ادبیات در ایران

ادبیات در طول تاریخ با حضور بشر در طبیعت و زندگی تبعیدیش, شکل و معنای تراژیک آمیخته با حسرت, رنج, سختی, فراق و عشق بخود گرفته, تفسیرپرداز و تأویلگرخیال, اندیشه و موقعیت انسان هنرمند و انتللکتوئل را در ارتباط با فلسفه حیات و ممات , جاودانگی و روزمرگی و مسأله بودن و نبودن شده است.

به گزارش پایگاه خبری قارتال نیوز، از ادبیات تعاریف گوناگونی شده است که ما در این مقال به بخشی از این دیدگاهها اشاره می کنیم:

– از دیدگاهی؛ ادبیات بیان اندیشه ها و احساسات انسانی در ارتباط با انسان و زندگی اجتماعی او از طریق کلمات و زبان  است که با هنرمندی نویسنده و شاعرِ هنرمند,  الهام ؛ کشف شهود  ضمیر خودآگاه و ناخودآگاهش به منصه ظهور می رسد. سیمون دوبورا نویسنده و فیلسوف  اگزیستانسیالیسم  و یار غار ژان پل سارتر میگوید : ” ادبیات فعالیتی است که بوسیله انسانها صورت می گیرد تا جهان را برای آنان آشکار کند و این آشکار کردن خود به منزله عمل است.”

-روشنفکرانی نیز ادبیات را آزادی؛ حفظ و حمایت از ایده آل و آرمانهای بشری؛ جلوه گاه اندیشه های انسانی,  تجلی خارجی اندیشه ها و احساسات نیرومند می دانند که انسانها آنرا تجربه کرده و به کمک علائم, خطوط, رنگها, اشارات, اصول و کلمات بیان میدارند.

علمای اندیشه و هنر ادبیات را از نظر شکل و محتوا به سه دسته تقسیم می کنند:

  • اپیک (حماسی)
  • لیریک (عاشقانه)
  • دراماتیک ( نمایشی)

این تقسیم بندی کلی از نظر برخی اندیشمندان, معتبر ترین تقسیم بندی علمی است که تابحال در زمینه ادبیات صورت گرفته است. ادبیات در تعاریف دیگر بیشتر از نظر فرمی تقسیمات گوناگونی چون نظم و نثر, دراماتیک و غیر دراماتیک, تراژیک, کمیک, فارس, روایی و غیر روایی و…

کهنترین نمونه ادبی که بشر خلق کرده حماسه ” بیلگه میش” (به معنی عالم در زبان ترکی سومری) اثر سومریان است که براساس نظریات  باستانشناسان در تاریخ ۲۷۰۰ قبل از میلاد نوشته شده و بیش از سه قرن قبل از مکتوب شدنش در ادبیات فولکلوریک مردمان بصورت شفاهی  و زنده نقل مجالس قصه گویی و داستانگویی بوده است. این اثر در قرن ۲۱ در ساحلِ مقابلِ “قویونجیق[۱]”  در منطقه موصل عراق کنونی توسط کنسولگری بریتانیا در عراق پیدا شده است. موضوعات مطرح شده در داستان بیلگه میش (گیلگامیش در لهجه فارسی) قهرمانی, وفا, دوستی, وطن دوستی, اشک و حسرت, مکرزنان و ترس از مرگ و جستجوی زندگی ابدی است.

