ارومیه در محاربه عالم سوز/ بخش هشتم

ارومیه در محاربه عالم سوز از مقدمه نصارا تا بلوای اسمعیل آقا ( ۱۳۰۰-۱۲۹۸ شمسی).

بازگشت قشون

خبر دادند که شب ۲۴ ماه قشون از سلماس مراجعت کرده و شبانه وارد شهر خواهند شد و در موقع ورود شلیک خواهند کرد اهالی وحشت نکنند. معلوم است این خبر تا چه درجه باعث وحشت می‌شود زیرا سه چهار روز قبل نتیجه شلیک در شهر معلوم شد که قریب چهل نفر هدف گلوله گشتند. با هر نوع التماس و التجاء بود اعضای مجلس اقدامات نموده این فقره را موقوف نمودند. عده ای از اهالی غارت شده دهات فرار کرده در قراء گمجی و عسکر آباد اجتماع نموده بودند که اقلاً باقی مانده شان تلف نشوند. مسیحیان اظهار می‌کردند. باید آنها تسلیم شوند و اقداماتی که در انصراف خیال مسیحیان می‌شد بی نتیجه می ماند تا این که بالاخره هجوم برده قریه کمچی را قتل و تالان کردند ولی عجالتاً از قریه عسگرآباد که قلعه مستحکمی داشت صرف نظر نمودند. این روز قراء تپه و دولاما و نوروز بلاغی را قتل و غارت کردند. از قرار مذاکره از قریه تپه هفتاد نفر کشته و همچنین از دولاما و صداقلو جمعیت زیادی مقتول کرده بودند.

تفتیش خانه امیر تومان

روز ۲۴ ماه مشهدی حسن نام تبعه روس را با دو نفر دیگر از اتباع روس و یک نفر تبعه ایران در شهر در محله هفت آسیاب به قتل رسانیده، اثاثیه و اموال خانه آنها را غارت کردند. روز ۲۵ ماه قریه چیچکلو را غارت و چندین نفر را مقتول نمودند. در همین روز پولکونیک کوزمین به شهر مراجعت کرد و ایضاً در همین روز یک نفر زن را در شهر مجروح و دو نفر زن دیگر را با دو نفر مرد به قتل رسانیدند. امروز به خانه حاجی عزیزخان امیر تومان رفته به اسم این که در اینجا غله هست تفتیش نموده و حتی میان دیوار و فرش اطاق ها را کندند. این روز به خانه حاجی محمدخان برادر جناب والی رفته مبالغی اشیاء و اثاثیه و مقدار زیادی سبزه بردند. از ۲۵ ماه جمادی الثانیه باز در شهر و دهات قتل و تاراج شروع گردیده در شهر به خانه ها ریخته غارت و اگر صاحب خانه حاضر بود قتل می‌نمودند. همچنین در دهات اگر دهی سالم مانده و یا نصفه کاره بود غارت می کردند. چنانچه امروزها قراء کولق و الیاس آباد را تالان نموده، جمعی را کشتند.

انهدام قراء وقاصلو

بعد از واقعه دهات آن دسته از دهاتیان فرار که کرده بودند در قراء و قاصلو اجتماع نموده و اهل و عیال خودشان را هم آنجا برده بودند. مسیحیان اصرار داشتند که باید آن‌ها هم تسلیم و اسلحه اگر دارند بدهند. چون هر کسی تسلیم شد بدبختی شامل حالش گردید کسانی که آنجا بودند اطمینان نمی‌کردند. با وصف این حاضر می‌شدند که هرگاه از ارامنه به آن‌ها قول داده و خاطر جمع بکنند و قراول بگذارند اسلحه خودشان را بدهند. چند روز این فقره طول کشیده و اصلاح امر نگردید تا قوای مسلحه مسیحیان سلماس مراجعت کرده و در عرض راه به آنجا هجوم برده و پس از جنگ سخت و انداختن یک صد و بیست تیر توپ قراء مزبوره خراب و جمعیت کثیری از مرد و زن و اطفال مقتول شده و دهات مذکوره غارت و تاراج گردید.

در ۲۶ ماه جمادی الاخر دو نفر از فدائیان ارامنه خانه های عظیم السلطنه سردار آمده با این که چندین نفر قراول مسلح آنجا بودند به کسی اعتنا نکرده دو راس اسب از طویله معزی الیه کشیده و بردند. احدی جرئت لا و نعم نکرد. بعد تفصیل به کومیته ارامنه اظهار شد و کومیته فدائیان مزبور را احضار و اسب‌ها را گرفته پس فرستاد.

هیئت تبریز

امروز آقا پطروس از سلماس مراجعت کرده وارد شهر گردید. در تاریخ ۲۶ و ۲۷ ماه انتشار دادند که هیئتی از تبریز معین و مستر شیپله قونسول سابق دولت انگلیس هم در تبریز در معیت هیئت مزبور است و این هیئت می‌خواهد از تبریز به خوی و سلماس رفته از آنجا به ارومی بیایند. آقا پطروس هم که از سلماس آمده بود این خبر را تایید نمود. روز ۲۷ آقای سردار با تعیین وقت منزل پولکونیک کوزمین رفته خیلی مذاکرات در اوضاع وخامت آمیز ولایت و فلاکت اهالی و خرابی و صدمات وارده به مردمان ستم کشیده کرده و جلوگیری از وقوعات ناگوار را تقاضا نموده بود. پولکونیک هم وعده داده بود ولی اثر و ثمری نداشت. آقا پطروس هم در ۲۷ ماه برای ملاقات سردار به مجلس آمده مذاکرات مفصل و مشروح نموده وعده هرگونه مساعدت در امنیت شهر داده بود که من بعد اتفاق سوئی واقع نخواهد شد افسوس که نتیجه نداشت و روز به روز اوضاع بدتر می‌شد.

