ارومیه در محاربه عالم سوز/ بخش چهارم

ارومیه در محاربه عالم سوز از مقدمه نصارا تا بلوای اسمعیل آقا ( ۱۳۰۰-۱۲۹۸ شمسی).

بخش اول
مقدمه نصارا
جمادی الاول تا شوال ۱۳۳۶

و اهالی بدبخت آنجا چه در همان وقعه کشته شده و یا به واسطه ازدحام در شهر و عدم وسایل زندگانی فوت گردیدند در حالی که ماه رمضان ۱۳۳۶ است جمعی از اناث و اطفال همان فلک زدگان با حالتی که مشاهدهٔ اوضاع آن‌ها فوق العاده رقت آور است امرار ایام می نمایند. به هر صورت چون تفصیل جزئیات این فقره و سایر مسائل اتفاقیه در موقع خود به عرض اولیای وزارت جلیله امور خارجه رسیده است تشریح و تکرار آن‌ها باعث تصدیع خواهد بود، همین قدر مسایل مهمۀ اخیره ولایت ارومی که علت غایی ورود جلوها و اس اساس خرابی است به عرض می رساند.

در ضمن آن همه صدمات و مشکلات طاقت فرسا که اهالی ارومی دچار بودند جماعت مهاجرین عثمانی معروف به جلو بعد از دخـول عثمانی‌ها به این جنگ عالم شمول از محل اقامت خودشان به ولایت ارومی و سلماس کوچیده و در تحت نفوذ مرحوم پاتریاک مارشمعون در این دو ولایت متوقف و فی الواقع پناهنده به خاک دولت علیه ایران شدند. از آنجا که اهالی نقاط سرحدی شمال غربی آذربایجان بایستی همه نوع صدمات را گرفتار بشوند این جماعت هم کم کم بنای تخطی به مزروعات و علاقجات مردم گذاشته خسارات وارد می‌آوردند تا در این اواخر و بعد از تخلیه روس‌ها این حدود را، دول متفقه شروع به تشکیلات جدیده کرده جماعت مزبوره را با جمعی از مسیحیان اتباع ایران مسلح نمودند و  توزیع اسلحه در میان آسوری‌ها کرده و اسم نظامی به آن‌ها گذاشتند که شرح آن هم مفصل و مشروح به عرض اولیای دولت علیه رسیده است.

تجرى جلوها

از آنکه این جمعیت کثیر مسلح شدند حالت تجری آن‌ها افزوده اقدامات کیف مایشاء می‌نمودند و از مزاحمت و تعرض به جان و مال کسی ابقاء نمی کردند. در این خصوص از طرف حکومت محلی مکرر به قونسول‌های خارجه در ارومی پروتست گردید ولی نتیجه قطعی حاصل نشده و قونسول ها به نرسیدن دستورالعمل از سفارت خانه های خودشان در امر تشکیلات جدیده متعذر می‌شدند. رفته رفته دایره تخطیات اشخاص مسلح رو به تزاید گذاشته و مردم غارت شده دوچار تضیقات گردیدند. در این ضمن یک نفر جلو دو نفر مسلمان و یهودی را در بازار مقتول نمود و حکومت به هر نوعی بود غائله را رفع کرد و نگذاشت دنباله پیدا کند. بعد از این تفصیل در روز شنبه ۴ شهر جمادی الاول جمعی از آسوری های مسلح در کوچه های شهر مزاحم عابرین شده و مردم را تفتیش نموده اگر اسلحه داشتند گرفتند. ضمناً از چندین نفر مبالغی پول گرفته شد و حتی همان اشخاص در محله یورد شاه یک نفر زن مسلمه را به عنوان این‌که، گردی از مسلمان‌ها، رولور خود را به زن داده است تفتیش نمودند. این مسئله مسلمانان را بر سر تهیج آورده جمعی به حکومت جمع و جلوگیری از این وقوعات غیر منتظر را مستدعی شدند.

حکومت جلیله به توسط اداره نظمیه مراتب را به جناب مارشمعون اطلاع و تقاضای تادیب مرتکبین و استرداد وجه نقد و اسلحه ای را که از مردم گرفته شده بود فرمودند. مارشمعون چند قبضه خنجر و غیره گرفته به اداره نظمیه رد کرده و وعده دادند مابقی اشیاء را با وجوهی که از مردم گرفته مسترد دارند، ولی نتیجه نداد.

