنگ ، پیسه»گفته می‌شود.

«چیله» به باران و برفی که نم‌نم ونرم‌نرم ببارد (اینجه یاغان قاریاغیش) گفته می‌شود.

▪️چیلله در ترکی اوغوزی به معنی رنج و تعب است

چیلله‌ده داغلارا و دوزلره سویوق اولاراق قار«چیله»نیر (درشب چلله از شدت سرما بر کوهساران و دشت‌ها ، نم‌نم برف می‌بارد)

در ترکی اوغوزی «چیلله» به معنی سختی ، رنج و تعب عبادت و تقدیس است. باورهایی چون(چیلله توکمَک «آیینی درباور ملل ترک»چیلله کَسدیرمَک«آیینی درباور ملل ترک» چیلله ساخلاماق(همان مراسم چله‌نشینی که به فرهنگ سایر ملل راه یافته).

مثلا از طرقی مثل شعر حضرت مولانا شاعر و عارف تُرک زبان :

(سی‌پاره به کف در چله شدی/ سی پاره منم تَرک چله کن) به فرهنگ و آیین سایر ملل نیز ورود کرده است) …

▪️لغت عربی یلدا ارتباطی با آیین شب‌چلله ترکان ندارد

کلمه یلدا به گفته دهخدا در لغت نامه ایشان، یک لغت سریانی به معنی میلاد، تولد ، زاده شدن است.

یلدا که یک واژه سریانی و آرامی است (ﺯﺑﺎﻥ ﺁﺭﺍﻣﯽ، ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺯﺑﺎﻥﻫﺎﯼ ﺭﺍﯾﺞ ﺩﺭ ﻣﻨﻄﻘﻪﺧﺎﻭﺭﻣﯿﺎﻧﻪ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ) از این زبان‌ها به زبان ایرانی و فارسی راه یافته است.

یلدا، ریشه در زبان سریانی و پیشا عربی دارد و همان است که در نمازهای یومیه با گفتن «لَم یَلِد وَلَم یُولَد» به توحید و یکتایی خداوند یگانه اقرار می‌کنیم.

«محمد علی تربیت »در تذکره دانشمندان آذربایجان می‌نویسد:

«یلدا کلمه‌ای سریانی است به معنی میلاد عربی، چون شب یلدا را با میلاد مسیح تطبیق می کرده‌اند، از این رو بدین نام نامیدند».

با نگاهی به برخی منابع معتبر درمی‌یابیم یلدا شب تولد حضرت مسیح است که توسط ترکان نسطوری وارد ترکستان شده‌است و سپس با تقویم عبادی «شمن‌ها »مخلوط شده و نهایتا در ایران رواج یافته است. اکثر ترکمن‌های ایران یلدا را جشن نمی‌گیرند ولی ترکان آسیای میانه قبلا این آیین را جشن می‌گرفته‌اند.

 

▪️باشقوردلار و تاتارلارین ناردوغان بایرامی

درمیان تورک‌هایی چون چواش‌ها و باشقوردها و تاتارها، جشن چلله با نام «نار دوغان یا گون دوغان بایرامی» در روز اول زمستان برگزار می‌شود.

تزئین درخت، طبق دین باستانی تورکان(شامانیزم) که هم اکنون نیز میان برخی ملل تُرک رواج دارد و به عقیده پروفسور «معزز علمیه چیغ» بزرگترین سومرشناس و استاد دانشگاه آنکارا، ریشه در سنت تورکان دارد برای همین «نار دوغان یا گون دوغان بایرامی» را «چام بایرامی» ( عید درخت کاج و سرو) نیز می‌گویند و اغلب تصور می‌شود که این همان آیین کریسمس و متعلق به پیروان دین حضرت مسیح (سلام الله علیه است) و همچنین «آیاز آتا» که سمبل چلله است همان «بابانوئل» تصور می‌شود که به هیچ‌وجه اینگونه نیست.

 

▪️«آیازآتا» یا «شاختا بابا» کیست

آیاز آتا در فرهنگ و فولکلور ترکان باستان، فرد مقدسی است که در سرمای زمستان به کمک فقرا و گرسنگان و افراد بی‌سرپناه بی‌توشه و گرفتار در سوز سرما می‌آید .

آیاز آتا در اسطوره‌شناسی ترکان باستان، خصوصا در میان قزاق‌ها و قرقیزها خدای سرما به حساب می‌آید .

در فرهنگ آذربایجانی‌ها «شاختا بابا» همسان و همانند آیاز آتا هست که تقریبا همان معنای رب‌النوع سرما را می‌رساند.

«آیاز خان» یا «آیاز آتا» در این کهن باور اساطیری از نور ماه آفریده شده است؛ علت سرما در زمستان و تقریبا همسان با بابا نوئل است و «آک آیاس» از اسامی دیگر او می‌باشد. ‎

هرچند در میان ترکان قزاق «آیازآتا» تقریبا شبیه بابا نوئل پنداشته می شود اما از نظر اتیمولوژی و ریشه شناسی وجود چنین شخصی در فرهنگ ترک‌ها قطعی و اثبات شده‌است .

«آیاز» در تمامی جغرافیای ترک‌ها به معنای سرمای شدید هست؛ زمانی که در یک شب زمستانی، ماه در هوای صاف آسمان به آسانی دیده می‌شود، آیاز(سرمای شدید) توسط خدای ماه (و یا «آیاز خان» که وابسته به اوست) به زمین فرستاده می‌شود .

بر اساس اسطوره‌های ترک سوراخ و حفره‌ای در زیر ۷ ستاره خوشه پروین قرار داشته و سرما از آن حفره وارد زمین شده و زمستان می آمده‌است.