قشون عثمانی

در ۲۸ جمادی الثانیه انتشار دادند که عده ای از عساکر دولت عثمانی به سلدوز وارد شده و اهالی سلدوز هم با آن‌ها اتفاق نموده در خیال حمله و هجوم به ارومی هستند.

توسعه هرج و مرج در شهر

روز ۲۹ جمادى الثانیه طرف صبح جمعیتی از جلوها و آسوری‌های ارومی و ارامنه به منزل سردار ریخته از طویله ایشان اسب و قاطر که قریب پنجاه راس بود کشیده بردند. قراولین آنجا و چند نفر دیگری که برحسب اخبار آقا پطروس فرستاده بود نتوانستند ممانعت نمایند و یا نخواستند. این فقره باعث وحشت اهالی و بی نظمی ولایت شده به هر خانه به عنوان تفتیش اسب داخل می‌شدند اگر اسب بود می‌بردند و اگر هم اسب به دست  نمی‌آمد از فرش و آرد و گندم سایر لوازم و اثاث البیت بر می داشتند. مختصر آن که به هر جا داخل گردیدند دست خالی برنگشتند. اهالی بدبخت ارومی قضیه و اتفاق بدی نماند که تصادف نکرده باشند. در ضمن تفتیش خانه ها هم هرگاه کسی می خواست به مقام منع برآید قتل و جرح می‌کردند. نتیجه مساعدت کوزمین و پطروس به زودی ظاهر شد.

شب ۲۹ ماه خانه حاجی حسن قلی نام که در این اواخر مدعی تابعیت روس بود رفته فرش اطاق را کاوش نموده و در چهارگوشه اطاق که متجاوز از دو هزار تومان وجه نقد پنهان کرده بود پیدا کرده و بردند. در این موقع انقلاب بعضی مسلمان‌های بی شرف هم اتفاق با مسیحیان کرده کسی که چیزی را پنهان کرده بودنشان می‌دادند که شب و یا روز رفته پیدا کرده، می‌بردند. این شب به چند جای دیگر هم رفته خیلی اشیاء به غارت بردند.

سرنوشت کربلایی اسدالله تهرانچی

امروز کربلایی اسدالله تاجر تهرانچی از اعضای مجلس اصلاح به مجلس می آمده چند نفر از آسوری‌های ایروان -از مردمان بی رحم و شقی – مشارالیه را گرفته برده بودند. بعد از اطلاع فدوی از تفصیل به کومیته ارامنه و ویس قونسولگری آمریکا و چند نفر از نمایندگان آسوری ها خبر داد که به فوریت اقدامات بکنند والا ممکن است این بیچاره را هم مثل مرحوم مستعان الممالک مقتول دارند. کومیته ارامنه جدا اقدام کرده و محل او را پیدا نمود و بارون مناسکان از اعضای کومیته با هزار زحمت یک صد و پنجاه تومان داده مشارالیه را مستخلص کرده بود. حاجی آقا نام معروف عطار را که شخصی با ثروت بود امروز مقتول کردند.

امروز انتشار دادند که از قوای مسلحه آسوری ها جمعی را اعزام سلماس می‌نمایند و می‌گفتند باز اسمعیل آقا جمعیتی فراهم آورده می خواهد به مسیحیان سلماس هجوم بکند.

در جستجوی اسب

روز سلخ جمادى الاخره مسئلۀ تفتیش اسب کسب اهمیت کرده، جمعیت مسیحیان در شهر پراکنده و به هر خانه داخل شده حتی از میان صندوق و جعبه ها هم اسب جستجو می‌کردند. اگر اسب را نمی توانستند پیدا نمایند در میان صندوق و غیره لباس و زرینه آلات هرچه به دست می آمد می بردند. وضع شهر باز خیلی منقلب گردید. اهالی که از صدمه خلاص نشده به مصیبت دیگری گرفتار و دچار حادثه ای غیر منتظر العنوان می شدند. همین روز در موقع تفتیش خانه ها در محله هزاران یک نفر زن و سه نفر مرد را کشتند.

انتظامات دکتر پاکارد

در سلخ جمادی الاخر شهرت دادند که پولکونیک کوزمین می‌خواهد به سلماس رفته و اشتاب خودش را هم به سلماس ببرد. همین خیال را هم داشت ولی بعد منصرف شدند. از امروز امنیت شهر و دهات را به دکتر پاکارد آمریکایی رجوع کردند. مشارالیه هر روز در اداره نظمیه حاضر و مشغول ترتیب و فراهم آوردن وسایل امنیت بود. به دهات مدیران امنیه معین کرده می‌فرستاد مواجب امنیه و نظمیه را هم ویس قونسولگری آمریکا از این روز پرداخت می‌کرد. می‌گفتند از وجه احسان که از آمریکا فرستاده اند می‌دهند. این هم یک نقشه بود که ترتیب داده بودند. مقصود معین نبود. شاید خیال داشتند خرابی‌های این ولایت را به این وسیله ترمیم و بعد از آن همه صدمات موفق به امنیت شده، اسمی از خودشان بلند نمایند ولی افسوس که کار از این‌ها گذشته صدمات و خسارات و خرابی‌های وارده به اندازه ای است که قابل ترمیم و جبران نمی باشد.

وحشت مسیحیان

مسئله اسب در شهر تمام نشده و روز به روز بر وخامت و شدت می افزود. بالاخره با آقاپطروس مذاکره شد و مشارالیه در شهر گردش نموده چند نفر از مسیحیان را با گلوله مضروب و مجروح و یک نفر را مقتول نمود تا این اقدام را موقوف کردند. لیکن از فردا به شکل دیگر رفتار نمودند و پولکونیک کوزمین چند نفر از صاحب منصب روس را معین و به موجب نوشته مامور کرد که در خانه هر کس اسب باشد ببرند. آن‌ها هم به خانه ها میرفتند حتی منزل آقای اجلال الملک که دارالحکومه بوده رفته و به کارگذاری هم آمدند. در سلخ ماه به واسطه خبر آمدن قوای دولت علیه عثمانی به سلدوز مسیحیان ارومی خیلی متوحش و مضطرب گردیده می‌خواستند اشیاء خانه خودشان را خانه مسلمان‌ها آورده و اشخاص فقیر و سالم هم در خانه مسلمان‌ها پناهنده بشوند ولی روسای قوای مسلحه به صدد ممانعت برآمده اطلاع دادند هرکس این اقدام را بکند اشیاء خانه او را وقت حمل در راه تاراج خواهند کرد و ا آن‌ها هم از ترس موقوف کردند. مریضخانه فرانسوی هم از سلخ ماه شروع به فروختن و حراج اشیاء خود نمود و این مسئله هم مزید بر وحشت مسیحیان گردید.

