روح چنگیزخان بیدار و فرزندان پاسیفیک اش

دشت قبچاق, آسیای مرکزی, هونها, اویقورها و قلبی عظیم در تلاطم تاریخی جریان ساز و قومی قوی و ملتی در سایه تاریخ معاصر , نه نه نه, علم راکد نیست و عالمان محبوس و مسکوت و مهمور نیستند.

قارتال نیوز/  به یاوه گویان قصه پرداز, اموژه ساز, کرشمه بازی های شرق مرموز, ساحره پرور , افسانه ساز , فرقه ساز و شعوبگرای  دسپوت پرست ,  مداحان قدرت, سایه نیشینان رهبانیت و غرب هئیکلتراش هئرکول, سزار, تزاز, اسکندر؛ فائوست,اودیپ گرفتار عشق ممنوع,  طراحان و خلاقان مکتبهای هنری ,سیایی و علمی راسیونالیست, ناسیونالیست,اکسپرسیونیست, دادائیست, سورئالیست, پوزیتویست و پست مدرنیسم فانتزی و قهرمان پرداز و حماسه ساز سفیدان ساحل نشین. اراده  و عشق سوفیاییشان ژنی را حاکم مطلق و اقتدار کاریزمایی سیاست ملل و امپراطوریی با جغرافیای وسیع , روشن, روزگرای بی غروب می دانند, مغول, اسطوره قدرت و دانایی, اراده ای آهنین و گرگی رهنما  و روشنگر راههای تاریک و سیاه  بنام چنگیزخان و در سایه اش آن چهار گرگ فرماندهان آگاه و مسلط به چهارگوشه جهان: سوبوتای, چلمه, جبه و قوبیلای…

واقعیت جنگ با جنگی رو در روی عشق و دیگر هیچ و آن مرد تنها در میان سرداران روزهای سخت, واقعیتی از نوع فرا انسانی, ذوب در درون عشق سر بر آستان انسان و قدرت اراده اش, خم کند آهن تفتیده را در نگاه تیز و رنجی به بزرگی تاریخ آفرینش, آفرینشی والاتر از حصار دین و دولت و عقیده خود ساخته بیرق های رنگ باخته نفسانی و زودگذر. چیست در آئینه تاریخ و آن رنج ابدی, مفتونی حقیقت و لذت سر بداری در راه آن؟ حقیقت سردار هنر , سربار روزمره گی و عطش دانستن و سراب جهل و تاریک اندیشی و من از بود و نبودن شکایت به حقیقت و مرثیه سرای تاریخ برم و خویشتن و خویش را در صفحات ضد و نقیض تاریخ اسیر جنگی بی امان برای اثبات حقیقت.

ناز و عشوه سوفیا مرا شمع آجین عروس سفید پوش حقیقت کرده با هر کلمه ای که می نویسم طناب دارم را به تیر زهرآگین تاریک اندیشی و سرنوشت سیاه ملتی پیوند می زنم و نی نایم را نه در کلیسا, دیر, مسجد و معبد و بت کده بلکه بر اسبان آزاد دشت قبچاق می نوازم و با نگاهی ابدی بر حقیقت نغمه ها می سرایم و این است نغمه آزادی و حقیقت طلبی من که بر نوک قلمم می رقصد و عشوه می کند بر عاشقان حقیقت و حقیقت خواهی.

در سال ۲۰۰۳ میلادی” ژورنال ژنتیک انسان” با بررسی ژن انسانی ۹۰۰ ساله و بررسی های علمی عمیق و گسترده در این باره  به این نتیجه رسیدند که ژنی قوی در تاریخ ژنیتیکی بشر هست که از هر ۲۰۰ مرد  یک ژن متعلق به بزرگترین امپراطور تاریخ یعنی چنگیزخان بزرگ هست. امپراطوریی که در عصر خویش وسعت  قلمرویش دو برابر امپراطوری روم و ۸ برابر امپراطوری اسکندر مقدونی است. از این پژوهش علمی معاصر برگردیم به اصل تاریخ این امپراطوری, تا زیر و بم ها و اسرار درونی قدرت این امپراطوری را با چشم عقل و منطق و اسلوبهای راسیونالیته و خرد آکادمیک بررسی نماییم.

