به گزارش پایگاه خبری قارتال نیوز، بخش اول مصاحبه اختصاصی مصاحبه مدیرعامل شرکت الماس لنت آذر و صاحب امتیاز برند توتار با خبرنگار این رسانه را بخوانید:
مختصری از شناسنامه شرکت الماس لنت آذر (برند توتار لنت) (شرکـت الماس لنت آذر در سال ۱۳۸۷ فعالیت خود را با تولید، توزیع لنت ترمز برای خودروهای سبک و سنگیـن شروع کرده و توانسته است به بازارهای داخلی و بین المللی دست یابد و از سال ۱۳۹۰ اقدام به معرفی برند اختصاصی توتار لنت در زمینه تولید محصول استراتژیک لنت ترمز دیسـکی و کفشکـی بـرای خودروهای سواری نمـوده است.
این مجموعه یکی از شرکتهای موفق در زمینه تولید لنت ترمز خودروهای سواری، در شمال غرب کشور است. انتخاب «توتارلنت» به عنوان برند برگزیده در دومین سمپوزیوم برندها و اصناف برتر در شمال غرب کشور، واحد منتخب آراندی وزارت صمت در استان ، اشتغالزایی مستقیم برای بیش از ۲۵ نفر، حضور در نمایشگاههای بین المللی قطعات خودر، ارتباط بسیار نزدیک و قابل تامل با بازارهای کشورهای همسایه، ترکیه، آذربایجان، عراق، ارمنستان، روسیه، گرجستان و … با موقعیت ویژه برای صادرات و ارز آوری، راه اندازی نمایشگاهها و فروشگاههای تخصصی برای ارائه محصولات تولیدی شرکت در سطح کشور به منظور حذف واسطه و هم چنین حمایت از حقوق مصرف کننده برای دریافت محصول با کیفیت با قیمتی رقابتی و … گوشه ای از افتخارات این واحدتولیدی بشمار میرود)
امین احمدی را اولین بار در مراسم تجلیل از واحدهای صنعتی نمونه استان دیدیم ،هنگامی که بعنوان مدیرعامل کارخانه پرافتخار«الماس لنت آذر»از معاون وزیر صمت ،لوح تقدیر و نشان افتخار گرفتند و دومین بار در دفتر قارتال نیوز، همراه همسر محترمشان که با قبول زحمت و پذیرفتن دعوت ما جهت مصاحبهای اختصاصی تشریف آورده بودند .
دغدغه مشترک ما فردایی هست برای سرزمینمان که باید بهتر از امروزمان باشد برای نسلی که فردایش به همت امروز ما گره خورده است و دانسته یا نادانسته برای بالندگی، دلخوش و وابسته به غیرت و تلاش اکنون ماست.
احمدی، داستان گنج زحمت و رنج را از شیرینترین رویای کودکی آغاز کردند و تا بلوغ شگرف آفرینش و تولید پیش بردند و به اسرار مهم و نگویی رساندند که ما را بر آن داشت ماحصل این گفتوگو را در چند بخش با شما در میان بگذاریم و تا جایی که توان ما و اذن الهی اجازه بدهد اسرار پشت پرده را هم با خوانندگان و همشهریان عزیز به اشتراک بگذاریم زیرا اکنون شاید عرصه تنگ تولید فقط با شهامت، پشتکار و حتی با فداکاری، مجال توسعه و حیات پیدا کند.
با تشکر از مهندس امین احمدی و همسر محترم ایشان سرکار خانم مهندس شاه حسینلو، بخش اول این مصاحبه را تقدیم میکنیم.
▪️یک لیوان دوغ خنک، استارت عمری بازار داغ تولید
امین احمدی متولد ۱۳۶۰ شهرستان خوی هستم. تا مقطع دیپلم در خوی تحصیل کردم و مدرک کارشناسی خود را در رشته روابط عمومی از دانشگاه اورمیه و مدرک کارشناسی ارشد را هم از دانشگاه اورمیه و رشته مهندسی صنایع گرفتم.
▪️جهت ورود به تجارت و تولید ، عقبه فکری لازم هست
بنظر من یک عقبه فکری جهت ورود به تجارت و تولید لازم هست و باید استعداد و جرقه نبوغی ، حتی در سنین کودکی در شخص دیده شود. این را به آن دلیل میگویم که خودم هم برای آنچه امروز در آنجا قرار گرفتم از سن هفت سالگی کششی احساس میکردم و نیرویی درونی مرا به سمت آفرینش و مسیری متفاوت از آنچه قاطبه جامعه میل و اراده ورود به آنرا دارند میکشید.