دو ملت هموطن

روز غره رجب در مجلس اصلاح جمعی از مسلمان‌ها حاضر و نمایندگان مسیحی هم حاضر شده بعضی مذاکرات به میان آمد. مسلمانان به نمایندگان مسیحی قول و اطمینان دادند که مسلمان‌ها عموماً در نگاهداری آن‌ها حاضر هستند زیرا که این دو ملت هم وطن و هم خاک بوده و در یک ولایت نشو و نما کرده، سال‌های سال برادروار رفتار نموده اند حال که این سانحه و واقعه جانسوز اتفاق افتاده بیشتر از نصف ولایت خراب و قسمت اعظم اهالی کشته و یا غارت گشته اند و اگر و دیگری هم وارد شود در این ولایت اقامت و زندگانی غیر ممکن خواهد بود. ولی هرگاه ولایت با حالت حالیه باقی مانده و امنیت برقرار شود و عموم فرق مختلفه مثل سنوات ماضیه اتفاق و اتحاد نموده در تحت اوامر دولت به آبادی ولایت و ترمیم و تعمیر خرابی‌ها بکوشند در ظرف چند سال ولایت دایر و خسارات وارده جبران خواهد گردید.

نمایندگان مسیحی اظهار امتنان و تشکر نمودند لیکن به وضوح معلوم بود که قلباً به این اظهارات مسلمان‌ها اعتبار و اطمینان ندارند، حال آنکه عقلا در همین نیت و خیال بودند به علت این که نصف و بلکه بیشتر این ولایت خراب و بایر شده و به عبارت آخری نصف ولایت ارومی به مرض فالج گرفتار و از قدرت حرکت افتاده است هرگاه نصف دیگر آن هم به این مرض مهلک دچار شود دیگر از این هیکل جسیم فایده ای مترتب نخواهد شد. ولایت ارومی برای اهل ارومی است باید طوری رفتار و حرکت نمود که خرابی و صدمه بیشتر از این وارد نشده و این اوضاع زیاده بر این امتداد پیدا نکند تا به جبران این همه خرابی کوشید و با ترتیب صحیح قراری در این مسایل داد که این اتفاقات جانگداز توسعه نیافته و تلافی خسارات و صدمات مردم را نمود، تا خواست خداوندی چه باشد.

این روز شهرت دادند که هیئت معینه مسلماً از تبریز حرکت کرده و وارد شرفخانه شده اند. معلوم نیست بدواً به ارومی می می آیند و یا به سلماس رفته و بعد از تسویه امورات سلماس به ارومی خواهند آمد.

نگرانی از عاقبت کار

این اتفاقات جانسوز غیر منتظر که در ارومی واقع شده مردم را به روز سیاه نشانید و روز به روز توسعه پیدا کرده و بر محذورات و مشکلات می افزود و روسای مسلمان و مسیحی را دچار بهت و حیرت و در عواقب امور سرگردان و متحیر گذاشته بود زیرا که سهل است مسلمان ها در کار خودشان مبهوت و بعد از آن همه صدمات فوق الطاقه جای و محلی نبود که فرار کرده خودشان را به محل امن و سالمی برسانند، [روزگار] مسیحیان هم خالی از مخاطرات نبوده و در عاقبت کارشان بلاتکلیف و به این جهت ظاهراً در پی وسیله و چاره بودند که اولیای دولت و ملت از این تقصیر آن‌ها صرف نظر و امیدوار به آتیه فرموده مشغول امر رعیتی بشوند. همچنین روسای قوای مسلحه هم در این صدد بودند که اولیای معظم دولت علیه از این تقصیر غیر قابل عفو آن‌ها اغماض فرمایند. از آنجا که مسلمان‌ها هم به اقتضای موقع جز تسلیم چاره نداشتند و می خواستند این ها را سر هم بندی کرده به این وقایع ناگوار خاتمه بدهند.

بناء علیه برای مذاکره در همین موارد قرارداد بودند که در شب دویم آقا پطروس به منزل آقای عظیم السلطنه سردار آمده، آقایان شهر رجب حاجی عزیزخان امیر تومان و معظم السلطنه و فدوی هم آنجا باشد که در این فقرات مذاکره و قراری داده شود.

عریضه به حضور ولا یتعهد

در شب مزبورآقا پطروس با برادر خود و یکی دو نفر از روسا به آنجا آمده و مذاکرات مشروح و مفصل شده که عرض جزئیات آن باعث تصدیع خواهد بود همین قدر با مذاکره قرار گردید آقا پطروس عریضه به خاکپای مبارک والا حضرت اقدس اعظم دامت ولایته الکبرى و مقام منیع ایالت جلیله عظمی عرض و تقدیم چاکریت و اطاعت نماید و یک نفر معین شده عرایض را به تبریز برده مراتب را معروض داشته و جواب صادر شود که آقا پطروس مطمئناً با رجوع خدمتی مشغول خدمتگزاری و مطیع اوامر اولیا دولت گردد. قرار بود بعد از تعین و تفویض خدمت به مشارالیه توپ و مهمات و اسلحه که در تصرف آقا پطروس بود به اداره نظام ارومی تسلیم نماید. عرایض نوشته شده و حاضر گردید، برای رفتن به تبریز هم مظفر الملک داماد آقای سردار معین شد. ولی وسیله حرکت مفقود بود و گویا مقدر چنین بود که کار ارومی به این سهولت و به این زودی خاتمه نیابد و هنوز تضییق و فشار مردم به درجه کمال نرسیده بود و بایستی بعد از آن همه فجایع ناگوار سوانح جانسوز رخ بدهد؛ چنانچه داد و پیش آمدهای غیر منتظر این نقشه را عاطل و باطل گذاشت.