تموچین فرزند بزرگ “یئسوگای” رئیس قبیله ای در مغولستان است که توسط قبیله تاتارها مسموم و کشته می شود. تموچین در کنار رود “اونون” در سال ۱۱۶۲ به دنیا می آید.

تموچین ۹ ساله با “هوئلین” مادر جوان و زیبایش و چند بچه کوچکتر از خودش پس از مرگ پدر تنها مانده و با بی احترامی و آزار و اذیت دشمنان مجبور به ترک قبیله خویش به سوی صحرا و دشت قبچاق می شود.

در صحرای بی کران دشت قبچاق با مسئولیت تمام بعنوان تنها نان آور خانه با سختی تو تلاش طاقت فرسا به شکار می پردازد تا خانواده بی پناه,  تنهایش را از گرسنگی و گزند وحوش و دشمنان حفظ نماید.

در زمستان سختی که شکار و رفع گرسنگی و مشکلات دیگر روی دوش کودکانه تموچین هست.  با زحمت زیاد تموچین شکارهایی را به سختی به خانه آورده و بعد از خوردن بخشی از شکار بهمراه خانواده, باقیمانده شکار را در برف چال کرده برای وعده های دیگر غذایی نگه می دارند.

یکبار تموچین برادرش را در حال دزدیدن شکارچال شده می بیند. به برادرش هشدار می دهد که دزدی بد است در صورت تکرار او را خواهد کشت. برادر کوچک  دزدیش را تکرار می کند و تموچین  متوجه شده او را بدون کوچکترین تردید و درنگی می کشد …

این حادثه تلخ و ده ها حوادث دیگر از دوران کودکی تموچین مورخان و پژوهشگران را به دقت و وسواس بیشتر  به مطالعه در یاساهای چنگیزخان وا می دارد. امپراطوریی که در قرن ۱۲ میلادی ,زمانی که شرق و غرب اسیر و درگیرایدئولوژی های خونین و جنگ طلب یعنی جنگهای صلیبی هستند و هزاران کشته بنام دین, ایمان ,حافظان و حامیان دین خدا قربانی تبلیغات کذب پاپها و خادمان قدرت طلب دین و حاکمان دیوانه و عاشق اقتدار و اوتوریته می شدند با نوشتن و تنظیم یاساهای چنگیزی سعی در نجات انسان از بند و تأمین آزادی داشتند.

یاساها را کاتبان چنگیزخان با دقت تمام, بطور مستقیم از نظریات اندیشمندان, فیلسوفان, عالمان وخانشان چنگیزخان مغول استفاده کرده و می نوشتند بدون کم و کاست. ۳۲ یاسا (قانون) که تمامی تفکرات سیاسی , اجتماعی  و فرهنگی مغول را بعنوان امپراطوری بزرگی در بر می گیرد.

با شعور سیاسی و فرهنگی غنی و علمی وسیع از شرایط جغرافیایی, بافت و قشربندی اجتماعی آن جامعه و نیز با آگاهی تمام از روابط سیاسی و دیپلماسی مراکز قدرت دینی و حکومتی آن عصر و جریان روابط بین المللی اش متفکرانه نگاشته شده است.

در سایه اقتدار عقلانی و کاریزمایی و آگاهی چنگیزخان از فنون نظامی و استراتژیهای جنگی است که در طول اقتدار ۲۱ یکساله اش از تمامی جنگها, توطئه ها, کودتاها و مناقشات قبیله ای و قومی و جنگهای داخلی و خارجی پیروز,   فاتح  و بدون شکست سربلند بیرون آمده و هر روز قلمرو مغولان گسترش می یافت, بطوریکه در طول تاریخ بعنوان تنها امپراطوریی که حتی پس از مرگ بنیانگذارش چنگیزخان نه تنها وجبی از خاک قلمرویش را از دست ندادند بلکه روز بروز قلمروهای وسیعی را ضمیمه خاک امپراطوری مغولان نموده و در صفحات زنگین و رنگین تاریخ امپراطوریها ثبت و ضبط کردند.