▪️سوغومباسی بایرامی در میان ترکان قزاق

در میان ترک‌های قزاق، جشنی به نام «سوغومباسی» وجود دارد که به خاطر پیشواز از برف و زمستان برگزار می‌شود .

جشنی که با بارش اولین برف و آمدن اولین سرما برگزار می‌شود . احتمال اینکه آمدن «آیاز آتا» با این جشن و عید در ارتباط باشد نیز وجود دارد .

«آیاز» در عین حال به معنای نور ماه نیز می‌باشد، در ترکی آلتایی قدیم «آیاس»/«هاجاس» به معنای «آسمان صاف» نیز به کار رفته‌است.

پروفسور «صالح ییلماز» استاد دانشگاه یلدریم بایزید آنکارا در گفت‌وگو با خبرنگار آناتولی گفته است: سابقه تاریخی افسانه «آیاز آتا» که در بین مردم ترک در کشورهای مختلف رواج دارد بسیار بیشتر از بابا نوئل در فرهنگ مسیحی است.

وی افزوده‌است: افسانه آیاز آتای ترک‌ها ربطی به «بابا نوئل » یا «دَدماروز» روسی ندارد چرا که سابقه این افسانه بین ترک‌ها به خیلی پیش‌تر از آنها باز می‌گردد.

آیاز آتا نیز با وسیله‌ای مثل سورتمه از آسمان می‌آید، سورتمه که آیاز آتا سوار می‌شود با الهام از ستارگان «خوشه پروین» ساخته شده و پس از پذیرش اسلام از سوی ترک‌ها «آیاز آتا» به شخصیتی درویش گونه تبدیل شد که به فقرا و بیچارگان کمک می‌کرد.

می‌توان گفت که «آیاز آتا» در میان ترک‌های پیش از اسلام، همان شخصیت «خضر »در میان ترکان مسلمانان است.

 

▪️چیلله گئجه‌سی یادگاری از دوران اساطیر

با تمام این تفاسیر بنظر می‌رسد چیلله گئجه‌سی یک مراسم و جشن اساطیری ترکی است و شب یلدا ربطی به آن ندارد.

در این مورد، دکتر توحید ملک‌زاده در مطلبی با عنوان (مراسم «چیلله گئجه‌سی» آذربایجان یادگاری از دوران اساطیر) نوشته‌است: یکی از قدیمی‌ترین مراسم‌های رایج در آذربایجان که همچون جشن سال نو و یئنی‌گون (اول فروردین) ارتباط نزدیکی با نجوم دارد . مراسم چیلله‌گئجه‌سی می‌باشد، اساس این جشن هماهنگ با سال اعتدالی و براساس تقویم ترکان در زمان سلجوقی یعنی «تقویم جلالی» به افتخار سلطان «جلال الدین ملکشاه سلجوقی» موقع تحویل ماه جدی(آذر) به قوس (دی) پایه ریزی شده‌است. شب این تحویل، طولانی‌ترین شب سال است و مردمان قدیم برای در امان ماندن از شَر شب طولانی و در ضمن خوشحالی از تولد خورشید و نورانیت به جشن و پایکوبی می‌پرداختند.

وی می‌افزاید: «مهرداد بهار» اسطوره شناس برجسته و پسر «ملک الشعرای بهار» معتقد بود که نوروز جشنی آریایی نبوده ، بنابراین چیلله گئجه‌سی نیز جشنی آریایی نخواهد بود.

 

▪️یلدا ساخته سیاست‌های یکپارچه‌سازی ملی است

دکتر توحید ملک زاده، در پایان تاکید می‌کند: در اثر گسترش رسانه‌های جمعی و خصوصا تلویزیون و سیاست‌های یکپارچه سازی ملی، اخیرا کلمه یلدا به صورت همه‌گیر وارد فرهنگ و زبان ملل ساکن ایران شده و جالب است که تا چند دهه قبل ، این مردمان قبلا هیچ اطلاعی از چیلله و به زعم آنان یلدا نداشتند ولی در آذربایجان، ترکان این شب را «چیلله گئجه‌سی»  نامیده‌اند، می‌نامند و خواهند نامید.

 

▪️فلسفه و جایگاه چله‌گئجه‌سی در آذربایجان

زمستان طولانی و سرمای سخت جغرافیای کوهستانی آذربایجان، ایجاب می‌کرده است که مردم تدابیر مناسبی برای گذران شبهای طولانی و روزهای سرد بیندیشند. مردم‌ آذربایجان که اغلب کشاورز و دامدار بودند تا آخر پاییز محصولات خود را جمع آوری و با انواع راههای حفظ و نگهداری که برای این محصولات بلد بودند آذوقه مکفی برای زمستان تهیه و ذخیره می‌کردند ، همانطور که در جغرافیای حاصلخیز و پربرکت آذربایجان هیزم و سوخت هم برای گرم کردن روزهای سرد زمستان تامین می شده‌است .

اما مردمان آذربایجان که بیش از رزق مادی به ارتزاق معنوی وابسته بودند باید که تا برآمدن خورشید بهاری و جان گرفتن خاک و جوشش چشمه‌های طبیعت و پیوند دوباره با زمین و آفتاب و رسیدن زمان زیر و رو کردن خاک و افشاندن بذر، روح را به آسمان و اساطیر و افسانه‌ها گره می‌زدند تا زمستان بگذرد و ساعات چه بسا طولانی خانه نشینی به کسالت روح منجر نشود.

