مولوی و اشعار ترکی

رها کن حرف هندو را، ببین ترکان معنی را / من آن ترکم که هندو را، نمی دانم نمی دانم...

به گزارش پایگاه خبری قارتال نیوز، مولانا جلال الدین محمدبن بهاالدین محمدبن حسین الخطیبی معروف به مولوی از ترکان خوارزمشاهی بلخ بود.او در سال ۶۰۴ قمری در بلخ به دنیا آمد و با هجوم مغولان همراه خانواده خود به سمت غرب مهاجرت کرده، نهایتا در قونیه رحل اقامت انداخت.وی پس از زندگی عالمانه و پربار در سال ۶۷۲ هجری قمری در همان محل، زندگی را بدرود گفت.

بهاالدین پدر مولوی عالمی بزرگوار که مولوی در نزد چنین شخصیتی بزرگ شد و بر علوم زمان خود مسلط گردید.پدر مولوی در سال ۶۳۱ هجری چشم از جهان فرو بست و مولوی به جای او نشست و به ارشاد مردم پرداخت.

وی به سال  ۶۴۲ هجری با شمس تبریزی ملاقات کرد.همین ملاقات تحول و دگرگونی عظیمی در وی ایجاد کرد.مرگ شمس تبریزی نیز تحول دوباره ای در روحیه و اندیشه وی پدید آورد و از آن پس به خلق بزرگترین شاهکار ادبی خود همت گماشت.

مولوی علاوه بر مثنوی و معنوی، دیوان پرحجم دیگری هم به ترکی و فارسی سروده است.لازم به یادآوری است که اشعار ترکی مولوی در بعضی از تذکره ها انعکاس یافته اند.غریبی تبریزی در تذکره شعرای روم نمونه هایی از اشعار ترکی مولوی را آورده است.

متاسفانه از دیوان ترکی او جز اندکی باقی نمانده است.مولوی در هفتصدسال گذشته، رهبر فکری و معنوی صدها شاعر و عالم بعد از خود بوده و اندیشه هایش در کانون علم و فرهنگ زمان، موضوع و تحقیق دانشمندان بوده است.به احترام این دانشمند بزرگ سال ۲۰۰۷ میلادی از طرف یونسکو سال مولوی اعلام شد.

نگاهی به اشعار ترکی مولوی:

در تذکره و کتب “تراجم احوال” آمده است که وی در کنار زبان تاجیکان به ترکی سخن می‌گفته و به ترکی می‌نوشته و عنوان کرده‌اند که هزاران بیت اشعار متنوع ترکی از وی بر جای مانده است و از دراویش خانقاه‌های زیادی که اشعار او را به آهنگ‌های موسیقی می‌خواندند، یاد کرده‌اند. مثلا شما مطلبی را که از «تذکره‌ی مجالس» اثر غریبی تبریزی در مقدمه‌ی کتاب آورده‌ام بخوانید. در آنجا غریبی می‌گوید:

«… اعلم المحققین و افضل العارفین، فرید المله و الدّین مولانا جلا‌الدین – قدس سرّه- دورور که عجم ولایت‌لرینده «ملای روم» و روم اقلیمینده مولانا خونکار دئمک ایله مشهور و معروفدور…

اولدورور سردفتر اهل کتاب،

سرّ گفتاریندا عاجز دیر فهم.

قرمان ولایتینده و قونیه شهرینده واقع اولموشلاردیر و مرقد پر نورلاری همان آندادیر. مولویلر خانقاهی و موالیلر زیارتگاهیدیرو اونلارین رتبه‌ی عالیلری، درجه‌ی تعریفدن اعلی و درجه‌ی والیلری رتبه‌ی توصیفدن معلادور. اما چون حقایق اداسیندا اهل دللر اونلارین نظملر گوهرلری ایله رشته‌ی جانلارینی مگوهر و خاطر عاطرلرینی اولارین اشعار دقایق شعارلری فحواسی ایله معطر و منور قیلیرلار، بومختصر اول طوطی شکرستان حقیقت اسم شریفی ایله ابتدا قیلیندی… و تورکی اشعاریندان بومطلع و حسن مطلع دوازده اما علیهم السلام اوصافین یازدیغی بندلردندیر:

اولار کیم بنده‌ی خاص خدادیر،

محب خاندان مصطفا دیر.

حقیقت کعبه سینین قبله گاهی،

امام و پیشوامیز مرتضادیر.

و بو بیت داخی درویشلر پندی ایچون اول بولبول گلستان ارم نطق جانبخشیدن وارددیر که اهل گفتار اشعارلرینه بو بیت ایله رونق وئریب، ترجیع بند قیلمیشلاردیر:

دینمه، کؤزت، باقما، چاپار بوشمه هئچ،

رند جهان اول، یوری دوقونما کئچ».