تموچین وقتی به سن ۲۰ سالگی رسید دیگر فرماندهی قوی و لیدری مورد احترام در بین بزرگان قبایل بود. او در رایزنی با بزرگان قبایل تاتارها, مرقیتها, کرائیتها و اویغورها تلاش کرد همه آنها را در اتحادی مستحکم کنار هم نشانده و با تشکیل قوریلتایی عظیم در تاریخ ۱۲۰۶ میلادی نام اولوس خویش را مغول نهاد و با اکثریت آراء بعنوان لیدر و فرمانده اولوس مغول انتخاب و از طرف رهبر دینی و فلسفی و حکمت جامعه مغول یعنی شامان اسمش از تموچین به چنگیزخان(فرستاده گؤک تنگری یا آسمان) تغییر یافت. این اتفاق مورد پذیرش اعضای قورولتای قرار گرفت.

چنگیز خان بعنوان امپراطور مغول با ۳۲ یاسایش( قانون اساسی ) بطور مشروع, معقول و قانونی قدرت را بدست گرفت. امپراطوریکه قلمرویش شامل اقیانوس پاسیفیک( اقیانوس آرام که شامل سه قاره آسیا, آمریکا و اقیانوسیه بود. طبق نظر پروفسور رها اوغوز خان اکثر سرخ پوستان اآمریکا از آسیای مرکزی در زمان امپراطوری مغولان مهاجرت کرده اند.) از دریای خزر تا شمال دریای سیاه , شمال چین, خیوه غربی , خاندان جین, ترکستان ( کارا حیتای, ماوراء النهر, خوارزم) , خراسان, قفقاز( گرجیها, دشت قبچاق, کنیازهای روس, قبچاقها, تاتارها, باشقیرها, بلغارهای  ایدیل, قبچاقها) را در بر می گرفت.

امپراطوری مغول در سایه اقتدار  و فرماندهی آگاه و با شعور چنگیزخان و همفکری و هم اندیشی با اعضای برجسته قورولتای و یاساهای مکتوب و لازم الاجرای آنها با پرهیز از تفتیش عقاید, دوری از دروغ و دروغ پردازی, ممنوعیت شکنجه , تبلیغ صداقت, اعتماد و ایمان , حفظ سرمایه اجتماعی و عدم تخریب آن با دوری حاکمان و مسئولان دولتی از اختلاس, دزدی , فساد مالی و سیاسی, معافیت مالیاتی و گمرکی اندیشمندان, هنرمندان, صنعتکاران, طبیبان, حکیمان و فیلسوفان, حفاظت از آب و احترام به آن و دقت در نگهداری و آلوده نکردن آب, ممنوعیت زنا جهت احترام به خانواده و حفظ شالوده و بنیان خانواده, اعتقاد به خدای آسمانها یا گؤک تنگری , حذف القاب و عناوین درباری جهت جلوگیری از سوء استفاده های سیاسی و دینی و طبقه ای, دادن شیر بها به خانواده دختر, ممنوعیت ازدواج با محارم ,ممنوعیت تبلیغ هر نوع دین و ایدئولوژی از طرف امپراطوری, ممنوعیت لواط, حکم قتل برای افراد  زن آزار و تجاوز گر به زن و فراری دادن زنان به زور؛ ضرورت ایجاد سیستم قوی پستی و چاپار برای دسترسی سریع و آسان امپراطور به اخبار امپراطوری ,ممنوعیت ادرار به آب , برگزاری مانورهای جنگی و شکارهای دوره ای در زمان صلح با هدف آماده نگه داشتن اردو برای جنگ,  مشخص کردن حیوانات مورد شکار, اولوس  از شکارکردن آنها غیر از فصل شکار مورد مواخذه و پیگرد قانونی قرار می گرفتند این یعنی همه در مقابل قانون برابرند… در داخل این یاساها موارد مهم دیگری  هم هست که در این مقال باین مقدار بسنده کردیم.

