عادی سازی فجایع، خود فاجعه ای بزرگتر است

قسمتی از سناریوی کلانشهرم: به سطل زباله که رسید، نون های توی دستشو توی پیراهنش گذاشت و زباله هارو زیر و رو کرد و پرید تو سطل زباله.نیم ساعت بعد با مقداری بازیافتی از تو سطل اومد بیرون. نون هارو از تو لباسش درآورد و زباله های رو به یک دستش گرفت و نون هارو هم با اون یکی دستش....و دور شد.

قارتال نیوز_ارومیه: به نظر شما دست و پا زدن در بوی تعفن زباله‌ها چه دلیلی می‌تواند داشته باشد؟ اولین پاسخ، فقر است.این روزها مردم کشور ثروتمندم، ایران، از فقر و بیکاری به زباله گردی روی آورده اند.مادران میهنم در میان زباله به دنبال لقمه نانی هستند برای سیر کردن شکم گرسنه کودکشان…آسیبی که این روزها در خیابان بیشتر به وضوح شاهد آن هستیم.

آوازه زباله گردی در ایران، به خصوص در کلانشهرها، تا هرات و قندوز و قندهار هم رفته است.خانواده هایی که درآمدشان کفاف زندگی را نمیدهد و با مانع جدی بر سر کار کودکانشان آن هم از نوع سخت و زیان آورش مواجه نمی شوند، فرزندانشان را از سر ناچاری روانه کارگاههای بازیافت زباله می کنند.

پدیده زباله گردی اگر در ابتدا باعث ایجاد حس شگفتی و در پی آن غم و پرسشگری در ” ما “ی ببیننده میشد، این روزها به امری عادی و طبیعی بدل شده است.افراد در مواجه روز افزون با این صحنه ها دیگر حساسیت خود را از دست می دهند.در واقع عادی سازی فجایع؛خود فاجعه ای دردناک و بزرگتر از خود مسئله می باشد.

طبق قانون حمایت از اطفال و نوجوانان،به کار گیری غیرقانونی آنان و یا وادار کردن یا گماردن آنان به کار یا خدمتی که از لحاظ جسمی روانی اخلاقی یا اجتماعی با نظر به وضعیت کودک یا نوجوان که برای وی ممکن است مضر و خطرناک باشد ممنوع است.اما متاسفانه هر روز بر تعداد کودکان و زنان زباله گرد افزود میشود.

یاد جمله زیبای مرحوم حسین پناهی افتادم که می گفت:

رستم کنار پیاده رو سیگار میفروشد

سهراب ته جوب به خود می پیچد

گرد آفرید از خانه زده بیرون

مردان خیابانی برای تهمینه بوق می زنند…

وای

موریانه ها به آخر شاهنامه رسیده اند..

نویسنده: اکبرسعادت