شکست ارامنه وان

امروزها مسئله هجوم عساکر دولت عثمانی به وان و شکست ارامنه از آنجا انتشار یافت و ضمناً مذاکره می‌کردند ده هزار نفر قشون ارامنه از سرحد جلفا عبور نموده به استمداد مسیحیان آذربایجان می آیند. معلوم بود که این
انتشارات متناقض و مغایر یکدیگر هستند و قابل قبول و باور نیستند.

در دویم رجب حاجی آخوند نام روضه خوان را در محله هفت آسیاب به قتل رساندند. در ۳ شهر رجب سه نفر را در شهر مقتول کردند. در چهارم رجب پنج نفر از اهالی بی‌گناه را کشتند. در شب پنجم ماه انقلاب و اغتشاش زیاد در شهر واقع شده چندین خانه را تاراج و غارت کردند و تا صبح صدای فریاد از شهر بلند بود. در همین روز قراءِ انگنه و باشلامیشلو را که تاکنون بقیه السیفی داشت تاراج و عده زیادی از اهالی را مقتول کردند.

زد و خورد طرفین

چنانچه قبلاً عرض شد بعد از انتشار آمدن عساکر دولت عثمانی به سلدوز و اشنویه اعزام قوا به آن طرفها کرده بودند. در پنجم شهر رجب پیشقراولان طرفین مختصر زد و خوردی کرده و چند نفر از طرفین مقتول شده بودند. در همین روز مجدداً قوای زیادی به طرف سلدوز و اشنویه فرستادند.

مجازات دیر هنگام

در شب ۶ رجب چهارده نفر از جلوها و اکراد متفقاً مشغول سرقت بوده اند گرفتار شده و چون بعضی از آن‌ها خود را منصوب به آقا پطروس کرده بودند شبانه همه را نزد مشارالیه بردند. صبح آقا پطروس به مجلس آمده و آن‌ها را هم با خود آورده بود. بعد از تحقیقات و اقرار آن‌ها به سرقت و شرارت و بعضی علایم دیگر از لباس غارتی و غیره، یک نفر از جلوها را با سه نفر از کردها به حکم آقا پطروس در جلو نظمیه تیرباران نموده و ده نفر دیگر را مهار کرده در شهر گردانیدند. این قبیل مجازات خیلی نافع به حال ولایت بود. همین روز یک نفر زن را در شهر در کوچه مسجد داش مقتول کردند. امروز آقاحسین نام صراف را مجروح نمودند.

مهمانان نمک به حرام

روز ۶ رجب چند نفر کرد در قریه بالانج منزل چند نفر فدایی ارامنه رفته و از آنجا که کردهای مزبور ظاهراً در حالت فلاکت بوده اند ارمنی ها به آن‌ها نان داده و جا هم داده بودند که شب بمانند. در نصف شب بعد از اینکه ارمنی‌ها مست شده خوابیده بودند کردها سر دو سه [نفر] از آن‌ها را بریده، اسب و تفنگ آن‌ها را با بعضی اشیاء برداشته و دو نفر زن مسلمان هم که ارامنه نگاهداشته بودند به ترک اسب سوار کرده رفته بودند. صبح رفقای ارامنه اکراد مزبور را تعاقب کرده ولی نتوانسته بودند پیدا نمایند در عوض آدم‌های خودشان چند نفر دهاتی را کشته بودند. اهل ارومی گرفتار عجب بلایی بودند هر اتفاقی که می افتاد نتیجه سوء آن عاید حال این بیچاره ها می شد.

نگرانی مسیحیان از تحولات سلدوز و اشنویه

در ۶ رجب مجدداً توپ و مهمات و قشون زیاد به طرف سلدوز اعزام کردند. در ۶ رجب شهرت دادند که به طور یقین هیئت معینه از شرفخانه به خوی رفته تا امور انجا را اصلاح و بعد به ارومی بیایند. بنده در ضد این خبر بوده و تصدیق صحت آن را نمی‌کرد. امروز به مناسبت اخبار سلدوز و اشنویه باز در مسیحیان وحشت و اضطراب تولید شده به دوستان مسلمان خودشان رجوع کرده قول می‌گرفتند که از آنها نگاهداری نمایند.

مشروحه مظلومانه

هم امروز اهالی مشروحه مظلومانه‌ای به امضای ۶۹ نفر به ویس قونسولگری ها و غیره نوشتند که سواد آن را در اینجا درج می نماید:

بعد العنوان. چند روز قبل شرحی به آن مقام محترم عرض کرده از طرف نسوان عاجزه و اطفال شیر خواره استرحام کرده بودیم که علاجی به حالت فلاکت اشتمال این یک مشت ودایع الهیه که بقیه السیف قضایای ناگوار و داهیه هائله کبرای جانگداز هستند بفرمایند تا این جمعیت فلک زده معدود از تحت تضییق و فشارات محیر العقول خلاص و لااقل چند صباحی که از عمرشان باقی است در خانه های ویران شده و احتراق گردیده، در روی خاکستر سیاه و مذلت نشسته و چشم تحیّر به زحمات موروثی و مکتسبی خودمان دوخته به حال زارمان ناله و سوگواری نماییم و از حسرت دیدار وسایل زندگانی و ذکر مصائب وارده که قلم از شرح گزارشات آن عاجز است از درگاه ربوبیت استغاثه بکنیم که این حیات عاریه را از ما بگیرد تا از ملاحظه این اوضاع جان سوز آسوده بشویم. مع التاسف و صدهزار افسوس که استدعای حقه ما بیچاره ها در آن موقع محترم به درجه قبول نرسیده چنانچه هنوز به وصول جواب رجب عرایض نایل نشده و هر آنی واقعات غیر منتظر بروز و ظهور کرده، قتل و غارت جدید وقوع یافته صدها نفوس محترمه مقتول و تتمه دارایی مردم منهوب گردیده، اطفال بی پدر و مادرهای بی پسر در بیابان سرگردان و امصیبتا گویان به این طرف و آن طرف دویده، نه جایی که پناهنده شده و به مقامی که دادخواهی نمایند بالاخره در میان صحرا و روی برف‌ها با حال اسف آور جان به جان آفرین سپرده جنائزشان طعمه حیوانات و وحوش می‌شود. هرگاه با نظر انصاف و عدالت کارانه ملاحظه فرمایند در هیچ تاریخ و هیچ ملتی امثال این فجایع و فضایح را نشان نداده و این همه ظلم و ستم در حق ساکنین هیچ ولایتی در قرون سالفه یاد نمی‌دهند ناله های دلخراش ما بیچارگان و ملاحظه اوضاع شرم آور ولایتی چرا در آن مقام محترم اثر ندارد که فریادرسی پیدا نمی‌شود. آخر ما بدبخت های فلک زده هم ابنای نوع بوده و جزو انسان شمرده می‌شویم. انصاف و مروت لازم است قتل عام شدیم و تاراج گردیدیم، خانه ها احراق و طعمه آتش گردید، رؤسای روحانی و معتبرین محلی بدون تقصیر به قتل رسیدند، معدودی از ما بدبخت ها که زنده مانده ایم عموماً متحصن و قدرت خارج شدن به جایی نداریم و با این ترتیبات رقت انگیز مسلماً از تحصیل قوت لایموت عاجز بوده و با اشد ذلت هلاک خواهیم شد. این است به نام نوعیت و انسانیت استرحام می نماییم یا توجهی فرمایند این اشکال ناگوار تغییر یافته اقلاً گوشه ولایت تامین شود که مردم با گیاه صحرا سد جوع نمایند و یا اطمینانی بدهند که دست عیال و اطفال خودمان را گرفته و چشم از املاک خودمان پوشیده، مهاجرت به سایر ولایات نموده، ایمن از این حوادثات طاقت فرسا که تحمل آن از قوه بشریت خارج است گردیده به آسودگی به امر تکدی مشغول بشویم والا با این مصائب و وقوعات متوالی و متواتر که به مخیله احدی گنجیده نمی شود زیست و اقامت در این ولایت از حیز امکان خارج می‌باشد.

غارت خانه مرحوم ثقه الاسلام

در شب ۷ رجب باز وضع شهر منقلب شد و در چندین کوچه دزدی و شرارت واقع گردید و جمعی هم در موقع سرقت گرفتار شده بودند که همه مسلمان و اکراد بودند. در این شب چند نفری خانه مرحوم ثقه الاسلام که در واقعه مارشمعون مقتول کرده و جزو شهدای آن روز است رفته، اشیاء و اثاثیه خانه را جمع کرده، عیال آن مرحوم بیدار شده به مرتکبین گفته بود چه رواست پس از آن که شوهرم را کشته و خودم را بی صاحب گذاشتید حال هم می‌خواهید اشیاء خانه را برده به روز سیاهم بنشانید. انصاف و مروت لازم است. به آنچه تاکنون کرده اید اکتفا نمایید. بیچاره خانم را هم برای همین حرف مقتول به ستم نموده و خدمتکارش را هم کشته  آنچه اثاثیه و غیره داشت به غارت بـردند.

زد و خورد در مرگور

در ۷ رجب مختصر زد و خوردی در مرگور بین پیش قراولان عساکر عثمانی و مسیحیان شده چند نفر از طرفین مقتول و مجروح گردیده بودند. و این روز به عموم مسیحیان از ارامنه و آسوری خبر دادند که تدارک خوراک و آذوقه کرده و هر کس اسلحه دارد برای رفتن سلدوز و اشنویه حاضر باشد. اکثر از مسیحیان بومی که اهل صنعت و کسب و کار و رنجبر بودند دچار یک مخمصه شده بودند که خلاصی ممکن نبود. به زور و جبر آنها را مسلح کرده به دعوا می بردند.

در هشتم رجب قشون یعنی اشخاص مسلح را از ارومی به طرف سلدوز و اشنویه حرکت دادند. خود آقا پطروس و سایر روساء هم به اتفاق حرکت کردند.

امروز فدائیان ارامنه گریکور نام کمیسر محله هزاران را در اشتاب ارامنه زخم دار و یک راس اسب را از اشتاب کشیده بردند. در همین روز خبر دادند که موافق خبر صحیح هیئت اعزامیه تبریز وارد خوی شده، مشغول اصلاح امورات آنجا هستند. باز فدوی تصدیق صحت این خبر را نمی کرد.

استقراض قشون

هشتم رجب پولکونیک کوزمین شرحی به آقای عظیم السلطنه سردار نوشته و خواهش کرده بودند وقت عصر منزل ایشان رفته و چند نفر از تجار را که اسماً معین نموده بود با خودشان به آنجا ببرند. تجار مزبور هر کدام در یکی از منزل خارجه‌ها متحصن بوده جرائت خارج شدن را نداشتند. در سر موعد خود آقای سردار به منزل پولکونیک تشریف برده و مشارالیه مقصود را اظهار داشته بود که آقایان تجار هجده هزار تومان به اداره قشون قرض بدهند. سردار جواب داده بود در این موقع که راه ها مسدود، تجارت موقوف و معاملات مقطوع است تجار این وجه را از کجا تهیه کرده، بدهند؟ وانگهی وجه نقدی نزد تجار نمانده، به غارت برده اند. به هر نحو بود پولکونیک را از این خیال منصرف کرده بودند.