برای نشان دادن عقلانیت و حسن تدبیر چنگیزخان در رهبری امپراطوری مغول به دو جنگ از دها جنگ وی اشاره کرده و قضاوت را به محققان و مورخان و اندیشمندان آگاه و حقیقت طلب می سپاریم:

*در سال ۱۲۱۸ میلادی ” گوچلوک “ آخرین حاکم “نایمانها” که از دست چنگیز خان فرار کرده به “کارا حیتای” پناهنده شده بود به دستور چنگیزخان یکی از فرماندهان ارشد اردوی مغول یا یکی از چهارگرگ خان مغول یعنی ” جبه” نویان به کارا حیتای حمله کرده و قلمروی گوچلوک را به سیطره خویش درآورد و برای اولین بار با قلمروی امپراطوری خوارزمشاهیان هم مرز و همسایه شدند. چنگیز خان پس از سیطره شمال چین و بدنبال آن  پیروزی بر نایمانها, با توجه و دقت ویژه در همکیشی سفیر منتخب قوریلتای با سلطان محمد مسلمان, مکتوبی  بتوسط هئیت مسلمان مذکور به ریاست محمود یلواج , روانه دربار امپراطور خوارزمشاهیان کرد. این هئیت بنا بدستور چنگیزخان جهت توسعه روابط تجاری و سیاسی با امپراطور همنژاد ترک,  سلطان محمد اعزام شده بود و اورا بخاطر همنژادی, چنگیز خان در مکتوبش پسرم خطاب کرده بود. تا بدون جنگ و خونریزی بصورت مسالمت آمیز  و برادرانه به توسعه روابط تجاری و سیاسی و دوستی بپردازند. سلطان محمد از این برخورد سلطان برآشفت و شروع به ناسزایی کرد.

محمد یلواج اورا به آرامش دعوت کرده و خواستار رعایت روابط دیپلماسی و حرمت و احترام فیما بین دو امپراطوری شده و در ضمن  دوستی صادقانه و صمیمیت بخاطر همنژادی برادرانه چنگیزخان را به او اطلاع داد. سلطان محمد آرام گرفت و پس از مذاکرات فیما بین قرار بر این شد که ۴۵۰ نفر از تاجران مغول با تولیدات و متاع خویش به قلمروی سلطان محمد سفر کنند. پس از بازگشت   محمود یلواچ به” قارا قوروم”  چنگیزخان دستور  نشستی  با  جمع تاجران, صنعتکاران و هنرمندان را داد. در طول یک هفته کارهای مقدماتی و شور و مشورت در رابطه با جلسه مذکور انجام گرفت و به تعداد ۴۵۰ نفر از شخصیت های برتر تجاری, سیاسی و هنری جامعه مغول, جهت تجارت و سفر تجاری و توریستی به قلمروی خوارزمشاهیان اعلام آمادگی کردند. لیست تاجران برای تأمین هزینه , شور و مشورت جهت سهولت, هموار کردن بستر  و زمینه سازی برای تجارت آزاد و پر سود و ارائه خط و مشی مقولانه به قوریلتای فرستاده شد.

نشست انجام گرفت و قوریلتای بعد از نشست در سریعترین زمان ممکن تاجران را بدرقه سفر به  قلمرو خوارزمشاهیان کردند. تاجران مغول با امید و خوشحال از ایجاد روابط تجاری و سیاسی با هم نژادان ترکشان به شهر اوترار رسیدند.

اینالجیق حاکم اوترار که مردی طماع و سخیف الفکر و اسیر قدرت و شهوت بود با دیدن صنایع, کالاها , آثار هنری و صنایع دستی خارق العاده, زیبا و پر ارزش تاجران مغول وسوسه شده به ترکان خاتون مادر سلطان محمد که از نزدیکان وی بود ارزش بالای اموال تجار مغول را  اطلاع داده و از او خواست که به بهانه جاسوسی مغولان در قلمروی خوارزمشاهیان, کالاهای آنها را گرفته همه را به قتل رسانند. ترکان خاتون دستور قتل تاجران و تصاحب اموالشان را صادر و والی اوترار نیز سریع اوامر بانو را بدون وقفه اجرا  کرد.