تا عصر روشنگری ادبیات یونان هژمونی غالب  و هرمنوتیک  ادبیات یونان و سایه سنگین هومر(ادیسه و ایلیاد , ادبیات اپیک) و ترازدی نویسانی چون اشیل, اوروپید, سوفوکل و کمدیهای اریستوفان تم , فرم و محتوای ادبیات دنیا را تشکیل می داد. با رشد و اعتلای تفکر بشری و بیداری غرب با رنسانس علمی , هنری, کسب آزادیهای بشری , حاکمیت قانون, دموکراسی و حقوق بشر, احترام به انسان و مقام و منزلت این حاکم مطلق یعنی پیدایی اومانیسم  و شکست سیاسی و فرهنگی شرق با شکست تنها امپراطور رقیب و قدرتمند غرب یعنی امپراطوری عثمانی (ترکان عثمانی) که بیش از ۵ قرن با جنگهای صلیبی توانسته بود  اروپا را از رمق انداخنه و جلو پیشرفت اقتصادی و سیاسی و فرهنگی  آنها را بگیرد رهایی یافته و با انقلاب فرانسه در قرن ۱۸۷۹ میلادی توانستند سدها و موانع توسعه سیاسی و فرهنگی و علمی را از پیش پای خود برداشته و از آسیمیلاسیون  و الیناسیون فرهنگی در مقابل یونان نجات یابند. در پی انقلاب فرانسه اندیشمندان, هنرمندان و روشنفکران غرب به خویشتن خویش برگشته و شروع به خلق آثار ملی در زمینه تاریخ و ادبیات و هنر پرداختند. ادیبان, مورخان و اندیشمندان غرب بعد از رنسانس علمی و فرهنگی با تهیه و تدارک انسکلوپدیهای جامع در زمینه علم و هنر و ادبیات موجب شکوفایی اندیشه و هنر و به پرورش هنرمندان , مورخان و فیلسوفان پرداختند. تولید علم و هنر و خلق آثار جاویدان هنری و ادبی  جای تقلید و ترجمه را گرفت. پرتو این رنسانس با تأخیری چهارصد ساله بصورت ناشیانه به ایران هم رسید. تاجران و اندیشمندان آذربایجانی در اواخر قرن ۲۰ و اوایل قرن ۲۱ میلادی در نتیجه مراودات و تبادلات تجاری و فکری با سه قطب و مرکز اندیشه حرکات اتللکتولی آن عصر یعنی ” کازان“, ” باکی”  و ” استانبول” به هوس تغییر سیستم حکومتی و حذف سلطنت و نشاندن حکومتهای دموکراتیک افتادند, بطوریکه شخصیتهای ادبی و سیاسی و روشنفکران پیشرو اصلالح طلب رفورمیستی آنسوی آراز(باکی) بهمراه دو قطب دیگر روشنفکری شرق یعنی کازان و استانبول همچون حمدالله صبحی, محمد یوردا قول, ضیاء گؤک آلپ, سلیمان نظیف؛ انور پاشا,  ذکی ولدی توقان؛ خلیل اینالجیق؛ فاروق سومر؛ محمد سعید اردوبادی, محمد جلیل قلی زاده, عبدالرحیم حق وئردیف؛ میرزا فتحعلی آخوندف, محمد امین رسول زاده,  احمد آغا اوغلو, اسماعیل گاسپرالی, یوسف آکچورا, تورار ریسکولف, سلطان گالییف,حسن بئی زردابی( روزنامه اکینچی), زینالعابدین تقی اف, انور ممد خانلی, مهدی حسین, میرجعفر پیشه وری, دکتر نریمان نریمانوف, میرزا علی اکبر صابر, اوزئیر حاجی بیکف, میرزه ابراهیم اوف و… بهمراه روشنفکران اینسوی آراز  همچون عبدالرحیم طالبوف, زین العابدین مراغه ای, شیخ محمد خیابانی, میرزا تقی رفعت, محمد علی تربیت,رحمت اله توفیق, میرزا آغا تبریزی, حیدرخان عمی اوغلو و…آثاری ادبی در نوعهای شعر, مقاله, رمان, پوئست, کریتیکا, حکایه و ادبیات نمایشی در زمینه انقلاب اجتماعی, سیاسی , جنبشهای اجتماعی , قهرمانان ملی, ملی گرایی از نوع غربی, مبارزه طبقاتی ,دموکراسی در تنقید و تقبیح حکومتهای توتالیتر, دیکتاتوری و دسپوتیزم و حمایت آزادی و دموکراسی نوشته وخلق کردند.نمونه هایی از آثار فوق الذکر: آغامحمد خان قاچار( عبدالرحیم حق وئردیف)- نادرشاه (دکتر نریمان نریمانوف)- نادره( میر جعفر پیشه وری)- شیخ شامیل( مهدی حسین)-تبریز مه آلود( محمد سعید اردوبادی)- خسرو و شیرین, واقیف( صمد وورغون)-ناتوان خانیم, شیخ خیابانی( الیاس افندیف)- اود ایچینده, شرقین سحری (انور محمد خانلی), سیاحت نامه ابراهیم بئی( زین العابدین مراغه ای), مسالک المحسنین ( عبدالرحیم طالبوف), مقالات و نظریات تجدد در آزادستان شیخ محمد خیابانی با قلم روشنفکران آذربایجانی و چاپ و انتشار دهها نشریه , کتاب, مقاله, نقد  و شب نامه ضد استبدادی دیگر که خارج از حوصله این مقاله است.