یکی از این افسانه‌ها که پدربزرگ‌ها و مادر بزرگ‌ها در کشت خاطر کودکان و جوانان برای رویش در باغ اندیشه نسل فردا نهادند، افسانه دو «پسر قاری ننه» است.

▪️بویوک چیلله و کیچیک چیلله‌نین حکایه‌سی

در زمستان‌های آذربایجان، دو چیلله وجود دارد که چیلله بزرگ همزمان با شب چله آغاز می‌شود و چهل روز طول می‌کشد و در پایان این چهل روز چلله کوچک آغاز می‌شود که بیست روز است و تا اول اسفند (بایرام آیی) طول می‌کشد.

مطابق افسانه‌های کهن، پیرزنی در فولکلور آذربایجان به نام «قاری ننه» وجود دارد . قاری ننه(مادر پیر)که در آسمان‌ها زندگی می‌کند دو پسر دارد به نام‌های«بؤیوک چیلله» یا چلله بزرگ و«بالا چیلله» چلله کوچک .

وقتی دوران حکومت چلله بزرگ (برادر بزرگتر)که از اولین روز زمستان شروع می شود در حال پایان است ، برادر کوچکتر راه می‌افتد که بیاید و در مسیر نگاهی به کارها و آثار برادر بزرگتر می‌اندازد وقتی در آخرین روز حکومت چهل روزه، نزد برادر بزرگتر می‌رسد با طعنه از او می‌پرسد که در این مدت چکار کردی ؟«سن گئتدین نئیله دین؟»

چیلله بزرگ می‌گوید: «من گئتدیم دونداردیم، اوشوتدوم، ناخوشلاتدیم گلدیم» (من رفتم یخبندان کردم ، مردم را سرمازده و سرماخورده و مریض کردم و برگشتم ).

برادرکوچکتر که مغرور و کم تجربه است میگوید: «اگر من گئدسم، قاری‌لری کورک‌دن، گلین‌لری بیلکدن، کؤرپه‌لری بئشیک‌دن، لولئهین‌لری لولک‌دن، ائیله‌ریم.» (اگر من بروم کاری می‌کنم که کمرپیرزنان از سرما خم شود ، سرما دست نوعروسان را داخل آب یخ زده ببُرد، نوزادان را داخل قندان از سرما می‌کُشم و ظرف‌های آب و آفتابه‌ها را از شدت سرما می‌شکنم ).

 

▪️عؤمرون آزدی، دالین یازدی

برادر بزرگتر با ناراحتی از سنگدلی و غرور برادر کوچکتر با طعنه به او می‌گوید: «عؤمرون آزدی، دالین یازدی!»(عمرت کوتاه است و بهار به دنبالت می‌آید)

چیلله کوچک در طول فرمانروایی خود، سرما و برف سنگین و بوران را در تمام سرزمین‌ها حکمفرما می‌کند تا جایی که بالاخره خود نیز در یکی از کوههای قلمرو خودش در بین برف و بوران اسیر می‌شود.

خبر به «قاری ننه» می‌رسد و او با عصبانیت از دست فرزندانش برای آزادی پسر کوچکتر از زندان برف، به کوه می‌رود و با سیخی که روی آتش، داغ و سرخ کرده به نبرد برف رفته و در نهایت برف‌ها را آب می‌کند. چیلله کوچک بعد از آزادی متوجه می‌شود که دوران حاکمیت‌اش تمام شده و همانطور که برادر بزرگتر می‌گفت بهار آزادی فرا رسیده و «بایرام آیی»یا همان اسفندماه آغاز شده‌است.

 

▪️ایجاد و اجرای قوانین از زبان اسطوره‌ها و افسانه‌ها

در قدیم مثل حالا امکانات رفاهی زیاد نبوده و انجام ضروریات و وظایف خانه داری ، مثل شستن البسه یومیه ، پخت و پز و شستن ظرف‌های غذا، آشپزی کردن، تمهیدات گرم کردن خانه ، رسیدگی به سالمندان، مراقبت و انجام کارهای کودکان و نوزادان، نگهداری از حیوانات خانگی در روستاها …تمام وقت و توان زنان خانه را می‌گرفته و این کارها مخصوصا در هوای سرد زمستان ، طاقت فرسا می‌شده است.

از این روی برای اینکه زنان خانواده ، بیشتر از حد از خود کار نکشند و بیمار نشوند عقلا و بزرگان، آنگونه که برازنده فرهنگ پیشرو و تمدن بزرگ ملل تُرک است ، برخی قوانین و باید و نبایدها را از زبان اسطوره‌ها و در قامت افسانه ها وضع و اجرا می‌کردند.

از جمله اینکه زنان معمولا تا پایان چله کوچک، خانه تکانی نمی‌کردند و اعتقاد داشتند اگر در طول این دو چله کسی خانه تکانی کند، چله او را نفرین می‌کند و اگر چله کسی را نفرین کند به بداقبالی و بدبختی گرفتار می‌شود.

یا مثلا برای تشویق عایله بخصوص مادر خانه به صرفه جویی در مصرف آذوقه زمستان ، شعرها و بایاتی‌هایی سروده بودند.

این اندیشه‌ها هنوز هم در میان عامه مردم بصورت«بایاتی»ها و اشعار منظوم متنوع رواج دارد که از جمله آنها می‌توان به این «بایاتی» اشاره کرد:

چیله چیخار بایراما بیر آی قالار (وقتی چلله «منظورچلله کوچک» تمام می شود و یک ماه به عید باقی می‌ماند)

پینتی آرواد قوورمانی قـــورتارار (زن بدسلیقه «قلیه»گوشت‌های ذخیره شده را تمام می‌کند)

گئدر باخار گودول‌ده یارماسینا (به «بلغورهای» انبار روی می‌آورد)

باخ فلکین گردش و غوغاسینا (تو نظاره کن به گردش وغوغای فلک)

* خیدیرنبی و قورتولوش بایرامی

تمام اینها را گفتیم که برسیم به مراسمات ویژه شب چلله.