بعد از چند روز خبر فاجعه قتل تاجران مغول به قارا قوروم رسید و خان مغول قوریلتای را دعوت به نشست و گرفتن تصمیمی عقلانی در اینمورد کرد. قوریلتای تشکیل شد.  نتیجه و تصمیم قوریلتای, اعزام دو نفر مسلمان از قارقوروم بدربار خوارزمشاهیان جهت پاسخگویی و پرداخت غرامات به امپراطوری مغول بود. محمود یلواج با یک نفر دیگر, روز بعد عازم دربار خوارزمشاهیان شدند. وقتی به حضور سلطان محمد رسیدند فرماندهان حاضر سلطان محمد, شمشیرها کشیده خواستند سفیران مغول را بکشند ولی سلطان سوزاندن ریشهای سفیرا ن مسلمان را امر کرد و گفت اینان مسلمانان خائن به اسلام و قرآن و جاسوس مغولان شامانیست هستند اینها را با صورتی سوخته و سیاه شده  به قارا قورم بفرستید تا عبرتی باشد بر آن خان مغول وحشی …

چنگیزخان نگران از دیرکرد سفیرا ن بر بالای تپه ای کوچک نشسته انتظار آمدن آنها را می کشید. از دور دو سیاهی با صورتهای سیاه و  سوخته و لباسهای پاره پوره نزدیک شدند. چنگیزخان نشناخت و پرسید کیستید شماها؟

“خان بزرگ!  موقع رفتن از قاراقوروم سفیران دیپلماسی شما بودیم ولی اکنون فراریان از جهنم خوارزمشاهیان هستیم,” گفتند و بیحال به خاک افتادند. خان کمرش را باز کرده با شمشیری آخته,  دیوانه وار رو به سوی صحرا می دوید و فریاد می کشید. اینقدر دوید و دوید تا صدا یش  قطع و سیاهیش  گم شد در غبار طوفان شن و گرمای صحرا.

در شفق صبح چنگیز خان از کوه بورکان کالدون  برگشت .اعضای قوریلتای جلوی یورت انتظار اورا می کشیدند. خان بزرگ بعد از راز و نیاز شبانه در کوه بورکان کالدون با تنگری(خدای آسمانها و زمین) با چشمانی بف کرده که نشانی از بی خوابی و خستگی بود رو به اعضای قوریلتای کرده و لب به سخن گشود: با چه زبانی باید سخن گوییم با این اقتدار نابسامان و ترسو و شکاک؟

دیپلماسی انسانی تساهل, تسامح , قانونی و بین المللی یا با گفتمان ارعاب , خشونت و جنگ؟

اعضای قوریلتای یکصدا: جنگ

*چنگیز خان با تصمیم قوریلتای فرمان جنگ داده و قواعد جنگی را به شرح ذیل به فرماندهان خویش متذکر شد:

۱-رعایت تمامی اصول و قوانین یاسا

۲-اعلان جنگ به خوارزمشاهیان یک هفته قبل از حرکت اردوی مغول بطرف آنها تا افراد غیر نظامی, زنان, بجه ها , سالمندان و مریضان از میدان جنگ فرصت دور شدن داشته باشند.

۳-اعلان آمادگی قاراقوروم و اردوی مغول از پذیرش اندیشمندان,  هنرمندان, صنعتکاران,  فیلسوفان, حکیمان و طبیبان با آغوش باز و دادن تمامی امکانات امرار معاش آنها در شهرهای بزرگ تحت قلمروی مغول

۴-رعایت حقوق اسیران و پناهندگان جنگی و احترام به شخصیت حقیقی و اصالت انسانی آنها

۵- دنبال نکردن جنگجویان فراری و گریخته گان از جنگ

۶- شمشیر نکشیدن بر مادران و زنانی که بدفاع از شوی, فرزندان و خانواده خویش برمی خیزند.

۷-حفظ آثار و ابنیه تاریخی, معماری قصر و دربار شاهان و شاهزادگان وعدم تخریب اردوگاههای جنگجویان و مراکز نظامی

۸- دورکردن محل و مکان جنگ از مراکز علمی  و هنری و ضربه نزدن به آنها

۹-احترام ویژه به زنان و دختران و بچه های خاندان خوارزمشاهیان و تلاش ویژه برای حفظ جان آنها

با این اوامر جنگی اردوی مغول به مرزهای خوارزمشاهیان رسید. بشتر مردم آگاه و از جمله خانواده های بسیاری از سرداران و فرماندهان نیز  به اردوی مغول پناهنده شده و از آسیب جنگ درامان ماندند. سلطنت پوشالی خوارزمشاهیان با یک حمله منسجم و منظم مغول در هم شکست. قلمروی خوارزمشاهیان در نتیجه غرور کاذب سلطان محمد و والیان,  فرماندهان  و منصب داران فاسد و خود شیفته درهم شکستند و ضمیمه امپراطوری بزرگ مغول شدند. سلطان محمد کشته و فرزندش جلال الدین ولیعد به جزیره ای در دریای خزر فرار کرد. اردوی مغول و فرماندهانش بنا به قوانین جنگی صادره از سوی قوریلتای و امضای خان بزرگ از تعقیب, گرفتن و کشتن جلال الدین خودداری کردند.