متحد المال حکومت

در این موقع حکومت جلیله مراسله متحد المالی به قونسول‌های آمریک و روس نوشته نتیجه این اقدامات غیر صحیحه را خاطرنشان و جداً جلوگیری از این نوع وقوعات را خواهش فرمودند. قونسول روس شرحی جواباً به حکومت نوشته از این مسائل اظهار دلتنگی و تعجب نموده و ضمناً نوشت حتی به واسطه داخل شدن یک گلوله به منزل شخصی – اطاق مادام قنسول – به جناب مارشمعون و جنرال – رئیس قوای مسلحه- پروتست سخت نموده است.

بدبختانه در این موقع مهم تلگراف نبود و پست بالکلیه از ترتیب خارج شده بود که بتوان این مسائل را به فوریت به عرض مقامات عالیه رسانیده، استعلاج شود که ماده غلیظ نگردد. روز سه شنبه هفتم جمادی الاول در بازار میان جلوها و نظمیه کار به تجهیز سلاح کشیده یک نفر از جلوها مقتول گردید. جلوها از بازار فرار و در موقع عبور از کوچه ها چهار نفر از عابرین را مقتول گردید، به طوری که مذاکره شد در خارج از بازار هم جلوها با قزاقان ایرانی طرفیت نموده دو نفر دیگر از جلوها مقتول شده بودند. همان روز حکومت به هر نوعی بود نگذاشت دامنه فتنه وسیع تر بشود و خبر داده شد که صبح قونسول‌ها و روسای مسلمان و مسیحی در حکومت جمع شده به مذاکرات مصلحانه نگذارند ماده غلیظ گردد.

کمیسیون امنیت

در سر موعد قونسول‌های روس و آمریک و جمعی از متنفذین مسلمان و مسیحیان با مسیو قوژول رئیس مریضخانه فرانسوی و مونسینیور سونطاق سفیر پاپ در حکومت حضور به هم رسانیده راجع به این فقرات و تامین حال ولایت مذاکرات زیاد شد. در این بین خبر رسید که در اطراف شهر پراکنده شده و هر کسی را که برای فروختن و خرید چیزی به شهر می‌آید مقتول مینمایند. انتشار این خبر و صحت این امر مسلمان‌ها را به دایره حکومت جلب نموده و دو سه نفر از دهاتیان که یک نفر هم مجروح بود به حکومت آمده از این اقدام و رفتار جلوها بنای داد و فریاد گذاشتند که به مذاکره مردم را اسکات و قرار شد جمعی از مسیحیان مسلح به اتفاق عده ای از سواران قراچه داغی و سواران امنیه که مرکب از مسلمان و مسیحی بودند به خارج شهر و دهات اطراف رفته و از وقوعات ناگوار جلوگیری نمایند. قرار داده شد عصر پنج شنبه ۹ جمادی الاول مجدداً در حکومت اشخاص حاضر حضور به هم رسانیده، قرار قطعی در امنیت ولایت و آسایش اهالی بدهند. عده مقتولین همین روز را در خارج شهر تا یک صد نفر مذاکره می نمودند ولی تعداد نشد و عده صحیح معلوم نگردید. لیکن محققاً از پنجاه نفر متجاوز کشته شده بود.

کمیته داشناقسیون

روز پنج شنبه ۹ جمادی الاول حسب القرار اشخاص دیروزی حاضر و داخل مذاکره شدند. در این بین بارون آرداشز از اعضای کمیته داشناقسیون ارامنه به اتفاق چند نفر به مجلس آمده به واسطه اسب و یا تفنگی که سواران امنیه از یک ارمنی گرفته بودند نطق مفصلی با زبان روسی ایراد نموده، قونسول روس که ترجمه می‌کرد گفت آرداشز می‌گوید هرگاه آنچه از ارمنی گرفته اند ندهند، مسیحیان را از شهر خارج نموده و این شهر را خراب می‌کنم. ارشد همایون رئیس امنیه که حاضر بود بعضی جوابها داده که چندان با موقع اقتضاء نداشت. بالاخره قرار شد آنچه از ارمنی گرفته اند بدهند. آقا پطروس را هم به مجلس خواسته با مذاکرات مشروح رای دادند جمعی از کسان مشارالیه را با جمعی از سوارهای قراچه داغی و سواران امنیه مخلوط هم نموده به امنیت دهات اعزام دارند. برای معاینه و دفن جنائز هم قرار شد نماینده ای از قونسول خانه ها معین شده به اتفاق نماینده حکومت و چند نفر سوار از مسلمان و مسیحی بروند. چون وقت تنگ بود این اقدام موکول به طرف روز جمعه دهم ماه گردید.