چندین مراسم اصلی و جنبی برای چلله نقل شده‌است که برخی از آنان هنوز هم اجرا می‌شود که در حد دانش خود و حوصله این مقال به آنها خواهیم پرداخت اما قبل از رسم و رسومی که ویژه این شب است و از پیشینیان به جای مانده باید به یکی از آیین‌هایی که اشتباها در برخی نوشته‌ها به چیلله گئجه‌سی، نسبت داده می‌شود یعنی جشن «خیدیرنبی و قورتولوش بایرامی» اشاره کنیم.

چون به نظر ضروری می رسد این سهوی را که به مرور زمان دارد جا می‌افتد و مخصوصا در نوشته‌هایی که همه ساله در آستانه شب چلله بر روی خروجی برخی از سایت‌ها و خبرگزاری‌ها قرار می‌گیرد دارد می‌رود که به غلط مصطلح تبدیل شود را تصحیح کنیم(هر چند که در باور غلط برخی «غلط مصطلح از صحیح غیر مصطلح درست‌تر است!» )

زمان برگزاری جشن «خیدیرنبی و قورتولوش بایرامی» در فاصله بین دو چلله کوچک و بزرگ زمستان می‌باشد که هنوز هم در اغلب شهرها و روستاهای آذربایجان برگزار می‌شود.

واژه «خیدیر» معرب «خضر» نام حضرت خضر پیامبر است.

مردم آذربایجان ، طبق آنچه سینه به سینه برای‌شان روایت شده‌است معتقدند که حضرت خضر در این روز، چهار عنصر اصلی حیات یعنی خورشید، خاک، باد و آب را به همراه می‌آورد تا به مردم ارزانی دارد.

بنا به کهن باورهای مردم آذربایجان تا خضرنبی نیاید و چهار عنصر حیات را با خود نیاورد، طبیعت دگرگون نخواهد شد و زمستان به سمت بهار و زنده شدن نخواهد رفت .

خضرنبى ‏با آمدن‌اش نور خورشید را می‌آورد تا به جهان گرما ببخشد و گام برزمین می‌نهد تا خاک ، برکات خود را از خلایق مضایقه نکند و مُهر از گنجینه‏‌هاى زیرزمینى برداشته شود . خضر نبى با آمدن خود، هوا را بدل می‌کند به هوایى که رُستنی‌ها برویند و طبیعت نفس تازه کند .

و مهمتراز همه آب را می‌آورد که مایه و منشاء زندگى است. از این رو مردم در انتظار آمدن او و البته اطمینان از آمدن او جشن می‌گیرند و مراسم و مناسک خاص این استقبال را انجام می دهند.

 

*آیین و رسومات کهن، مشخصه هویتی ملل ترک

جشن‌های و آیین‌های از این دست، پیش از اسلام نیز در میان مردمان تُرک معمول بوده و بعد از اسلام این رسومات و آیین‌ها به نوعی مشخصه هویتی آنان شده‌است .

آیین‌ها و اسطوره‌های مربوط به این رسوم در نوشتارهای زرتشتی و همچنین در آثار مولفان سده‌های اولیه اسلامی ثبت گردیده و برجای مانده‌است .

جشن خیدیرنبی نیز یکی از آن رسومات می‌باشد که تا کنون دوام یافته‌است.

یکی از کارهایی که برای مراسم خیدیرنبی انجام می‌شود تهیه «قؤوت» است که با ترکیب و آسیاب کردن دانه‌هایی مانند گندم برشته(قؤورقا)، بَزَرَک، چَتَنه (شاهدانه) عدس، نخود، جو، ذرت، کنجد، مغز تخمه‌های مختلف، تخم گشنیز، مغز هسته زردآلو و …بدست می‌آید. البته دانه‌هایی که برای قُووت استفاده می‌شود بسته به وسع افراد و جغرافیای آن منطقه متفاوت هست در هر حال تمام این مغزها را تفت داده برشته و بعد آسیاب می‌کنند.

این جشن غالبا توسط زنانی که نیت یا نذر و حاجتی دارند و جوانان دم بخت انجام می‌شود.

برای این کار کسانی که نذر دارند به کمک اقوام و خویشاوندان و همسایگانی که دعوت شده‌اند ، قؤوت را تهیه کرده در سینی یا طشت بزرگی که اغلب مسی هست می‌ریزند و در اتاقی خلوت و نظیف و معطر می‌گذارند و روی آن را با شال قرمز یا سفید می‌پوشانند و اطراف آن شمع‌های الوان روشن می‌کنند و یک جلد قرآن، آیینه ، شانه ، گلاب‌دان،آب و سجاده قرار می‌دهند .

آنان که حاجت و نذر دارند هر کدام یک قاشق قووت در کف دستشان می‌ریزند و قبل از خوردن از حضرت خضر حاجت خود را طلب می‌کنند و حتی شب، قبل از خواب مقداری از قووت را زیر زبان خود ریخته و نیت می‌کنند که در ارتباط با سوال و خواسته‌ای که دارند خوابی ببینند و خواب‌های‌شان را تعریف می‌کنند تا توسط افرادی که از تعبیر خواب سررشته و اطلاعی دارند تعبیر شود.