ورود هیئت تبریز به شرفخانه

در نهم رجب مشهدی ابو طالب نام سمسار را با یک نفر از اهل قریه حصار که به شهر فرار کرده بود مقتول نمودند. و امروز به وسیله تلیفون از بره کشتی خبر دادند مسیو شاتل فرانسوی از اعضای مریضخانه فرانسه که چندی قبل به تبریز رفته و می‌گفتند در شرفخانه مانع از حرکت او شده‌اند، به اتفاق آقایان موید الاسلام و صدیق الممالک و میرزا کرمعلی خان و بارون هراند وارد ساحل شده منتظر درشکه هستند که حرکت نمایند. آقای موید الاسلام و میرزا کرمعلی خان و بارون هـرانــد جزو هیئتی بودند که از ارومی به تبریز فرستاده شده بود. ولی آقای صدیق الممالک قبل از انقلاب به اتفاق چند نفر از آقایان برای حمل غله به ارومی به خوی تشریف برده و بعد از مقدمۀ ارومی به تبریز رفته بودند که در مرکز دادخواهی فرموده، علاجی به حال ولایت خراب ارومی فرمایند.

در این موقع که عموم درصدد وسیله فرار و فراهم آوردن اسباب خلوصی از این ولایت بودند آمدن معزی الیه و خود را به میان اتش و مخاطرات عظیم انداختن دلیل احساسات عالیه وطن پرستی و ملت دوستی بود که خواسته بودند به هر نوع است از اهالی بیچاره دستگیری و در خاموشی غایله عظیم ولایتی جانفشانی و فداکاری نمایند. افسوس که این قبیل اشخاص مغتنم الوجود در مملکت ما خیلی نادر و قلیل بوده و اگر هم هستند قدرشان مجهول است که نمی‌توان استفاده حاصل نمود. به همین جهت است که روز به روز مملکت خراب و مشکلات در تزاید و روی به انحطاط و خرابی و اضمحلال داریم و می‌رویم.

تدارک استقبال

از مریضخانه فرانسوی برای مسیو شاتل اتومبیل فرستاده و برای آقایان هم از طرف مجلس در شکه و جهت محافظه آقا پطروس چند نفر سوار فرستاد. مسیو شاتل قبلاً با بارون هراند وارد شده مرقومه ایالت جلیله را به آقای اجلال الملک و آقای عظیم السلطنه سردار رسانیدند که مقرر فرموده بودند هیئت معینه در شرفخانه منتظر هستند تا نمایندگان اهالی از مسلمان و مسیحی هم معین شده و به سلماس رفته و در آنجا با حضور هیئت داخل مذاکره شده و قرار اصلاحات لازمه را بدهند. عصری هم آقایان موید الاسلام و صدیق الممالک و سایرین وارد شدند مراسلاتی که نزد آقایان بود در ورود به ساحل قراولینی که آنجا بود گرفته بودند.

بعد از ورود معزی الیهم و قدری صحبت و مذاکرات آقایان برای قنسول به ویس قونسولگری آمریکا تشریف بردند. مجلس هم متفرق و فدوی خدمت حضرت آقای اجلال الملک رفته مرقومه ایالت جلیله را به معظم الیه که دایر به احضار مریضخانه فرانسوی از ارومی و همین احضار موقت خود آقای اجلال الملک برای مذاکرات لازمه بود زیارت نمود. در همین زمینه‌ها مشغول صحبت شده در این بین دکتر شط ریس قونسول آمریکا آنجا آمده به بنده گفتند کاغذی از تبریز به عنوان شما بود آوردم که در مجلس بدهم آنجا نبودید دادم به آقای سردار که برای شما بفرستند. ویس قونسول مزبور دو فقره مرقومه هم از ایالت جلیله به آقای اجلال الملک حضورا دادند که راجع به مسئله هیئت و غیره بود.

هیئت مذاکره

شب ۱۰ رجب هم وضع شهر منقلب و از هر طرف صدای تفنگ بلند بوده و در چند محله هم دزدی و شرارت واقع شده بود. صبح ۱۰ رجب نمایندگان مسلمان و مسیحی در مجلس حاضر و راجع به انتخاب وکلاء و عزیمت آن‌ها به شرفخانه و یا سلماس مذاکرات دور و دراز به میان آمد. مسیحیان اصرار داشتند که بایستی هیئت به ارومی تشریف بیاورند زیرا وکلای مسیحی از رفتن به شرفخانه ملاحظه و تأمل داشتند. بالاخره مسلمانان شش نفر از طرف خودشان منتخب کردند و فدوی هم جزو منتخبین بود تا به اتفاق هیئت اعزامیه تبریز با نمایندگان مسیحی داخل مذاکره و قرار در ترتیبات و اصلاحات ولایتی داده شود. مسیحیان دو سه روز بین خودشان مذاکره داشته و از رفتن شرفخانه امتناع نمودند و رای دادند که هیئت به سلماس تشریف آورده نمایندگان مسلمان و مسیحی هم به آنجا رفته مذاکرات مقتضیه را بکنند. قرار شد برای رفتن شرفخانه و اطلاع هیئت از این ترتیب دو نفر معین شوند. به اکثریت مسلمان‌ها فاوی را معین نمودند. اگرچه در این موقع به وسیله نبودن وجه مخارج حرکت از ارومی برای فدوی خیلی مشکل بود ولی محض این که اولیای امور از وضعیات ارومی و حالت بدبختی اهالی فلک زده مسبوق گردیده اقدام سریع در اتمام این قضیه هایله بفرمایند قبول نمود و به هر وسیله بود سیصد تومان قرض کرد و برای رفتن تبریز حاضر گردید.