صبح زود رقعه از کمیسیون آذوقه به بنده آورده و چهار ساعت قبل از غروب برای مذاکره در امر آذوقه وعده خواسته بودند. بنده این دعوت را قبول و برای مذاکره در ترتیب حال ولایت به حکومت رفتم. میرزا داودخان اگنت از قونسولگری روس و حکیم سلیمان از قونسولگری آمریکا جهت معاینه جنائز معین و در حکومت حاضر شده بودند. نماینده حکومت هم حاضر بود لیکن از آنجا که جلوها در خارج شهر بوده و راه آمد و شد مردم را مسدود کرده بودند بایستی از طرف روسای آن‌ها هم نماینده حاضر می‌شد تا جلوها به این اشخاص هم متعرض نشوند و هنوز نماینده مزبور هم حاضر نگردیده بود. مع هذا به جاهای لازم به وسیله تلیفون اطلاع داده و تاکید شد که زود یک نفر را با چند نفر سوار بفرستند که این کار تمام شود. مع التاسف این نماینده تاخیر کرد و نمایندگان قونسولگری ها هم مراجعت نمودند که هر وقت لازم باشد اطلاع بدهند و حاضر می شوند. معلوم نیست به چه ملاحظه این نماینده حاضر نگردید و جنازه ها بدون کفن و دفن ماندند.

ملاقات با حکمران

عصر بنده در کمیسیون آذوقه حاضر و جمعی هم از معتبرین ولایت از علما و غیره حضور داشتند بعد از دو ساعت مذاکره که مجلس قریب به اختتام بود یک نفر شخص مسلح وارد مجلس و با حاجی موید التجار از اعضای مجلس آذوقه مختصر مذاکره نموده و خارج شد. بعد از تحقیق گفتند اسم این شخص قارداش بوده و دهاتی است. می‌روند جنائزی را که در بیرون دروازه افتاده است برداشته، دفن نمایند. بنده از مجلس خارج شده به منزل می آمدم که در راه یک نفر از کسان حکومتی رسیده گفت حضرت آقای اجلال الملک می‌خواهند فدوی به حکومت برود. چون جمعه و تعطیل بود کسی در آنجا نبود. فقط شخص حکمران و آقای حاجی عزیزخان امیرتومان معاون حکومت بودند. سه نفری مشغول صحبت در حال حاضر ولایت شده و در این که جنازه ها مانده اند مذاکره می‌کردیم که نزدیک به غروب یک دفعه صدای تفنگ از دور و بـر حکومت استماع گردید. در صدد تحقیق علت برآمدیم و از اداره نظمیه و غیره خبر گرفتیم اطلاع صحیحی به دست نیامد و صدای تفنگ هم شدت نمود. چندین صدتفنگ یک مرتبه خالی می شد و صدای تفنگ زیاد از طرف محله هزاران مسموع می‌گردید که معلوم می شد اصل مقدمه در آن طرف هاست.

زد و خورد در محله هزاران

فدوی برای تحقیق امر به سر تلیفون رفته از قونسول خانه آمریک علت و جهت این فقره را سؤال کرد که ویس قونسول هم اظهار بی اطلاعی نموده و گفت این قدر می‌دانم که در محله هزاران اتفاقی روی داده است ولی کم و کیف آن را نمی دانم. در این وقت که بنده به سر تلیفون بودم یک دفعه صدای توپ و بومب بلند شد. به قونسول گفتم معلوم است این توپ و بومب از طرف مسیحیان انداخته می‌شود زیرا که مسلمان‌ها توپ و بومب ندارند. لازم است قدغن نماید این اقدام غیر منتظر را که باعث وحشت و اضطراب اهالی خاصه زن و بچه است موقوف نمایند تا مسئله تحقیق و این شلیک موقوف شده، قراری در این کار داده شود. دکتر شط جواب داد از توپ و بومب هم خبر ندارم ولی اقدام می‌کنیم. باوجود این توپ ساکت نشده و بر شدت شلیک تفنگ هم افزوده و از شهر صدای فریاد و ناله اناث و اطفال بلند گردید.