در مقابل این ادبیات آوانگارد و رفورمیست, ادبیاتی که در این سوی آرازمغلوب و  مستحیل قدرت شده , با حالتی استحاله , الینه وار و آسیمیله شده از تمامی ساپورتهای مالی و سیاسی اقتدار حاکم برخوردار بوده و از پذیرش عوام, حمایت منورالفکری شرقی خودستای  وپوچ,  افکار عمومی آلوده به خرافات, سحر, جادو, ادعیه, فرقه سازی و فرقه پروری و شعوب سازی موطن کسب قدرت نموده و به تولید آثار خرافی , پوپولیستی و صوفیانه می پرداختند. افیون اندیشه و آزادی و دموکراسی را تدارک می دیدند و فلسفه و علم را مسموم می کردند. از جمله این نویسندگان می توان از ابراهیم پور داود, محمد علی جمالزاده, صادق هدایت, پرویز ورجاوند, محمود افشار و خانواده اش با موقوفات اهدایی انگلیس و روس , باستانی پاریزی با تاریخسازی بومیانه, محمد قزوینی با تقلید ناشیانه و ابتدایی وذناسیونالیستی طوطی وارش از نشریا ت” تورک اجاقلاری” استانبول جهت برپایی  مکتب و جریان موهوم پان آریائیستی اش, عارف قزوینی افسونگر افیون و تریاک با ناسیونالیستی مفنگیانه اش, احمد کسروی فرقه ساز و فرقه گرای تحریفگر تاریخ ,خود فروخته, ترسو, قدرت طلب و آسیمیله شده و… بودند که تیشه به ریشه دموکراسی و آزادی می زدند و بستر حکومت استبدادی, دسپوت و توتالیتر را هموار می کردند. حکومتی که حاکم جان ومال و سرنوشت ملتی شوم, خرافی و مداحان قدرت بودند و بدبختی و فقر را سرنوشتی محتوم و لا یتغییر می شمردند, زندگی این دنیا را زشت و سخیف و در مقابل زندگی اخروی را سعادت و بهروزی قلمداد می کردند و شعار” دنیا زندان خوبان, بهشت بدان” را تبلیغ و ترویج می نمودند. با این فعالیتهای روشنفکری پارادوکسیکال شرق و غرب یا اینسوی آراز و آنسوی آراز , ادبیات روشنفکری در این دو زمینه خلق و تولید اش را در کتابها, نشریات و روزنامه ها استمرار می بخشید. محمد امین رسول زاده با روزنامه ایران و سفرهای متعدد دیپلوماسیش برای برپایی دموکراسی در ایران, در ۱۹۲۰ میلادی شیخ محمد خیابانی با نشریه “تجدد” اش, پیشه وری با روزنامه های “آژیر, حقیقت؛ آچیق سوز” ؛ علی بئی حسین زاده با  ” فیوضات” , جلیل محمد قلیزاده با ” ملا نصرالدین” و… نقش مهمی در انقلاب مشروطه و ادبیات آزاد و انقلابی داشتند بطوری که معاون شیخ محمد خیابانی و سردبیر نشریه تجدد” میرزا تقی رفعت” اولین شعر نو را به سبک و سیاق اروپائیان متأثراز انقلاب ۱۷۸۹ فرانسه,  در تبریز در نشریه اش چاپ کرد و شعر نوی ایران با این اقدام رفعت آغاز و شعر ایران جانی تازه یافت و این ادبیات تا حدودی خودش را از مدح دیکتاتوران دینی و سیاسی دور کرده واز نقش تریبون بودن قدرت حاکمه نجات یافتند.