مذمت خونریزی

امروز دهم رجب یک نفر را در دم در حکومت به ضرب دو گلوله مقتول کردند. مخصوصا فدوی نمایندگان مسیحی را برده جنازه آن بیچاره را نشان داد و ملامت و مذمت نمود که از این خونریزی دست بکشند و جلو رجاله و اشخاص شقی را بگیرند و در این موقع که دولت درصدد اصلاح امر ارومی است باید از وقوعات ناگوار جلوگیری بکنند تا اولیای امور بدانند که مسیحیان در اعمال خودشان نادم هستند و مایل به اصلاح می باشند. افسوس که این مذاکرات اثری نداشت.

مداخلات دکتر شط

هم در این روز آقای اجلال الملک مراسله‌ای به قونسولگری ها نوشته از تصمیم عزیمت خودشان به تبریز اخطار و ضمناً علت سی و دو روز توقیف خود را تحقیق کردند و بعضی نوشتجات معظم الیه را که برده بودند خواستند. مخصوصاً به ویس قونسول آمریکا نوشتند دو فقره مرقومه ایالت را که حضوراً به من دادید به کدام وسیله به جنابعالی رسیده بود. از مسئله توقیف ویس قونسول‌ها اظهار بی اطلاعی کرده کار را راجع به نظامیان نموده بودند. در مسئله مرقومات ایالت هـم ویس قونسول آمریکا جواب نوشته بود آقایانی که کاغذها را آورده بودند به من دادند که من هم حضوراً رساندم. حال آنکه مطلب غیر از این بوده، کاغذها را در ورود به ساحل ارومی مسیحیان از آقایان گرفته نزد دکتر شط فرستاده بودند که مشارالیه هم بعد از خواندن و استحضار از مطلب آن رسانیده بودند. در هر موقع و هر کار مسیحیان با تصویب دکتر شط ویس قونسول کار می‌کردند که اگر روزی امر به تحقیقات در این مسایل بشود حقایق امور کشف و بسی مجهولات واضح خواهد گردید. تا مشیت حضرت حق چه اقتضاء فرماید.

سلب مسئولیت دولت روس

امروز که دهم رجب بود مراسله متحد المآلی از ویس قونسول روس به حکومت و کارگذاری رسیده، تشکیلات جدیده را بی اطلاع دولت روس نوشته بودند این است که عین مراسله مزبور را در این کتابچه درج می نماید:

بعد العنوان. دهم شهر رجب ۱۳۳۶، نمره ۷۵
البته خاطر محترم مسبوق و مستحضر است که قریب سه ماه می‌شود این قونسولخانه از وسایل مخابرات با مقامات عالیه دولت معظمه متبوعه خود محروم مانده بود و بدین واسطه تا به حال ممکن نشد درخصوص تشکیلات تازه نظامی رسماً جواب پروتست [ی را] که شده بود داده شود. حالا به محض رسیدن دستورالعمل مطاع تلگرافی سفارت سنیه با کمال احترام زحمت افزا می‌گردد که این اقدامات بدون تصویب سفارت سنیه شده اند و از صلاح و امر سیاست دولت روس خارج می‌باشند. البته دوستدار در اجرای این تعلیمات مطاع مضایضه نخواهد نمود و همچنین برای پیشنهاد راپورت‌های لازمه به تبریز حرکت خواهد کرد. زیاد زحمت نداده احترامات خود را تجدید می‌نماید. محل امضاء نیکیتین.

وصول این مراسله و انتشار خبر حرکت مریضخانه فرانسوی از ارومی به قالب افسرده اهالی بیچاره و بدبخت روح تازه ای دمید و امیدوار شدند که اقلا پس از آن همه قتل و غارت و سوانح دلخراش ممکن است این تشکیلات موقوف و این صدمه استقلال شکن از ولایات آذربایجان مرتفع بشود. مسیحیان از این اوضاع خیلی ندامت حاصل و دچار یاس شده بودند.

مخالفت آسوری ها با سفر اجلال الملک

فدوی قرار بود معاً با آقای اجلال الملک عزیمت نماید و معظم الیه هم حاضر حرکت بودند ولی آسوریها در باطن اسباب فراهم می آوردند که ایشان حرکت نفرمایند. به همین جهت حرکت دو روز به تاخیر افتاد. ارامنه مشغول اقدامات شده و خود آقای اجلال الملک سخت ایستادگی در عزیمت خودشان فرمودند دیگر آسوری ها نتوانستند علناً ضدیت بکنند.

وقایع غیر منتظره

در ۱۰ شهر رجب خبر رسید که قشون مجتمعه دولتی در سلماس با جلوها و ارامنه طرف شده، مشغول زد و خورد هستند. این خبر بر ضد خیالات مسیحیان بوده و همچنین برای مسلمانان هم مضرت زیاد داشت علی الخصوص با مذاکراتی که در تسلیم اسلحه و توپ و مهمات به اداره نظام ارومی با آقا پطروس شده بود. خواست خداوندی چه بود که ممکن نمی شد امر این ولایت خراب اصلاح پذیرفته، اهالی بدبخت از تحت تضییق و فشار مستخلص بشوند؟ با زحمات زیاد که یک کار انجام داده می شد ولی فوراً واقعه غیر منتظره ای پیش آمده، اقدامات را عاطل و باطل می گذاشت.

ذلت و فلاکت مسلمین

امروز نایب کمیسری محله هزاران بدون اطلاع اداره نظمیه و غیره حکم داده بود دو نفر مسلمان را برده در خارج دروازه به ضرب گلوله مقتول کرده بودند. علت چه بوده معلوم نشد. کار مسلمان‌های بدبخت به این درجه رسیده بود که هر چند نفر از آن‌ها را کشته و هر قدر ظلم و تعدی در حق آن‌ها می‌کردند کسی بازرسی نداشت و هیچ نمی پرسیدند که فلان کس را در مقابل چه جرم و تقصیری می‌کشتند. ذلت و فلاکت مسلمان‌های بیچاره را تصور نمی توان کرد.