در این ضمن ارشدالملک رئیس نظمیه به حکومت آمده اظهار داشت قارداش با چند سوار جهت برداشتن جنازه ها به خارج شهر می رفته است جلوها و مسیحیان که در کمین بوده اند جلو آن‌ها را گرفته و آن‌ها هم مقابله کرده اند و چند نفر هم از طرفین مقتول شده است که حالا در هر سمت شهر دعوا شروع گردیده است. در این بین بنده را از قونسولگری آمریکا سر تلیفون خواستند. قونسول گفت از قریه دیکاله قورخانه به شهر می آورده اند قارداش جلو آن‌ها را گرفته می‌خواسته است قورخانه را ضبط نماید دعوا شده، سه نفر از جلوها به قتل رسیده اند. بنده جواب دادم که می‌گویند قارداش برای برداشتن جنائز می رفته است، جلوها مانع و خواسته اند او را بکشند که این مقدمه پیش آمده است. به علاوه کشته شدن جلو هم معلوم نیست. ضمناً تقاضا نمودم به هر طور است اقدام نمایند انداختن توپ و تفنگ را موقوف کرده و صبح زود به حکومت بیایند که سایر مامورین خارجه هم دعوت شده، به جلوگیری از این غائله که خیلی خطرناک است اقدام شود والا با این ترتیب که شهر را از دو طرف بومبارده می‌نمایند آبادی‌ها خراب و مردم بی تقصیر مقتول خواهند شد. همین طور هم از قونسولگری روس تقاضا نمودم.

ادامه زد و خورد

تا دو ساعت از شب گذشته صدای توپ از دو سمت یعنی از طرف قریه چهار بخش و دیکاله بلند بود و گلوله به شهر انداخته می شد و ناله و ضجه زن و بچه و صدای فریاد یا حسین بلند بود. بعد از دو ساعت صدای توپ ساکت شده و بنده تا چهار ساعت و نیم از شب گذشته در حکومت سر تلیفون بوده با قونسولگری ها مذاکره کرده، بالاخره آتش تفنگ هم موقوف گردید. بنده به هر نوعی بود آن وقت شب آمده و ابداً نتوانستم غذایی بخورم، صبح علی الطلیعه پا شده به حکومت رفتم. معلوم شد دیروز غروب همین که صدای تفنگ در شهر بلند شده جمعی از جلوها که در وسط شهر در کاروانسرای مرحوم حاجی مستشار لشکر بودند درها را بسته و پنجره ها را سنگر نموده، از آن‌هایی که در کوچه بوده و یا عبور می کرده اند جمعی را که من جمله چند نفر طفل بوده است مقتول کرده اند. شبانه جمعی هم از مسیحیان به خانه های مسلمان‌ها که در خارج دروازه بوده اند ریخته هشت نفر زن و مرد را کشته -که یکی خانعلی نام فراش کارگذاری بود – خانه ها را غارت نموده و افعال شنیعه را مرتکب و زن‌ها را بی عصمت کرده اند.

محله به محله

همچنین در محلات یوردشاه و عسکرخان، به خصوص در محله یوردشاه خانه های مسلمانان تاراج و و احتراق گردید. کثیری از مسلمان‌ها مقتول و وقایع شرم آور ننگین روی داده است. از جمله خانه هایی که در همان شب غارت و احتراق شده بود خانه مرحوم مغفور حاج على اشرف آقا از اجله سادات و مجتهدین ارومی بوده است. آقای علی آقا پسر آن مرحوم فقط توانسته بود دست اهل و عیال خود را گرفته از خانه همسایه ها فرار کرده و جانی به سلامت ببرد. استماع این اوضاع رقت آور و وقوع این حادثات ناگوار مردم بدبخت را دچار بهت و حیرت کرد. باز خبر رسید که در کوچه نوکچر جمعی از مسلمان‌ها را گشته اند و جنائز در میان کوچه مانده است. معلوم شد اتفاقات اسف آور در همان شب رخ داده است.