هفت سال داشتم که پدرم در شهر زادگاهم یعنی خوی یک مغازه ساندویچی باز کرد و اتفاقا برای اسم مغازه هم نام من را انتخاب کرد البته انتخاب نام من برای ساندویچی به دلیل علاقه من به مشارکت در کارهای مغازه و ارتباط خوب با مشتریان بود . هنوز هم این ساندویچی در خیابان شهید شریعتی خوی ،علیرغم واگذاری آن به شخص دیگری با نام امین فعال است.
▪️جوانان برای نیل به هدف باید روی تلاش خود حساب کنند
دوست دارم خاطراتی را از کار در ساندویچی برای نوجوانان و جوانان بازگو کنم که متوجه شوند برای رسیدن به هدف باید قبل از هر پتانسیل دیگری بر روی تلاش و زحمت خود حساب کنند.
فضای دهه شصت مثل حالا نبود که همه چیز به وفور یافت شود، مثلا برای خریدن چند جعبه نوشابه شیشهای گاهی بیش از هشت ساعت در صف نوبت میایستادم آنهم در آن سن و سال.
کار ساندویچی مثل هرکار دیگری باید در رقابت بازار میتوانست برنده شود تا بتوان برند خود را حفظ کرد و کار را به رونق رساند برای همین هم طلب میکرد که فکر خود را به کار گرفت و طرحهای نو و تازه را به کار بست.
به این ترتیب ما توانسته بودیم مشتریان را حتی از مکانهای مرفهنشین شهر، مثل منطقه ولیعصر جلب کنیم.
همانطور که گفتم آن زمانها تهیه نوشیدنی که عمدتا هم نوشابه بود به سختی امکان داشت و علیرغم ساعتها در صف ایستادن به حد کافی تهیه نمیشد و گاهی ساندویچ را مجبور میشدیم بدون نوشابه سرو کنیم پس من به این فکر افتادم که باید جایگزینی برای آن پیدا کنم .
این بود که بفکر دوغ افتادم و این اولین تجارت من بود. از ماستی که مادرم در خانه درست کرده بود، دوغ درست کردم و بردم مغازه، در تشتی ریختم و یخ داخل آن انداختم، آن روزها لیوان یکبار مصرف هم نبود و باید لیوانها بعد از هر بار استفاده شسته میشد.
خلاصه آن روز، بساط دوغ خنک را آماده کردم اما ساعتها خبری از مشتری نشد . مردم مکثی میکردند نگاهی به دوغ میانداختند و به راه خود ادامه میدادند.
▪️اگر حاجآقا از من دوغ بخرد بقیه همسایهها هم خواهند خرید
یک دفعه فکری به ذهنم خطور کرد چند مغازه بالاتر از ما شخصی به نام آقای صفرزاده مغازه داشت که از بازاریان خوشنام و شناخته شده بود. با خودم گفتم اگر حاجآقا صفرزاده از من دوغ بخرد و بتوانم به ایشان دوغ بفروشم قطعا بقیه همسایهها هم از من دوغ خواهند خرید.
حاج آقا همیشه با یک ژست و دیسپلین خاصی از گذر مغازهها رد میشد و اینکه بچهای به سن من با او سلام علیک و صحبت داشته باشد سابقه نداشت به هر حال من آن روز منتظر ماندم همین که حاج آقا را از دور دیدم که با یکی از همکاراناش میآید ، فورا ۲ تا لیوان را از دوغ خنک پر کردم و جلوی حاج آقا گرفتم و گفتم : دوست دارم شما دوغ من را امتحان و تایید بفرمایید .
حاجی نگاه به گذر شلوغ و نگاهی به من کرد و گفت : ۶ لیوان پر کن بیار مغازه، من هم زود ۶ لیوان پر کردم و بردم مغازه، حاجی هم بعد از خوردن دوغ و تعریف از کیفیت آن، چند برابر قیمت دوغها به من پول داد و خواست هر روز وقت نهار، ۶ لیوان برایشان دوغ ببرم و این اولین دشت و تجارت من بود.
آنروز دانستم تشویق به موقع یک بزرگتر چقدر میتواند در سرنوشت افراد موثر باشد.
کمکم کار دوغ آنقدر گرفت که نه تنها مجبور نشدیم برای نوشابه صف بایستیم بلکه حتی گاهی مدتها به خرید نوشابه نیاز نبود و مشتریها غالبا همراه با ساندویچ دوغ سفارش میدادند.
