شخصیت پایمال شده یک ملت در صف های طولانی

بعضی هایمان از صبح زود، هنوز مرغ ها بار یخچال نشده می آییم، کنار پیاده روها، روی جدول می نشینیم، چادرهایمان را روی صورت می اندازیم تا مبادا خجالت زده شویم و منتظر می مانیم تا عصر مرغ ها برسند...شخصیت انسانی ما در این صف ها مرد.

امروز در چندین نقطه از شهر، با دیدن صف چند متری به مقام انسانیتی که وعده ی آن را از قبل شنیده بودم، پی بردم.این صف های طولانی نان ؛ مرغ و سایر مایحتاج، صرفا یک صف معمولی نیست.صف صدای شکستن استخوان مردم و له شدن غرور یک ملت است.در این صف ها می توان فقر و استیصال و ترس را باهم در چشم ” ما” مردم مشاهده کرد.بعضی هایمان از صبح زود، هنوز مرغ ها بار یخچال نشده می آییم، کنار پیاده روها، روی جدول می نشینیم، چادرهایمان را روی صورت می اندازیم تا مبادا خجالت زده شویم و منتظر می مانیم تا عصر مرغ ها برسند.شخصیت انسانی ما در این صف ها مرد.

اما آقای صداسیما برای کوبیدن دولت یا جناح با نشان دادن این صف های طولانی نان مایحتاج ضروری مردم، کرامت انسانی مردم را با مصاحبه های تحقیر کننده زیر سوال نبرید.تبلیغات آنچنانی شما از غذاها و آدم های شیک و اتو کشیده و چشم آبی با گونه های سرخ، تا آنجا که توانسته مردم گرسنه را از زندگی سیر کرده.!!

خلاصه اینکه؛ گرانی فشاری به من نیاورده، سر صف نان و … نبوده ام اما کشورم را دوست دارم. مطمعنم آن کارگر شریف ایرانی که زیر خط فقر است هم عاشق ایران است.

همه برای ایران

پشت به دشمن

رو به میهن.

نویسنده: اکبرسعادت