بعد از انجام این مراسم، صاحب اصلی نذر، در اتاق را می‌بندد و دیگر کسی را به آن اتاق راه نمی‌دهند، زیرا معتقدند که نیمه‌شب، حضرت خضر می‌آید در سجاده‌ای که آنجا قرار داده‌اند نماز می‌خواند.

و دست بر قووت می‌نهد، دعا می‌خواند و با گذاشتن رد قمچی(شلاق)خود روی آن، پذیرفته شدن نذری را تایید می‌کند.

صبح فردا در اتاق را باز می‌کنند و زنان و دختران می‌آیند و پس از تبرک اثر دست حضرت خضر بر قووت بر حسب وسع مالی خود‌، آن را با مقداری شکر یا دوشاب یا عسل مخلوط و خمیر می‌کنند و برای همسایه‌ها و خویشاوندان می‌فرستند .

 

▪️وجوب دادن سهمی از نذری به یئددی قؤنشو

واجب می‌دانند لااقل به هفت همسایه (یئددی قؤنشو) سهمی از آن نذری بدهند.

جشن «خیدیرنبی» یا «خضر روز» یا «خضرایلیا»، از قرن‌‌ها پیش به نیت رسیدن بهار و استجابت حاجت‌ها، توسط مردم مناطق آناتولی، خاورمیانه، عراق، سوریه، کریمه، جمهوری آذربایجان و بالکان برگزار می‌شده‌است.

این آیین به اسم دو پیامبر الهی یعنی خضر و الیاس نامگذاری و در میراث فرهنگی ناملموس یونسکو درج شده است. در باور مردمان این مناطق حضرت خضر و حضرت الیاس حامی فقرا، درماندگان و مددرسان گرفتاران و همچنین حافظ و نگهبان آب و عناصر چهارگانه هستند…

برگردیم به رسوماتی که در شب چلله انجام می شود.

یک رسم که پای ثابت تمام رسومات شب چلله می‌باشد دورهمی در خانه بزرگترهاست .

در روزگاران قدیم پدر بزرگ‌ها در قسمت بالای اتاق، زیرکرسی می‌نشستند و بچه‌ها و نوه‌ها و بقیه اقوام دورشان جمع می‌شدند . لابد سفره شامی هم روی کرسی پهن می‌شده و زنان از ترشی‌ها و مرباهای یکدیگر تعریف می‌کردند و هر چه که از نعمت خدا سر سفره بود با شیرین‌ترین بیان ممکن تعارف می‌کردند و شام صرف می‌شده است.

 

▪️کوفته شوربا با داش توخماغی

گویا آن زمان‌ها و شاید تا چندسال پیش به مناسبت شب چلله در اغلب خانه‌ها حدالامکان کوفته (کوفته شوربا)می‌پختند، آنهم با گوشتی که در «داش توخماق »کوبیده‌ شده‌بود. (این داش توخماق را از بزرگترها بپرسید برایتان توضیح می‌دهند) و محتملا با دوغ خانگی و ترشی و البته دل خوش، خیلی می‌چسبیده است .

بعد از شام و چای هل و دارچین، نوبت خوراکی‌های ویژه شب چلله می‌شد که داخل سینی‌های بزرگ بر روی کرسی قرار می‌دادند.

خوراکی و به اصطلاح شب چره‌های قدیم ، معمولا در خانه بوسیله زنان تهیه می‌شد یا اینکه از فرآوری محصولات کشاورزی که خود عایله عمل می‌آورد فراهم می‌شد، مثل گردو، میلاخ (آویز انگور)، باسلُق، سُوجوق، قوورقا، نخود، ذرت گل کرده، تخمه کدو و آفتابگردان بوداده، نقل، شیرینی خانگی، انار و البته اولمازسا اولماز (باید که باشد) چلله یعنی هندوانه و واقعا اولین تصویری که با یادآوری شب چله در ذهن، شکل می‌گیرد قارپوز است.

حضورچیلله قارپیزی و میوه‌های قرمز رنگ ( سیب قرمز و انار ) در مراسم شب چلله به نوعی سمبولیزه کردن خورشید و نور و گرما است.

اما بهترین قسمت ماجرای این شب، مثنوی خوانی، طرح معما و تاپماجا نقل حکایات و داستان‌ها بود از قهرمانان ، پهلوانان، مجاهدان و مبارزان واقعی مثل حکایت «دده قورقوت» ،«کوراوغلو»، «قاچاق نبی »، «قاراملیک »،«قزل ارسلان»، «خسته قاسم» (شاعر، عارف و فیلسوف ترک و یکی از ارکان مسلم موسیقی آشیقی )،  …

و حدیث دل دادگی‌های اصیل مثل داستان اصلی و کرم ، قصه «شاه اسماعیل و گلزار» (یکی از مشهورترین داستان‌هایی است که باخشی‌های خراسان و آشیق‌های آذربایجان، قسمت های منثور این اثر هنری را روایت می‌کنند و بخش‌های منظوم آن را همراه با نواختن ساز قوپوز به آواز می خوانند) … و معلوم است این روایات حماسی و عاشقانه چه مایه شوق و اشتیاق و هیجان در قلب جوانان پدید می‌آورد و چه بذرهایی از رشادت در ضمیر کودکان وجوانان رشید تُرک می‌کاشته است.

خلاصه در این شب طولانی ، فامیل گرد هم می‌آیند و تا نیمه‌های شب می‌گفتند و می‌شنیدند و می‌خندند . مرور اتفاقات خوش سالی که گذرانده بودند ، یاد نیک رفتگان،محبت‌های از ته دل بی‌تکلف ، خوردن خوراکی‌ها و بالاخره شاه بیت غزل شب چلله یعنی بریدن هندوانه .