نگرانی از ضبط کشتی

در شب ۱۱ شهر رجب چند نفر از اشرار خانه حاجی علی نام رفته عیال او را مقتول و دارایی آن بیچاره را تاراج کردند. کشتی ای که آقایان موید الاسلام و صدیق الممالک را به این طرف آورده بود مراجعت و قرار شده بود در ۱۲ رجب مجدداً به این طرف آمده نمایندگان اهالی را ببرد. به احتمال اینکه مبادا مسیحیان کشتی را توقیف و ضبط نمایند کشتی آتشی به این ساحل واصل نشده لتکه به بره فرستاده بود که نمایندگان سوار آن شده تا مقداری از مسافت دریا را با آن رفته در جایی که کشتی آتشی لنگر خواهد انداخت سوار بشوند.

تنها راه فرار

اهالی بیچاره که دچار نهایت تضییق و درصدد وسیله مهاجرت بودند این موقع را مغتنم شمرده جمعیت کثیری با اهل و عیال خودشان عازم حرکت و قبلاً به ساحل دریا رفته منتظر ورود کشتی بودند چون جمعیت زیاد و کشتی که بایستی به این طرف بیاید گنجایش نداشته و اسباب زحمت بود به علاوه مسیحیان مایل نبودند که این همه جمعیت از ارومی برود، به این مناسبت به وسیلهٔ تلیفون به مستحفظین ساحل خبر داده بودند که همه اجازه نامه ها لغو و باطل و فقط اجازه نامۀ نمره ۱۹ قابل اجراست کسانی که در ساحل حاضر بودند و وضع را این طور دیده با کماندانت روس رئیس مستحفظین کنار آمده از قرار مذاکره هفت هزار مناط به او داده بودند که قبل از ورود نمایندگان همان لتکه را که حاضر بود حرکت بدهد. از این طرف هم اسباب حمل و نقل برای آقای اجلال الملک و فدوی فراهم نمی آمد زیرا نزد مسلمان‌ها درشکه و اسبی نمانده بود. گذشته از این می گفتند جمعی از قاچاق‌ها رفته اند که در راه تعرض نمایند و این فقره هم مزید بر علت و مشکلات شده بود.

حاضر نشدن کشتی

بالاخره متوکلا على الله از شهر حرکت شد. حضرت آقای اجلال الملک یک ساعت قبل از فدوی حرکت فرمودند. فدوی هم به اتفاق میرزا کرمعلی خان که جزو منتخبین بود با چند نفر از سایر آقایان من جمله آقای شجاع السلطنه پسر مرحوم محمد باقرخان امیر نظام با ده نفر سوار مسیحی و بارون مناسکان از اعضای کومیته داشناقسیون که برای مشایعت و محافظت تا ساحل دریا می‌آمدند حرکت شد. بعد از ورود به ساحل معلوم گردید لتکه حرکت کرده، رفته است و کشتی آتشی هم که از شرفخانه می آمد و در دریا نمایان بود و هر قدر اشاره و غیره شد ملتفت نگردید بلکه آن‌هایی که سوار لتکه بودند مانع شده و نگذاشتند مراجعت نماید. از کماندانت روس تحقیق این فقره گردید جواب داد من مسبوق نشده خیال می‌کردم هیئت عبارت از آن اشخاص بود. حال آنکه دروغ می‌گفت و بهتر هم ملتفت بود قدری به او سخت گیری شد ولی فایده نداشت و لابد به وسیله تلیفون با شهر از جاهای لازم مذاکره گردید تا یک فروند کشتی باری که در این طرف لنگر انداز بود اجازه بدهند با آن عزیمت شود. پس از مذاکرات زیاد بالاخره نوشته تعهدی از آقای اجلال الملک و بنده گرفتند که تا سه روز کشتی از شرفخانه مراجعت داده شود.

ناسازگاری دریا

چهار ساعت و نیم از شب گذشته سوار کشتی و لنگر را کشیدند چون باد نبود کشتی را به حال خود گذاشتند. اشخاصی که در کشتی بودند خوابیدند و منتظر باد شدند. نصف شب باد از طرف مخالف شروع کرد. صبح که گردید کشتی به
فاصله ده ذرع از کنار ارومی ایستاده بود و دریا خیلی منقلب و متلاطم بوده به اندازه ای که احدی نمی توانست سر پا بایستد هر کس بر می خواست فوراً انقلاب حالت دست می داد. سوای فدوی و آقای شجاع السلطنه و دو نفر دیگر حالت همگی خراب و قی عارض گردید. و به درجه ای دریا منقلب بود که در ده ذرع فاصله ممکن نشد کشتی را به کنار بدهند که لا محاله از کشتی خارج و آسوده بشویم مختصراً چهارده ساعت با اشد زحمت در کشتی بوده و با این حال گرفتار انواع محذورات و بلکه در مخاطره هم بودیم و از طرف مستحفظین ساحل هم اطمینان نداشتیم که شاید سوءِ اقداماتی از آن‌ها ظاهر شود.

بعد از ظهر دریا ساکت گردید ولی باد مساعد نبود. کم کم باد برخاسته بادبان را بلند کرده کشتی را به راه انداختند. به فاصله کمی از ساحل باد جهت خود را تغییر داده لابد قرار دادیم به طرف شیشوان برویم. بعد از آنکه قدری هم به آن طرف عازم شدیم باد ساکت گردید. لابد به فاصله یک فرسخ از ساحل لنگر انداختند. نیم ساعت هم در آنجا معطل شده بعد باد شروع و بادبان را بلند کرده عازم گردیدیم. چون باد مساعد و شدت داشت کشتی خیلی به سرعت راه می‌رفت و از این شدت هم در بین راه یک دفعه لجام کشتی از دست ناخدا در رفته و باد بادبان را به دکل پیچانید که آن قدر نمانده بود کشتی واژگون بشود. با هزار زحمت بادبان را رد نموده و کشتی را اصلاح کردند. آری قسمت اهل بدبخت ارومی چنین شده است که در میان دریای ساکت با باد مساعد هم دچار مهلکه بشوند.

 

ادامه دارد…