طنز تلخ/ ص.ا.د.ر.ا.ت.ی

او فردی ست از افراد جامعه که چون دیگران می خورد.لباس می پوشد راه می رود و چون دیگران نشست و برخاست دارد.اما اندکی از دیگران حساس تر است.او ظاهر مرتب و آرامی اما باطنی آشفته دارد.

به گزارش پایگاه خبری قارتال نیوز، با همان کفش و لباس منظم و مرتب اغلب عینک می زند.عینک او دوربین،نزدیک بین،ذره بین و حتی فتوکرومیکی با رنگ های مختلف است که اصولا این آخری اشیا و محیط را اندکی جعلی نشان میدهد.البته نمی شود ملامتشان کرد چون این عینک ها اغلب ظاهر را خوش نما جلوه می دهند.

چهارچوب عینک های اینان اندازه های گوناگون دارد.تنگ، گشاد،ضخیم،نازک، زمخت….که ارتباطی با وضعیت روحیشان نیست.هرکدام از آن ها از چهارچوب های عینک خود به پدیده ها می نگرند. و این هیچ اشکالی ندارد چراکه نمی توانند عینک دیگران را قرض بگیرند.اما امان از دست آن هایی که بیش از یک عینک دارند و چون پول آن را ندارند که خود آن را تهیه نمایند اغلب صاحبان قدرت،چهارچوب چشم اینان را تعیین می کند.از عینک که بگذریم به قلم و میکروفن می رسیم که بیشتر با کار آنان سازگار است.آن ها همیشه با کلمات و جملات در فضای ذهنشان درگیراند تا هرموقع که اراده کنند بر روی کاغذ یا میکروفن تخلیه شوند.

این فرد گاها عینکی و قلم به دست و صاحب میکروفن شخصیت خود را می شناسد و از توانایی های خود آگاه است.(شایدم نیست)به موقعیت شغلی خود آگاه است و در هر لحظه معینی از زمان می تواند خود را ارزیابی کند.و شخصیت خویش را بازسازی کند.او شغل خود را آگاهانه برگزیده ولی مکانش را خیر! و نسبت به شغل خود علاقه مند است.تجربه های کاری وی با درک اجتماعیش گاهی لنگ می زند.اما همچنان در خدمت مردم قرار دارد! البته به همه چیز نمی تواند آگاهانه بنگرد.او با توجه به آموخته های خود چه به لحاظ تئوری و چه به لحاظ تجربی دارای نگرش معین و مشخص از محیط پیرامون و جهان هستی است.و پدیده ها با متد علمی و اجتماعی را در یک کلام، با عینک خود می سنجد.و در ارئه نظرات خویش دارای چشم اندازهاااای بللللندی می باشد.(آرزوهای بزرگ اثر چارلز دیکنز).

بعضا از فرهنگ جامعه ای که در آن متولد شده و بالغ گردیده؛متاثر است و رسوباتی از آن را چون ویژگی خاص خود،با خود حمل میکند! حمل می کند بله.

چون مثل ما به فرهنگ جامعه خود عشق می ورزد.به این واقعیت واقف است و آن ویژگی را بنیاد اصلی تفکر فرهنگی رشد یافته خود می داند.به خوبی درک می کند که از طریق همان ساختار فرهنگی نهادینش است که می تواند با احساسات شخصی،حس درونی و احساسات اجتماعی توده های جامعه اش رابطه برقرار کند و بین خود و آن ها همزبانی ایجاد نماید.

او وقتی که شروع به فعالیت کاری نمود نه تنها از سنن،اخلاقیات،عرف،فرهنگ سیاسی و اجتماعی و روانشناسی جامعه ی حضورش در آن اطلاعات کافی نداشت و ندارد،بلکه در مورد سایر جوامع مطالعاتی در خور توجه نداشت و ندارد!(مطالعه دارد اصلا؟؟)

کار در چنین جامعه ای ساده نیست.چراکه یک جامعه را انبوهی از توده های مردم تشکیل می دهند که هرکدام از آن ها به شیوه خود با مسایل برخورد می کنند.در مواقعی شده که به لحاظ روحیات شکل گرفته،مردم در مقابل هر برخورد تازه شک و تردید نشان داده و حتی مقاومت می کنند.لذا هماهنگ کردن این طیف با جریان جدید بسیار سخت و کار بسیار پر حوصله ای را طلب می کند.

او از سواد علمی و اجتماعی مخاطبین خود آگاهی نداشته و به زبانی که باید با آن ها سخن بگوید نا آشناست و قطعا نیاز های آن ها را درک نکرده و رمز بیان آن ها را به یقین نمی داند.

او فضای موجود جامعه را نمی شناسد و از ضعف و قوت های آن شناخت ندارد.اما به خوبی آگاه است که در چه جَوی باید لب به سخن بگشاید و به دنبال آن است که با گفته های خود فضای مساعدی را که در چشم انداز دارد بگشاید تا کمی از التهاب فکری اش کاسته شود.البته او برای ایجاد چنین فضای مساعد به یک پشتوانه نیرومند نیاز دارد و آن پشتوانه نیرومند جز زبان مشترک و عمل واحد توده ها در دفاع از دموکراسی چیز دیگری نیست.

او همواره متوجه است که در یک جامعه پویا، سنن، حیثیت،افکار و خواسته های توده های مردم در قالب احزاب،جمعیت ها، تشکل ها،م طبوعات، رسانه ها و… تجلی می یابد و هرکدام از آن ها به خودی خود بیانگر طرز فکر بخشی از مردم جامعه ست.پس باید احترام آن ها را نگه داشت.حقوق آن هارا به رسمیت شناخت و از آزادی آن ها دفاع کرد.و اساسا راه را برای برخورد این سلیقه ها، پژوهش ها، اندیشه ها گشود و در بازتاباندن آن تلاش خستگی ناپذیر کرد.چراکه از طریق برخورد این اندیشه ها،سلیقه ها و روش هاست که تفکرات عقب مانده،نسنجیده و ناتوان به انزوا کشیده شده و ایده های پرتوان و سنجیده و نیز شخصیت های لایق،شناخته شده و مردم به گزینش برنامه ها شخصیت ها و شیوه ها خواهند پرداخت و عملا راه به سوی انضباط اجتماعی پویا،ثبات سیاسی صلح آمیز،برخوردهای خلاق و کار و پیشرفت هموار خواهد گردید.

نویسنده: اکبرسعادت