پاره ای از ادبیات  این دوره همسو با عصر روشنگری به تولید و خلق آثار فلسفی و حماسه های ملی پرداختند. در اینگونه ادبیات دیگر جنبه های پیدا و پنهان رگه های مذهبی و تعلیمی حذف ویا اینکه کم رنگ بود. بخش اعظم ادبیات ایران با سیاستها و خط و مشی های طراحی شده غرب و تقلید سطحی از آثار و نمونه های برتر ادبیا ت آن سامان شکل گرفته  و نقد بررسی این آثار نیز همسو با متدها,  نظریه ها , مکتبهای هنری, جنبشهای سیاسی و اجتماعی غرب صورت می گیرد. تاریخ ادبیات ایران و پژوهشهایش را  مستشاران, سفیران فرهنگی و نویسندگان داخل قدرت غرب همچون ادوارد براون و نیکلسون انگلیسی, هرمان ائته و  هنری کربن فرانسوی, یان رپیکا و پاول هرن چکسلواکیایی , براگنیسکی و یوگنی برتلس روسی,  ایتا لوپتزی وباوزانی ایتالیایی, و…نوشته و براساس دیدگاهها و منافع ملی خویش کانالیزه کرده اند. نخسیتین نقد ادبی را در دوره قاچارها (مشروطه) میرزا فتحعلی آخوندوف( با نشر کرتیکا, نامه های کمال الدوله, بسیاری از نامه ها و مقالات فلسفی و تاریخی و اجتماعی و سیاسی) شروع کرده و ادامه راه او را میرزا ملکم خان, زین العابدین مراغه ای, علی اکبر دهخدا, ملک اشعرای بهار و… پی گرفتند. بیشتر فعالان عرصه ادبیات ایران تحت تأثیر شکل ظاهری رنسانس علمی و هنری غرب با تقلیدی سطحی از پدیده ها و شاهکارهای ادبی و هنری آنها, تراوشهای ذهنی خویش را برای بنیاد نهادن ایرانی که ناف دنیا , مدنیت و تمدن باشد ناشیانه به روی کاغذآورده  بنام شعر, رمان, داستان و ادبیات فولکلوریک در سایه قدرت چاپ و انتشار می دادند. از جمله این آثار می توان آثار ادبی ملک الشعرای بهار, محمد علی فروغی  با چاپ کتاب تقلیدی نه تحقیقی ” حکمت در اروپا” اش, جریان تقلیدی شعر نو , سپید و آوانگارد یدالله رویایی و تقلید ناشیانه اش از مکتب فورمالیسم روسی در اسپئسمنتالیسم مکتب خیالی و رویا گونه اش, شعرهای احمد شاملو و مجموعه چند جلدی کوچه اش, نقدهای شاعران نوپرداز بر شعر نوی خویش و دیگران, امثال و حکم (با تقلید سطحی از ملا نصرالدین جلیل محمد قلیزاده ) و لغتنامه دهخدا نمونه نازل دایر ت المعارف های اروپا, نوشتن فرهنگهای ادبی و سیاسی و تاریخی به تقلید از انسکلئوپدی نویسان عصر روشنگری اروپا و غیره را نام برد.