  • واقعه دوم این ماجراست که تموچین وقتی نه ساله بود بنا به صلاحدید پدر در شرایط زندگی قبیله ای دشت و نیاز انسانها به قدرت قبیله ها در اتحاد, با یکی از اقوام قوی مغول از طریق گرفتن دختری بنام ” بؤرته چین”  وصلت می کند. این دختر بنا به قول پدرش یسوگای, یار وفادار چنگیزخان در تمام سختیها و بلایا خواهد بود. چنگیزخان بعد از مرگ پدرش, در سال ۱۱۸۱ مورد حمله مرکیتها قرار گرفت و در این حمله مرکیتها زن جوانش را ربوده و بردند . چنگیز خان فقط توانست مادر و برادرهایش را از این مهلکه سالم نجات دهد. چنگیز خان بعد از اینگه خانواده اش را در مکانی امن قرار داد به پیش دوست پدرش ” طغرول خان” رئیس قبیله  کرائیتها رفت و از او خواست تا برای نجات زنش او را یاری رساند. طغرول خان اورا مورد حمایت قرار داده و قول داد در جنگ با مرکیتها جهت نجات بورته چین از هیچ کوششی دریغ نخواهد کرد. در ضمن طغرول خان پیشنهاد کرد به پیش  دوست قدیمیش ” جاموکا”رئیس قبیله” جولنقار” رفته و حمایت اورا نیز در این جنگ خواستار شود. چنگیز خان همین کار را کرده و تواست این دو قبیله را برای جنگ با مرکیتها برای نجات بؤرته چین با خویش همراه کند. با طراحی استراتژی قوی و بکارگیری تاکتیک ویژه  و فرماندهی خارق العاده چنگیزخان توانستند با حمله به دشمن توسط جنگجویان اندک ولی زبده و کارآزموده شان آنها را شکست داده و بورته چین را از دست دشمن نجات دهند. پس از نجات بورته چین طولی نکشید که حامله گی بورته مشخص شد و این واقعه سبب حرف و حدیث و دهن لقیهای پوچ و بی معنایی در پشت سر چنگیزخان و زنش شد. چنگیزخان بدون توجه به این حرفها همچنان عاشق زنش بورته چین باقی مانده و با امید و شوق فراوان منتظر تولد فرزندش ماند. فرزندش متولد شد خان جشنی پر طمطراق برای تولد و نامگذاری اولین فرزند خویش برگزار کرده و نام او را ” جوجی ”  گذاشتند. همه بزرگان قبایل حاضر در جشن , عشق بی پایان خان را به بورته چین و خانواده اش با چشم و دل دیدند و از طرف دیگر این جشن بیعتی برنامه ریزی شده بود از بزرگان قبایل برای تأیید جانشینی جوجی برای خان آینده چنگیزخان بزرگ, بزرگترین امپراطوری دنیا.  ولی این غیبت کردنها پایانی نداشت و قتی که خان بزرگ بعد از جنگهای طولانی و فتح سرزمینهای بزرگ ساکن قارا قوروم شد و قلمروی خویش را بین فرزندان و فرماندهان ارشد تقسیم میکرد این حرف و حدیثها همچنان ادامه داشت . وقتی جوجی را جانشین خویش در کریمه کرده بود. جوجی سخت مریض شد و بخاطر عشق و علاقه متقابلی که بین او  پدرش چنگیزخان بود مریضی اش را از او سالها پنهان داشت. چنگیزخان وقتی دید که جوجی در نشست های قوریلتای (نشستها هر ساله جهت دادن گزارشها از وضعیت قلمروی مغول به خان بزرگ در قاراقوروم تشکیل می شد) حضور ندارد نگران شد. سخن چینان و یاوه گویان بیکار و صاحبان فکرهای مسموم,  عدم حضور جوجی در قوریلتای را سردی روابط میان پدر و پسر تعبیر و تفسیر می کردند و علت این سردی را به جریان ربوده شدن بورته چین و حاملگی وی در دوران اسارت و عدم تعلق جوجی به چنگیزخان می دانستند و این واقعه را دلیلی بر احتمال عدم جانشینی جوجی برای خان مغول بیان می کردند. سوبوتای آن سردار دلیر و فرمانده قوی, آگاه به مسایل سیاسی و نظامی و استراتژی و تاکتیکهای ویژه جنگی, مصلح و عاشق اولوس و  فداکارامپراطوری مغول, فاتح ۳۲ جنگ و مشاور عالی چنگیزخان و فرزندانش در ۶۵ جنگ ویژه و مهم, یار و دلدار و سر نگهدار چنگیز خان از این وضعیت ناراحت شده با درخواست دیدار از قلمروی جوجی از قوریلتای عازم سفر کریمه می شود. پس از تحمل ماهها سختی راه, طوفانهای شن و سرمای سیبری و استپهای وحشی به سرای جوجی می رسد جوجی را در بستر بیماری می بیند. هردو در حالیکه همدیگر را در آغوش گرفته اند نمی توانند جلوی اشکهای خود را بگیرند. جوجی : دلم برای پدرم سخت تنگ شده است اما خان بزرگ مسولیت و دردی بزرگتر از مریضی من دارد او تمامی مشکلات و سختیهای قلمروی وسیع مغول را بدوش می کشد انصاف نیست بر این بار عظیم مریضی لاعلاج فرزند ارشد یا جانشین خان هم افزوده گردد. ترسیدم با حضور در قوریلتای متوجه مریضیم شود. خواهشم اینست در اینمورد چیزی به خان بزرگ نگویید… “سوبوتای بعد از چند روز استراحت در کریمه با چشمان اشکبار و دچار حیرت و حسرت از این عشق بزرگ بین پدر و پسر از جوجی جدا شده و به طرف قارا قوروم حرکت کرد و آخر رسید به حضور خان بزرگ :” قلمروی شمال در امن و امان است و جوجی با تمام قدرت و قوت سر به فرمان خان بزرگ …. “نتوانست تمام کند در درون خویش حرفش را… اولین بار بود که با خان بزرگ در گفتگویش فاصله ای بود بین زبا ن و دلش… اما دریغ که خان بزرگ داغ مرگ فرزند ارشدش را دید نه جانشینی اش را …. چنگیز خان بعد از مرگ جوجی قلمروی او را ( آک اردو- گؤک اردو) بین فرزندان دیگرش تقسیم کرد تا اینکه باتوخانپسر جوجی آلتین اردو را تشکیل داده و به فرمان چنگیزخان بخش عظیم اروپا را به تسخیر درآورد و اگر مرگ غیر منتظره چنگیزخان پیش نیامده بود( باتوخان مجبور شد عملیات نظامی علیه اروپا را رها کرده برای تشییع جنازه چنگیز خان به قاراقوروم برگردد.)
  • امپراطوری مغول و اقدامات و دست آوردهای مغولان : ۱-دوران یک قرنه امپراطوری مغولان بر دنیا دورانی سرشار از آگاهی , احترام به حقوق شهروندی, حاکمیت قانون و قانونمداری, احترام و حرمت گذاشتن به عالمان و حکیمان, هنرمندان و صنعتکاران و حمایت بی قید و شرط امپراطوری از آنهاست.