 

▪️قادالاری بو گئجه کسدیک

نهایتا هندوانه به عنوان مهمترین و آخرین کاراکتر این شب است، داخل یک سینی بزرگ به روی صحنه کرسی می‌آمد در حالی که قرمز و شیرین بودن آن به مسئله‌ای مهم و به قول امروزی‌ها حیثیتی تبدیل می‌شد.

پدر بزرگ چاقوی مخصوص خود را می‌خواست و مادر بزرگ می‌رفت از جیب ژاکت (جاکئت، گئجت) پدربزرگ، چاقو را می آورد، «بویوک بابا یا آغا بابا »آنچنان ابهت و کاریزمایی داشت که در دلت به جایگاه مادربزرگ «خان ننه » قبطه می‌خوردی که اجازه دارد از جیب کت پدربزرگ، چاقویی را که تیزی و برندگی اش مَثُل بود را بردارد. تیغه چاقو باز می‌شد و در روشنایی نورچراغ می‌درخشید و پدر بزرگ با صدای بم ولحن متین و مردانه خود می‌گفت «قادالاری بو گئجه کسدیک» ( امشب ، راه بربلاها و قضاهای بَد بریدیم) .

 

▪️چرا هندوانه چنین نقش پررنگی در آیین شب یلدا دارد

در زمان‌های قدیم که مثل حالا نمی‌شد هر میوه ای را درهر فصلی تهیه کرد و حتی هرجغرافیا در هر فصلی چند میوه محدود مخصوص به خود را داشت و آذربایجان به عنوان یک اقلیم کشاورزی میوه‌ها و محصولات نسبتا زیادی را پرورش می‌داد و مردم همیشه مقداری از این محصولات را به شکل فراوری شده یا با وضعیت اولیه و بدون تغییر نگاه می‌داشتند و توشه پاییز و زمستان می‌کردند .

مثلا از انگور، کشمش و میلاخ و دوشاب درست می کردند و سیب را به طرق مختلف برای زمستان ذخیره می‌کردند، سبزی‌ها و گوجه فرنگی و فلفل و بادمجان را خشک می‌کردند و خیار شور و ترشی درست می‌کردند و میوه‌هایی مثل سیب، گیلاس، آلبالو، به، گلابی،…را بصورت مربا درست کرده و برای فصل برف و سرما ذخیره می‌کردند.

در این میان از اواخر تابستان مقدار زیادی هندوانه و خربزه در تور می‌گذاشتند و از سقف سرداب یا انبارهایی که در قسمت خنک خانه ساخته می‌شد و کمتر نور آفتاب به آن می‌رسید( قوزی) آویزان می‌کردند تا در هوای آزاد و خنک، حفظ شود و یا اینکه در داخل کاه (سامان ) قرار می‌دادند .

بعضا هم در اواخر فصل برداشت محصول هندوانه، چند عدد هندوانه درشت و مرغوب را نمی‌چیدند و در«بُستان» بر روی بوته نگه می‌داشتند و روی این هندوانه ها را برای این که از گزند سرما و حیوانات در امان بمانند با خار و خاشاک و بوته‌ها می‌پوشاندند و در شب یلدا از این هندوانه‌ها استفاده می کردند . خلاصه اینکه هندوانه را با اصولی که از اجداد و پدران خود آموخته بودند برای زمستان حفظ می نمودند.

 

▪️ﻗﺎﺭﭘﻮﺯ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﺑﺮﻧﺪﻩ سختی ﺑﺮﻑ و بوران

«ﻗﺎﺭ» ﺩﺭ ﺯﺑﺎﻥ ﺗﺮﮐﯽ ﯾﻌﻨﯽ «برف »+ «پوز» یا «بوز» از مصدر پوزماق.

ﻓﻌﻞ ﺗﺮکی اﺴﺖ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﯽ « ﺧﺮﺍﺏ ﮐﺮﺩﻥ » ﯾﺎ « ﻧﺎﺑﻮﺩﮐﺮﺩﻥ » ،« ﻗﺎﺭﺑﻮﺯ» ﯾﺎ « ﻗﺎﺭﭘﻮﺯ » ﯾﻌﻨﯽ ﻫﻨﺪﻭﺍﻧﻪ، ﭘﺲ ﻣﻌﻨﯽ ﺁﻥ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﺑﺮﻧﺪﻩ (نحوست و سختی ) ﺑﺮﻑ و بوران.

بررسی نام‌های « هندوانه » درا غلب زبان های منطقه و اروپا نشان می  دهد که نام مورد استفاده در ترکی قابل استنادترین واژه در متبادر کردن و رساندن مفهومی نام این صیفی است.

برای مثال در فارسی «هندوانه »(چیزی که « ره آوردی از هند » است)

و در انگلیسی(watermelon صیفیِ آبکی) گفته می شود. ملاحظه می  کنید که هر دواسم توضیحی هستند و معنای مستقیمی ندارند که رابطه اسطوره‌ای این صیفی را با آن مورد بررسی قرار دهیم. در زبان روسی (арбуз arbuz ) و در زبان یونانی( ικαρπούξ karpozi) گفته می  شود و همانگونه که ملاحظه می‌گردد از «قارپوز» ترکی مشتق شده‌اند.

این بررسی و مرور، رابطه هندوانه را با « قار» (برف) محرز می‌سازد. پس نگهداری« قارپوز» تا شروع زمستانی که از شب چلّه شروع می‌شود، حلقه‌ای از زنجیره تفکر اسطوره‌ای ما بوده و بنظر می‌رسد نام « قارپوز» کاملا با مسما است.