از همین اشاره‌ی اندک درمی‌یابیم که دیوان ترکی مولوی حاوی اشعار پرطنین و پرشور و حال بوده است که صوفیان و دراویش ابیات آن را به صورت ترجیع‌بند درآورده بودند و پیوسته بر زبانشان جاری بود.

آیا مولوی، خود به این مسأله که از نژاد ترک بود، اشاره‌ای کرده است؟

مولوی در دیوان فارسی خود بارها اشاره کرده است. من ابیاتی از دیوان وی را که کلمه‌ی ترک در آن‌ها به کار رفته در همین کتاب استخراج کرده و آورده‌ام. در جایی می‌گوید:

بیگانه مگوئید مرا زین کویم،

در شهر شما خانه‌ی خود می‌جویم.

دشمن نی‌ام ار چند که دشمن رویم

اصلم ترک است اگر چه هندی گویم.

…….

خمش کن کز ملامت او بدان ماند که می‌گوید،

زبان تو نمی‌دانم، که من ترکم، تو هندویی

مولوی هیچ گاه تفاخر نژادی ندارد و اگر ترک بودن خود را به رخ می‌کشد، به خاطر وجود صفاتی نظیر صافی ضمیری و فضیلت و جوانمردی در ترکان است و در واقع به این صفات و خصوصیات انسانی آن می‌نازد. واقعیت این است که مولوی به انسان و انسانیت می‌اندیشد و از این جهت می‌گوییم که او به انسانیت وابسته است.

مولانا از نخستین شاعران ترکی سرا در غرب آسیا :

بسیارى از ترکولوگها و منابع گوناگون مانند دایره المعارف اسلام جلال الدین مولوى را در زمره نخستین شاعران ترکى گوى آسیاى صغیر به شمار آورده اند. رومى و فرزندش علاوه بر پیشگامی در ترکی نویسی، همچنین از پیشگامان کاربرد اوزان عروضى در شعر ترکى آسیای صغیر شمرده می شوند.

بواقع اهمیت اشعار ترکى سلطان ولد و مولانا و… که به لحاظ کمى در مقابل اشعار فارسی شان غیرقابل تامل اند، در سنت شکنى آنهاست. تا عصر مولانا زبان ترکى، زبان توده مردم روستائى و طوائف در آسیاى صغیر و آذربایجان و زبان دولتمردان و سلاطین جهان اسلام، هنوز به عنوان زبان ادبى غالب بکار نمی رفت و در همه عرصه هاى نوشتارى، هم در ارتباطات، هم در تحریرات خصوصى و هم در دستگاه دولتى، زبان فارسی زبان حاکم بود.مولانا زمانى به ترکی نویسى آغاز کرد که نوشتن به زبان ترکی کسر شان و عیب شمرده می شد. این سروده هاى ترکى که درچنین محیطى و در اوج حاکمیت بی چون و چراى زبان و ادب فارسى و سنت فارسى نگارى و فارسی سرایى در غرب عالم اسلامى نگاشته شده اند، مانند نورى در تاریکی، آغازگر نهضت ادبى-فرهنگى ترکى سرایى و رنسانس ادبى زبان ترکى در آسیاى صغیر و آذربایجان بوده اند.

همه محققان در این امر متفق اند که مولانا با آنکه آثار گرانقدر خود را به فارسی پدید آورد و نه به ترکی، و بزرگان طریقت مولویه مانند سلطان ولد در ظهور و گسترش ادب ترکی در آناتولی بسیار موثر بوده اند. پس از مولانا و به موازات فزونی گرفتن تعداد مسلمانان ترک در آسیای صغیر، بزرگان طریقت مولویه به منظور خطاب به مردم ترک زبان، بیش از پیش به نظم و نثر ترکی روی آوردند. بویژه فرزند مولانا سلطان ولد، در رواج اعتقادات و آموزش عقاید متصوفانه در میان توده هاى مردم – به سبب زبان ساده و صمیمى اشعار ترکى خویش – بسیار موفق بوده است. هر چند در اشعار ترکى سلطان ولد، روانى، خروش و درخشندگى همفکر و هم عصر ترکى سراى خود یونوس ائمره دیده نمی شود، با اینهمه آثار ترکى وى تاثیرى بسیار مهم در گسترش نهضت ترکی نویسى در آناتولى داشته است.

گئچ گیلن اوغلان، هی بیزه گل گیل

داغدان داغا هی گز ، بیزه گل گیل

آی کیمی سنسن، گون کیمی سنسن

بی مزه گلمه، با مزه گل گیل !

گئچ گیلن اوغلان، او تاغا گل گیل

یول بولامازسان، داغ، داغا، گل گیل

نویسنده: اکبر سعادت

منابع :

  • رسیملی تورک ادبیات تاریخی
  • تذکره ی مجالس غریبی تبریزی