نخستین رمان فارسی ” سیاحتنامه ابراهیم بیک ” اثر زین العابدین مراغه ای به ترتیب چاپ مصر, کلکته, استانبول و ایران) و بدنبال آن ” مسالک المحسنین” اثر عبدالرحیم طالبوف است. اولین نقد ادبی  و علمی کریتیکای آخوندوف است  و اولین نمایشنامه هایش در کتاب تمثیلات سبب ورود نمایش به سبک غربی به ایران است که در سال ۱۸۵۰ در تفلیس چاپ شدند.یعنی ده سال قبل از نمایش ” وطن” نوشته نامق کمال در استانبول است که این شخص بنیانگذار نمایش مدرن در امپراطوری عثمانی هم بود. در زمینه شعر و شاعری کتاب ” طلا در مس” اثر رضا براهنی,  نخستین شعر  از نوع غزل  خالقش احمد یسوی و نخستین شعر نو در ایران اثر میرزا تقی رفعت می باشند که همه از بزرگان و اندیشمندان روشنفکر ترک هستند.

ادبیات ایران را می توان بطور کلی از نظر تاریخی و محتوایی به دو دوره تقسیم کرد:

۱-دوره نخست این ادبیات از نظر فرم , محتوا و اندیشه کاملاً وابسته به ادبیات سانسکریت هند بوده  و به طبع آن, اندیشه دینی این قوم نیز با بهره گیری از ادبیات فلسفی و تاریخی هندیها و در ادامه این ادبیات متأثر از دین زرتشت پیامبر ترک( طبق روایتی که از همه قویترند زرتشت متولد کنار دریاچه اورمو و یا بلخ است که روایت اولی در کتاب آثار الباقیه… بیرونی ذکر گردیده است. بیرونی : زرتشت پسر سپید تومان( سوبای تومان ترکی) آذربایجانی از نسل شاه منوچهر از خانان و بزرگان مغان بود/ زرتشت برای نوشتن کتابش اوستا چند سالی در کوه ساولان عزلت گزید / عبرانیها زرتشت را شاگرد الیاس پیامبر می دانند./ زبان اوستایی از ریشه سانسکریت هست/ فریدون شایان خط مادها را میخی از ریشه سومریان می داند کتاب اوستا هم به خط میخی نویشته شده است. سرزمین مادها آذربایجان امروزی است که در آن عصر   مانناها بودند که غیر از خط میخی خط ویژه خود را نیز استفاده می کردند. ( درترک بودن سومریان طبق اسناد غرب و شرق امروزه شک و تردیدی باقی نمانده است)/تاریخ تولد احتمالی زرتشت را مورخان پژوهشگران قرن۹ یا شش قبل از میلاد ذکر کرده اند…. تأثیر اوستا بر ادبیات ایران غیر قابل انکار است به همین دلیل خصوصیتهای آن منتج از اندیشه های ادیانی چون شامانیستی,زرتشتی, موسوی, عیسوی ومحمدی است…

روایت دوم در کتابهای صوفیان و ادیان عرفان و طریقت و برخی منابع غربی بارها تکرار شده است, بهره های فراوان برده است. کتاب زرتشت شامل پنج کتاب بنامهای: یسنا, ویسپرد, وندیداد, یشت ها و خرده اوستا است که به ترتیپ محتواهایشان پرستش, همه سروران, قانون, نیایش و اوستای کوچک می باشند طبق نظر آندراس و کریستنسن.اوج اوستا دوره اشکانیان است. با عنایت به فلسفه هندی و گرایش قوی آن به زندگی اخروی و تنقید و تقبیح زندگی مادی واقبال به صوفیگری و درویشی  از نظر محتوایی کتاب اوستا هم بیشتر یک اثر صوفیانه است تا اثر اجتماعی و انقلابی و جنبشی. رهبانیت آن بر زندگی خلاق و انقلابی آن برتری دارد. از این موضوع ادبیات کلاسیک ایران با مدح و ثنای حاکمان دین و دولت شروع شده و در پایان اثر  از  دنیا ی خیر و شر و مبارزه تنها گوشه گیری , رهبانیت , دعا برای عاقبت بخیری, ندبه , زاری و عافیت گزینی پایان می یابد. اندیشه حاکم در این آثار طرد زندگی مادی , ذوب, استحاله شدن در اندیشه زندگی اخروی و فلسفه شان آسمانی است نه زمینی و انسانی. حاکمیت خدایگان بر بندگان سرنوشتی است قطعی که انسانها قادر به تغییر , تبدیل , تحول قبیله, عشیره, قشر و طبقه شان نمی باشند. ادبیات این قوم هم برای اثبات حق خدایگان دین و دولت بر بندگان محکوم و محبوس است. ادبیات دیوانی شعر, تاریخ , سفرنامه, سیاحتنامه و بیوگرافی شاعران, دبیران ,صوفیان, عارفان, درویشان, کاتبان و وزیران پر از این تفکرات خرافی و صوفیانه است که با دولتی شدن دین از زمان حکومت معاویه و بوجود آمدن  صوفیگری و درویشی خوره روح ادبیات این مرز و بوم شده است.( با کشته شدن عثمان و آمدن معاویه به حکومت سیستم سیاسی دولت شکل و محتوا و مضمونی دیگر گرفت. معاویه با دعوت عده محدودی از عالمان بدربار خویش و دادن معاش جزیی به آنها  موجب جدایی و دو دستگی عالمان در جامعه اسلامی آن عصر شد. عالمانی که مستفیظ از معاش دولتی و به زیر چترحمایت خلیفه درآمدند آیینه حقیقت و عدالت در آیینه معاششان افتاد و هرآنچه خلیفه می فرمود حقیقت بود و عدالت و لازم الاجراء, عالمان درو مانده معاش و طرد شده از طرف دربار راه رهبانیت و گوشه گیری و یعضاً راه ترک دیار شده و در غارها و خرابه ها به زندگی درویشی و صوفیانه مشغول شدند.[برداشتی از ادبیات صوفیانه نوشته یوگنی برتلس])