مفهوم و ساختار اسم قارپوز به خودی خود گویای این موضوع است که باید به فصل برف و یخ رسانده شود. اما آیا واژه «قارپوز» با «قار» صرفا دارای همین ارتباط است؟ در جواب باید بگوییم که مسأله حتی عمیق‌تر از این ارتباط است و عمق مسأله به سیستمی برمی‌گردد که واژگان اینچنینی را در بر می‌گیرد و باید در نظر داشته باشیم این گونه واژه‌ها دارای ارتباط سیستماتیک با یکدیگر بوده و توجیه دقیق اسطوره‌ای دارند.

 

▪️کلمات ذکر نحوست و شگون در زبان ترکی با قاف شروع می شوند

کلمات و واژگانی که برای ذکر نحوست ( بلا ، سختی ، تیرگی ) و شگون ( خوشی ، یمن ، برکت ) در زبان ترکی با حرف «ق» شروع می‌شوند :

قارا ⬅️سیاه

قارانلیق ⬅️تاریکی

قورخو ⬅️ترس

قودوز ⬅️هار

قیرغین ⬅️کشتار از طریق سرما

قیزغین ⬅️کشتار از طریق گرما

قیرماق ⬅️ کشتار کردن

قایغی ⬅️نگرانی

قَنیم ⬅️دشمن

قورغو ⬅️توطئه

قاری ⬅️عجوزه

قاریماق ⬅️پیر شدن

قادا ⬅️درد و بلا

قوراقلیق ⬅️خشکسالی

قیش ⬅️زمستان

قار ⬅️برف

قیرو ⬅️دانه‌های سفت برف، شبنم یخ زده

قارغی ⬅️نوک تیر، پیکان

قارغیش ⬅️نفرین

قارانات ⬅️شومی

قیشقیرماق ⬅️ فریاد کشیدن شدید

قوُتلو ⬅️ مبارک، خوش یمن

پس اسم قارپوز به عنوان میوه ای که در شب چلله خورده می‌شود و جزو ملزومات اصلی این آیین و مراسم محسوب می‌شود در ارتباط با کار برد اسطوره‌ای که دارد دارای معناست.

بر طبق برخی منابع و نوشته‌ها قارپوز ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺣﻤﻠﻪ ﺍﺳﮑﻨﺪﺭ ﻣﻘﺪﻭﻧﯽ وارد ایران شده است.

ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺣﻤﻠﻪ «ﺍﺳﮑﻨﺪﺭ ﻣﻘﺪﻭﻧﯽ» ﺑﻪ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺍﯾﻦ ﻣﯿﻮﻩ ﺍﺯ ﻣﻨﺎﻃﻖ ﺗﺮﮎ ﻧﺸﯿﻦ ﺑﻪ ﻣﻘﺪﻭﻧﯿﻪ ﺑﺮﺩﻩ ﻭ ﺁﻧﺠﺎ ﺍﯾﻦ ﻭﺍﮊﻩ بر طبق ساختار زبانی آنان ﺑﻪ «ﺧﺎﺭﺑﻮﺯ» ﺗﺒﺪﯾﻞ شده‌است.

ﺟﺎﻟﺐ ﺍینکه ﺍﯾﻦ ﻭﺍﮊﻩ ﺑﻌﺪﻫﺎ ﻭﺍﺭﺩ ﺯﺑﺎﻥ ﻓﺎﺭﺳﯽ ﺷﺪه ﻭ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺑﻪ «ﺧﺎﺭﺑﻮﺯ» «ﺧﺎﺭبوﺯﯼ» و نهایتا« ﺧﺮﺑﺰﻩ» ! گردیده‌است .

 

▪️نام دو حیوان ﺧﺮ ﻭ ﺑﺰ ﭼﻪ ﺭﺑﻄﯽ ﺑﻪ ﺧﺮﺑﺰﻩ ﺩﺍﺭﻧﺪ؟!

شاید ﺷﻤﺎ ﻫﻢ مثل من ﺑﺎﺭﻫﺎ در کودکی ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﯾﺪ ﮐﻪ ترکیب نام دو حیوان ﺧﺮ ﻭ ﺑﺰ ﭼﻪ ﺭﺑﻄﯽ ﺑﻪ میوه ﺧﺮﺑﺰﻩ ﺩﺍﺭﻧﺪ؟!

ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽﮐﻪ نام میوه ﺧﺮﺑﺰﻩ در ترکی« ﻗﺎﻭﻭﻥ » یا «قُوون» است . پس ظاهرا معلوم می‌شود که ﺧﺮﺑﺰﻩ ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﻫﻤﺎﻥ « ﻗﺎﺭﭘﻮﺯ» است ﮐﻪ ﻣﺘﺮﺟﻤﺎﻥ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﻋﺎﺩﯼ ﺁﻧﺮﺍ ﺑﻪ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺗﻔﺴﯿﺮ ﮐﺮﺩﻩﺍﻧﺪ!