تلاش برای اقدام قونسولگری‌ها

فدوی به سر تلیفون رفته این اوضاع را به قونسول خانه آمریکا اطلاع داده، وخامت این کارها را خاطر نشان و ضمناً اصرار نمود که زودتر به حکومت بیایند تا از این وقایع جلوگیری نموده تا دوباره این اوضاع تجدید نگردد. قونسول جواب داد الان با قونسول روس در این مسایل مذاکره خواهد نمود. از حکومت به مریض خانه فرانسوی هم اطلاع داده شد که رئیس آن‌ها به حکومت بیایند مسیو قوژول رئیس مریض خانه به فاصله کمی در حکومت حاضر گردید. محترمین اهالی را هم اوضاع شبانه به حکومت جلب نموده بود بلافاصله فدوی دوباره سر تلیفون رفته به قونسولگری آمریکا تاکید نموده که تاخیر نکرده زودتر در حکومت حضور به هم رسانند. جواب دادند که قونسول به قونسولخانه روس رفته است. فدوی با آنجا توسط تلیفون مذاکره نمود جواب دادند قونسول‌ها مجلس کرده مذاکرات محرمانه دارند. فدوی حاضر شدن به حکومت را به مسیو نیکیتین ویس قونسول روس هم تکلیف و تاکید کرد. جواب دادند قونسول می‌گوید من چند دفعه به حکومت آمده ام که در مصالح ولایتی مذاکره شده است ولی شخص حاکم هیچ در این موارد به قونسولگری نیامده است خوب است این دفعه حاکم به قونسولگری بیاید. بنده جواب دادم که آمدن حکومت به آنجا در این موقع و از میان آن همه مسیحیان مسلح گذشتن ممکن نیست و نباید در همچون موقع مهمی این مذاکرات و ملاحظات را نمود.باید حال اتفاق و اتحاد و همت و همیت کرد که از این غایله و قضیه هایله جلوگیری نمود والا اگر مسئله شبانه تجدید شود بالمره شهر خراب خواهد شد. مسیو نیکیتین جواب داد حرف همان است که گفته ام، وانگهی الان خبر داده شده است که روسای قشون و سایر روساء به اینجا آمده مجلس خواهد شد. باید منتظر نتیجه مجلس گردید. فدوی از دکتر شط ویس قونسول آمریکا سؤال کرد، گفتند منزل خود رفته است. با تلیفون از آنجا سؤال و حضور در حکومت را تاکید نمودم جواب داد در قونسولخانه روس یک ساعت بعدازظهر با حضور رئیس قشون و سایر روسای مسیحیان مجلس خواهد شد بعد از آن تکلیف معین می شود.

بمباران شهر

آنچه لازم و ممکن بود فدوی درآمدن به حکومت اصرار و التماس نمود ولی نتیجه نداد. بالاخره صدای تفنگ از شهر بلند و دعوا به شدت شروع شده و از چند جانب شهر را بومبارده کردند. اتصالاً صدای توپ و بومب از هر طرف برخاسته و هر آنی هزارها تفنگ خالی می شد. اناث و اطفال در وحشت و اضطراب و مردم خانه هایی را که متصل به محلات مسیحیان بود تخلیه کرده به میان شهر فرار می‌نمودند. مسیو قوژول که تا آن وقت در حکومت بود از ملاحظه این اوضاع متاسف و از عدم حضور قونسول ها و سایرین متعجب شده برخواستند که خودشان رفته با جاهای لازمه مذاکره نمایند.

افسوس که کار را سهل گرفته و به مماطله قائل شدند و در صدد علاج فوری برنیامدند تاکار رسید به آنجا که نبایست برسد و ولایتی مثل ارومی که در همه عالم معروف و عروس مملکت ایران بود به اندازه ای خراب شد که سال‌های سال آبادی آن و دایر شدنش طول دارد. صدهزار افسوس چندین هزار نفوس محترمه از پیر و جوان و زن و بچه بی تقصیر و بی‌گناه به قتل رسیده و خانه ها تاراج شد و زحمات موروثی و مکتسبی مردم بیچاره به غارت رفته و احتراق گردید که مادامی که دنیاست از خاطرها فراموش نشده و صفحه تاریخ عالم را سیاه خواهد نمود.