۲-   ادبیات مدرن که با انقلاب مشروطه و متأثر از جنبشها, انقلابات و تبادلات فکری و تجاری با غرب شروع شد نتوانست فرم هنری و ادبی ادبیات غرب را با اندیشه ها , ایده ئالها, آرمانها و هویتهای ملی و قومی و آرکتایپهای بشری و معنویت تاریخی جهانی در اثر و شاهکار های خلاق هنری با کمپوزیسیونها و استتیک عالی به نمایش گذارد.کارهای تولید شده یا بخاطر پوچی محتوا و یا بدلیل تقلید ناشیانه از شاهکارهای هنری غرب سطحی , سبک و پارودی وار درآمده و از نظر شکل و فرم هنری ناقص و بی دست و پای می ماند و یا اینکه در سایه قدرت خدایگان دین و دولت به گردن ایدئولوژیها آویخته و از دایره هنر و اثر هنری بیرون مانده اسیر روزمره گی , حزب و حزب بازی رادیکالی, فرقه گرایی, طریقت و درویشی و دریوزگی افتاده و تریبون سیاست و مذهب گردیده اند. با قدرتمند شدن دولت ملی دین هم از حقیقت خود دورشده شکل, شمایل و محتوای ملی را بجای حقیقت تاریخی جا زده وجمود و تنگ نظری را در پیش گرفته, حافظ منافع طبقه حاکم می گردد.به گفته ای, دانشمندان محصول محیط خویشند فلذا نخبگان سیاسی و فکری در سیطره خدایگان دین و دولت از حقیقت رویگردان شده و عالم خلق کرده ی خویش را حیاط خلوت,  ابزار سرکوب و توجیه گر دسپوتیزم می نمایند. ادبیات ایران نیز با خصوصیت به ظاهر ملی در دام خودستایی و شوئنیزم دولتی گرفتارگردیده و هر روز بیشتر از دیروز از آشکارگی و خلق عالم حقیقت بدور افتاده و تبدیل به تریبون ایدئولوژی سیستم حاکم گردیده است و از هنر به معنای واقعی کلمه فرسخها دور گشته است.

دکتر ولی توران

[۱] – قویونجیق یا کویونجیق : جیق در زبان تورکی پسوندی است که اشاره به کوچک بودن دارد مانند”باغچاجیق” به معنی باغچه کوچک”. همچنین پسوند “جیق” معنی محل نگهداری را نیز می دهد که در کلمه قویونجیق به همان معنا است و به  محل نگهداری گوسفند اشاره دارد.