۲- آزادی اندیشه و اعتقاد و عدم تفتیش اعتقادی( نمونه اش سفرهای مارکوپولو تاجر ایتالیایی است که به قصد تجارت و سیاحت به قلمروی مغولان می آید  و علیرغم مسیحی بودن و خارجی بودنش تمامی زمینه های تجارت را آماده و احترام لازمه را از طرف والیان و حاکمان مغول نسبت به خویش به عیان می بیند و بطور مستقیم حس می کند. امنیت  و سهولت انتقال کالاها در راهها, شرایط مساعد و ایده ئال معامله و وضعیت تجارت آزاد بدون دغدغه دزدی, کلک و مالیاتهای غیر قانونی  در بازارهای مغولان را شخصاً تجربه کرده و با روحی آزاد, سرخوش و امیدوار به اروپا بر میگردد. اما دریغ و درد و نالان از اروپایی که در سایه شوم رقابت پنهان صاحبان قدرت دین و دولت  و دوستی ظاهر فریب پاپ و امپراطور, درگیر جنگهای صلیبی با خارج و جنگهای فرقه ای و مذهبی داخل با تفتیش عقاید و محاکمه ها و اعدامهای بی رحمانه ای روبروست. در کلیسا و قصر امپراطوران را می زند آنها را به بکارگیری شیوه اداره امپراطوری,  مدیریت اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و برخورد با مردم در امپراطوری بزرگ مغول را توصییه می کندو لی همه او را دیوانه می پندارند و هذیان گوی و اسیر مرض مالیخولیا. به همین دلیل هم با بستری کردن وی در تیمارستان صدایش را خاموش می کنند.  امپراطور و کلیسا هرچند به ظاهر از حرفها و روایتهای مارکوپولو از شرق و امپراطوری مغول ناراحت و اورا محکوم به مجنون و دیوانگی می کنند ولی  بعدها کشیشها و سفیرانی را کلیسا و امپراطور بعنوان بظاهر مبللغ دین و جهانگرد برای جاسوسی و یاد گرفتن شیوه های حکومتداری به قلمرو مغولان می فرستند و سیاست آنها را بعدها در رنسانس بر علیه شرق با استعمار و استثمار و تحت سلطه درآوردن شان بکار می گیرندو…