من تا پنجم ابتدایی بطور مرتب در ساندویچی کار میکردم و همزمان در مدرسه هم دانش آموز فعالی بودم و به کارهای فرهنگی نیز میپرداختم.
در دوره راهنمایی به کارههایی مثل درست کردن روزنامه دیواری که آن روزها خیلی مورد توجه بود علاقهمند شدم و کاملا هم موفق بودم و سه بار روزنامه دیواری مدرسه ما که غالب کارهایش را من انجام میدادم در سطح کشور ، مقام اول را بدست آورد. من در آن سالها نقاشی و کاریکاتور هم میکشیدم که چند بار در مجله《گلآقا》هم چاپ شد.
البته کار مغازه را هم همزمان با این کارها پیش میبردم. ساعت ۴ صبح از خواب بیدار میشدم و میرفتم نانهای ساندویچ را میخریدم تا ساعت ۷ ملزومات پیشنیاز تهیه ساندویچ را انجام میدادم و ساعت ۷ صبح با یک دوچرخه قدیمی به مدرسه میرفتم .
▪️از سال سوم راهنمایی، هیچ پولی از پدرم نگرفتم
من از سال سوم راهنمایی دیگر هیچ پولی از پدرم نگرفتم . یادم هست همان سال که سوم راهنمایی بودم یک روز صبح که پدرم سرکار میرفت به ایشان گفتم : پدر از مدرسه برای کتاب، پول خواستهاند، پدرم در حالیکه کفشهایش را میپوشید نگاهی به من کرد و گفت: پسرم، هم سن و سالهای تو خانه و خانواده اداره میکنند. این جمله باعث شد من مطلقا از آنروز از پدرم پولی نخواستم.
بالاخره دیپلم گرفتم و همان سال در مسجد حاج غفار خوی، به کمک چند نفر از دوستان که مثل خود من به کارهای هنری علاقه و استعداد داشتند، شروع به کارهایی شبیه به کارهای تبلیغاتی امروزی کردیم . آنروزها بنر و چاپ به شکل امروزی نبود و بصورت دستی و پارچه نویس انجام میشد.
ما زیر زمین مسجد را جهت انجام این کارها اجاره کردیم با مبلغ ماهی ۲ هزار تومان که آنزمان رقم کمی نبود.
من چند سال هم کارچاپ و گرافیک داشتم و در این زمینه مهارت دارم که استارت آن از همان پارچه نویسی مسجد آغاز شد .
▪️پدر همسرم میخواست داماد آیندهشان شغل کارمندی داشته باشد
زمانی که می خواستم برای ازدواج و تاهل اقدام کنم ، پدر همسرم طبق رسومات آنموقع عنوان کردند داماد آیندهشان باید یک شغل و درآمد دائمی و دولتی و به اصطلاح کارمندی داشته باشد و من هم به این جهت وارد دنیای کارمندی شده در اداره پست شروع به کار کردم و در سال ۸۳ به استخدام اداره کل پست آذربایجانغربی درآمدم.
آنروزها من تمام وقت خود را وقف کار میکردم و فرصتی برای گشت و گذار و تفریح نداشتم.
اما این کار مرا کاملا راضی نمیکرد و دنیای کارمندی بنظرم محدود میآمد. من در اندیشه کاری بودم که آفرینش داشته باشد.
میدیدم اغلب همکارا ، نهایت سقف آرزو، تصور و خیالشان داشتن یک خانه، یک ماشین و نهایتا یک باغچه است اما من نمیتوانستم بدون تولید و مولد بودن، احساس رضایت و خشنودی داشته باشم.
قسمت دوم این گفتگو را تحت عنوان «حفظ رویای تولید و آفرینش در دنیای یکنواخت کارمندی» بزودی در قارتال بخوانید.
ادامه دارد..
خبرنگار: فیروه خاوه
مدیر کل راهداری حمل ونقل آذربایجان غربی ازآمادگی ۸۵۰ نفر راهدار استان برای خدمات رسانی در طرح زمستانی سالجاری خبر داد.
رئیس کل دادگستری استان آذربایجان غربی از کشف تعداد ۱۳ قبضه سلاح کلت کمری و ۴ قبضه اسلحه شکاری در شهرستان سردشت خبر داد
مدیرکل تعزیرات حکومتی آذربایجان غربی بیان کرد: قاچاقچی روغن نباتی در بوکان به ضبط کالای قاچاق و جزای نقدی محکوم شد.
فرمانده یگان حفاظت ادارهکل میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی آذربایجان غربی از دستگیری باند حفاران غیرمجاز در ارومیه خبر داد.
ارسال دیدگاه
قوانین ارسال دیدگاه