 

▪️رسم خوردن هندوانه در شب‌چلله یادگاری از پروتُرک‌ها

پروتُرک و پروتوتُرک‌ها ( öntürk) «ملل پروترک و پروتوترک در ایران به طور کلی عبارتنداز: سومریان، ایلامیان(عیلامی‌ها یا ایلام‌لار)، هیتی ها(خطیان)، هوری‌ها(میتانی‌ها)، اورارتوها(آرارات ها)، کاسی ها، قوتی ها(گوتی‌ها)، لولوبی‌ها، مانناها، مادها، سکاها یا ساکاها(ایشغوزها)، ساویرها، آوارها، خزرها، هون‌ها، قبچاق‌ها، خلج ها، پچنگ ها، گوًک ترک ها، اوغوزها و … » ﺑﺮ ﺍﯾﻦ ﻋﻘﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩﻩﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﺷﺐ ﺁﺧﺮ ﭘﺎﯾﯿﺰ ﺭﺍ ﺍﮔﺮ «ﻗﺎﺭﭘﻮﺯ، قارپیز» ﺑﺨﻮﺭﻧﺪ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺑﺮﻑ ، ﺳﺮﻣﺎ، سختی‌ها، قهر طبیعت و سیاهی ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ در امان ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ماند. ﺍﯾﻦ ﺭﺳﻢ ﺍﺯ ﺩﯾﺮ ﺑﺎﺯ ﺗﺎﮐﻨﻮﻥ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻣﻠﻞ ﺗﺮﮎ ﺭﻭﺍﺝ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﺩﺍﺭﺩ .

نگهداری قارپیز «قرمز» از یایین چیلله‌سی(چله تابستان) تا چیلله گئجه‌سی، ( که کشش نهایی یک فصل میراننده است) در درون «سامان»(کاه) که به رنگ «ساری»(زرد) است و بریدن هندوانه با دعای :«قادالاری بو گئجه کسدیک» در شب چلله و سلام کردن در صبح روز بعد چلله یعنی اولین روز زمستان با جمله : «اوزونه گون دوغسون»(دعایی خیری در معنی خوش اقبال و عاقبت بخیر شدن) زنجیره تفکر اسطوره‌ای ما را با برهانی قاطع به اثبات می‌رساند.

همزمان با بریدن هندوانه چلله ، شعرها و بایاتی هایی هم خوانده می‌شود .

قوووب قیشی آیازی ( سرما سخت زمستان را فراری دادیم)

کسدیک چیلله قارپیزی (هندوانه مخصوص چلله را بریدیم)

آللاه یئتیرسین روزو  (خداوند رزق و روزی برساند)

ائل قالماسین تامارزو ( مردم در حسرت و چشم انتظار نمانند)

 

▪️چیلله لیک یا پای گوندرمه

یکی از مراسمات جنبی اما در عین حال اصلی شب چلله « پای گوندرمه» است.

پای گوندرمه ( فرستادن هدایایی در شب چلله برای فرزندان ، خصوصا دختران در خانه شوهر و نوعروسان است ) که از زمان‌های خیلی دور تا به امروز در حد توان مالی خانواده ها در آذربایجان اجرا می‌شود.

به تحفه‌ای که خانواده داماد در شب چلله برای خانواده تازه‌عروس می‌فرستند«خونچا» نیز گفته می‌شود .

سابق براین این خونچه ها با چند قلم خوراکی و هدیه تکمیل می‌شد و حداکثرعلاوه بر هندوانه ( که معمولا با پولک و تور تزئین می‌شد ) و میوه و حلوای گردو و حلوای هویج و آجیل شیرین و خوراکی هایی از این دست، تحفه‌های رنگارنگی نظیر عطر، پارچه‌ و پیراهن که توسط خانواده داماد وفامیل‌ها خریداری شده بود به چیله‌لیک اضافه می شد. البته امروز این رسم زیبا نیز مثل سایر مراسمات ، لوث شده و کارها عجیب و خریدهای لوکس و تجملات و … اصل موضوع را به حاشیه کشانده و بیشتر از اینکه موجب نشاط و محبت افزایی شود ،باعث اندوه و ملال و حسرت شده است .

بله صدها سال است که مراسم شب چلله اینگونه در سرزمین‌های وسیع تورکها و آذربایجان گرامی داشته می‌شود و انشاالله تا وقتی دنیا برقرار است آیین‌های زیبای آذربایجان برپا باشد.

این مقاله ناتمام و در حال ویرایش است و چنانچه خوانندگان گرامی رسانه قارتال نیوز ، از سراسر آذربایجان ، رسم و رسومات خود درشب چلله را برای ما بفرستند به نام خودشان به مطلب اضافه خواهد شد.

 

▪️دولت بیزیم اولسون یار بیزیم اولسون

عؤمور باغچاسینین ، سون باهاریندا

یاغیش بیزیم اولسون قار بیزیم اولسون

چیلله گئجه سینده بیاض بوقچادا

حئیوا بیزیم اولسون نار بیزیم اولسون

قار قالان قوزئیین قوجاق لاریندا

یاشیل باغچامیزین بوجاق لاریندا

بو اوزون گئجه‌نین اوجاق لاریندا

ماهنی بیزیم اولسون تار بیزیم اولسون

ائلیمین امه‌گی دؤنمه سین زایا

طالئعی یازیلسین اولدوزا آیا

سئوگیمیز جالانسین قوجا دونیایا

دولت بیزیم اولسون واربیزیم اولسون

بو قاری گئجه ده بو قار گئجه ده

بو چیلپاق گئجه ده بو دار گئجه ده

بو داغلی، دومانلی ، قابار گئجه ده

یارا بیزیم اولسون یار بیزیم اولسون

«دومان بختیاری»

▪️منابع

۱- مقاله استاد منظوری با عنوان چیلله گئجه سی

۲- مقاله استاد سید علی اصغر جمراسی فراهانی با عنوان چیلله یا یلدا

۳- مقاله ترک شناسی با عنوان چیلله در کشورهای تورک

۴- وبسایت آنا دیلی، مقاله چیلله و پروتو تورکها

۵- کتیبه های شفاهی ۸۸، ناصر منظوری

گزارش از فیروزه خاوه