محاصره حکومت

بعد از رفتن مسیو قوژول خبر رسید که در محله سیدحسین باغی و کوچه حمیدان جلوها و غیره هجوم آورده از خانه‌ها به همدیگر راه باز کرده داخل خانه ها شده مشغول قتل و غارت هستند. جمعی از اهالی آن طرف‌ها به حکومت ریخته استعلاج می‌نمودند حکومت در امر خود معطل مانده راه علاج از هر طرف مسدود شده به هر جا و هر مقام التجاء گردید مثمر ثمر نشد. چون دارالحکومه در قرب محله یورد شاهی – از محلات مسیحی- واقع و در مخاطره بود دو سه نفر از قزاق های ایرانی که در حکومت مستحفظ بودند به چهار برج از عمارات قدیمه ارومی فرستاده شدند که هرگاه مسیحیان هجوم آوردند دفاع بکنند و مخصوصاً قدغن شد که تفنگ خالی نکنند مگر در موقع ناچاری که باید حالت مدافعه را اتخاذ نمایند. در این بین دکتر شط ویس قنسول آمریکا تلیفون آمده و بنده را خواست. بنده سر تلیفون رفته، ویس قنسول مزبور گفت آنها‌یی که در چهار برج هستند باید پایین بیایند زیرا که چهار برج مشرف به میسیون آمریکاست. بنده جواب دادم تفنگچیانی که در چهار برج هستند قزاق و نظامی می‌باشند و مخصوصاً صاحب منصبانشان به آنها امر داده است که تفنگ نیانداخته و دعوا نکنند، علت رفتن آنها به چهار برج محض ملاحظه حالت و حیثیت حکومت است که هرگاه جلو و غیره بخواهند به حکومت هجوم نمایند مدافعه بکنند. حال که این طور می گویید بهتر این است قدغن نمائید مسیحیان هجوم و تعرض خودشان را اقلاً به این سمت موقوف دارند تا قزاقها هم تفنگ نیاندازند. دکتر شط قبول کرد که این کار را خواهد کرد مع التاسف صدای تفنگ از سمت مسیحیان شدیدتر و بر تعرض و هجوم افزوده شد. بنده تفصیل را مجددا به قونسولخانه آمریکا اظهار و از این فقره و در سایر مسایل دعوا اعتراض نموده ولی ترتیب آثاری نکرد.

باز هم کارگذاری

در سمت اداره کارگذاری که در قرب چهار برج و در محل خطر بود هجوم و شلیک شدید گردید. کلیه مسلمانان بدبخت به قتل و تاراج تهدید و به مهالکی گرفتار شده بودند که امید خلاصی نداشتند و لابد از حکومت به خانه هایشان مراجعت نمودند که فکری به حال اناث صغیر و صغیره نمایند.حالت شهر هم آناً فاناً وخیم شده صدای توپ و بمب و تفنگ بر شدت می افزود. کسی قادر نبود قدم از خانه خود به خارج بگذارد که مبادا هدف گلوله بشود. با جرأت ترین مردم نمی توانست در کوچه تردد نماید و رفته رفته مخاطره اداره کارگذاری و خانه های آن سمت را احاطه می‌کرد یعنی بر خطر آنجا می‌افزود. بعد از ظهر بنده متوکلاً على الله به کارگذاری رفته در حالی که گلوله ها از بالای سر با صدای غژغژ طیران می نمود پس از ورود به آنجا غذایی آوردند نتوانست چیزی بخورد یعنی طبیعت قبول نکرد. هر دقیقه هم از اطراف کارگذاری صدای تفنگ شدت می‌نمود ملاحظه اوضاع ولایت و مخاطرات عظیمه ای که این ولایت بدبخت را احاطه کرده و صدای فریادی که از هر طرف بلند بود فدوی را نگذاشت اقلاً دمی راحت بشود. فوراً برخاسته عازم حکومت شدم.

 

ادامه دارد…