۳- حذف القاب و عناوین  شخصیتهای صاحب قدرت سیاسی جهت جلوگیری از اختلاس و فساد سیاسی و مالی

۴-جذب نخبگان سیاسی, علمی و هنری, حمایت و پشتیبانی مالی و حقوقی از آنها و دادن امکانات فعالیت در عرصه های مورد تخصصشان

۵-بازگشایی مراکز علمی و تحقیقاتی, کتابخانه ها و حمایت از این مراکز( مراکز علمی خراسان و نجوم شناسی مراغه دو مورد از این گونه حمایتهاست.

۶-حمایت از تولیدات داخلی و هموار کردن راههای تجارت با خارجیان برای تقویت رشد و توسعه امپراطوری ( نمونه اش اعزام تاجران به قلمرو خوارزمشاهیان و…)

۷-تأمین امنیت جاده و ایجاد کاروانسراهای بین راهی و تسهیلات گمرکی

۸-ایجاد ایستگاههای پستی بین راههای تجاری و مسیر توریستها , جهانگردان , سیاحان . تأمین و آماده نگهداشتن اسبهای چاپار تیزرو در این ایستگاهها برای انتقال پیامها , دستورات , اوامر,  قوانین و آیین نامه های امپراطوری از قاراقوروم به تمام نقاط امپراطوری

۹-لازم الاجرایی کردن یاساها و قوانین صادره قوریلتای بطور مساوی برای تمامی ساکینین قلمروی مغول

۱۰-جذب هنرمندان , خلاقان و مبتکران به مراکز علمی و تولیدی شهرهای بزرگ و تشویق آنها به خلق اثر و تولید.

۱۱-حمایت و تشویق مورخان آگاه به ثبت تاریخ بدون تعصب و بدون تحریف بعنوان میراث گذاشتگان و عبرت آیندگان

۱۲-گسترش دیپلماسی آزاد و باز خارج از محدودیت های ایدئولوژیکی, سیاسی ,جغرافیایی و نژادی

دکتر ولی توران

منابع:

۱-تاریخ سری مغولان۲-سرخ پوستان مغول آمریکا نوشته پروفسور رها اوغوزخان۳- جامع التواریخ نوشته رشیدی۴-دختر مغول نوشته کالین فالکنر۵-تاریخ مغول نوشته رنه گروسه۶-سفیران پاپ در دربار مغول نوشته دوراکه ویلتس ۷-امپراطوری مغول نوشته مری هال ۸- سه اسب سوار صحرا نوشته مانوله ۹- امپراطوری صحرانوردان نوشته رنه گروسه