به گزارش پایگاه خبری قارتال نیوز، مدارس کپری، خشتی، سنگی، کانکسی و حتی چادرها هنوز هم هستند، مثل فقر و گرسنگی که هست. سیاهنمایی هم نیست ، واقعی هم هست، آنقدر هم واقعی هست که شما مسئولان میتوانید با گوشت و پوستتان احساس کنید، بله با گوشتتان احساس کنید، همان گوشتی که مدتهای مدیدی است از سر سفره تودههای مردم برداشتهاید و بسیارند کودکان سه، چهار،پنج، شش ،هفت، هشت … سالهای که حتی یکبار به عمرشان طعم آنرا نچشیدهاند و فقط پشت شیشه رسانهملی ! دیدهاند.
همان گوشتی که زیر پوست کودکان لاغر و نحیف و مظلوم کلاسهای سرد و فرسوده نیست، همان کودکانی که پوست به استخوانشان چسبیده و حجم بدنشان را حسرت و غم نداری پُر کردهاست.
همان کودکانی که صبح به صبح، آفتاب نزده با شکم نیمه گرسنه، در این سوز و سرما کفشهای کهنه را با پای پیادهشان در فاصله بین خانه و مدرسه به دنبال روزهای تازه میکشانند.
از کنار ردیف مغازهها میگذرند، رقص پلید انواع برندهای کیک و بیسکویت و شکلات و شیرکاکائو … را پشت شیشهها نگاه میکنند و بغض و آبدهان و حسرت را با هم قورت میدهند و خود را به کلاس میرسانند، کلاسها با سقفهایی که طاقت ایستادن ندارند و دیوارهای پیری که زانوهایشان خم شده و هر آن ممکن است کمرشان بشکند و سقف خسته را به زمین سرد بزنند.
نخیر آقای مسئول، اینها سیاهنمایی نیست، تازه قسمت خوب ماجراست. این هنوز قصه بچههایی است که نسبت به کودکان بازمانده از تحصیل خوشبختتر هستند، بله کودک بازمانده از تحصیل هم کم نیست!
▪️دومیلیون کودک در سن تحصیل که مدرسه نمیروند
در روز دانشآموز همین امسال یعنی ۱۳ آبان ۱۴۰۳خبرگزاری «خبرآنلاین» با تیتر«واقعا دو میلیون کودک در سن تحصیل داریم که مدرسه نمیروند؟» نوشته بود: فرشاد ابراهیمپور، نماینده مجلس دوازدهم و عضو کمیسیون آموزش مجلس شورای اسلامی، درباره آمار واقعی دانشآموزانی که ترک تحصیل کردهاند گفت: « آمار ثبتنام نشدن ۷۹۰ هزار دانشآموز، آماری است که وزارت آموزش و پرورش عنوان کردهاست، ولی مشکلات اقتصادی، آگاهی ناکافی از رفع موانع آموزشی و مشکلاتی در محل به دلیل جابهجایی محل سکونت به وجود آمدهاست، باعث شده تا والدین و دانشآموزان به مرحله ثبتنام نرسند. آمار واقعی دانش آموزانی که موفق به ثبت نام در مدارس نشدهاند بیش از آماری است که نهادهایی مانند آموزش و پرورش مدعی آن است میباشد. امسال حدود ۲ میلیون دانشآموز ثبتنام نشدهاند.»
البته چندین رسانه و روزنامه کاملا رسمی نیز در مطالبی منطبق به این مضمون ، همین موضوع را تکرار و تایید کردهاند.
▪️۱۸ میلیون کودک امکان اتمام تحصیلات را ندارند
«۱۸ میلیون کودک در ایران فرصت اتمام تحصیلات را ندارند» این تیتر روزنامه اعتماد است به تاریخ ۲۳ مهر ۱۴۰۳٫
روزنامه اعتماد مینویسد: اکنون در جامعه ایران ۱۸ میلیون کودک فرصت اتمام دوره تحصیلات عمومی را پیدا نمیکنند، ۱۰ میلیون بیسواد مطلق وجود دارد و حدود یک میلیون بازمانده از تحصیل.
این وضعیت در حوزه دانشآموزان با نیاز ویژه رنجآورتر است . حق بر آموزش که در صورت فراهمآوری تحقق زمینه های آن موجب عدالت آموزشی و در نهایت عدالت اجتماعی میشود در نقطه مقابل فقر آموزشی قرارمیگیرد و دستکم دارای دو شاخص حق دسترسی به آموزش و حق آموزش با کیفیت و استاندارد است.
▪️ فاصله غریب کودکان دارای نیاز ویژه از جاده عدالت اجتماعی
روزنامه اعتماد ادامه میدهد : اولین پرسش مهم در رابطه با آموزش و حق آموزش کودکان با نیاز ویژه به شاخص فقر آموزشی مربوط میشود که آیا همه دانشآموزان با نیاز ویژه امکان دسترسی به آموزش و قرار گرفتن در فضای مدرسه را مییابند یا خیر؟
پس از راهاندازی سازمان آموزش و پرورش استثنایی از سال ۱۳۷۰ به بعد رشد ۱۷ برابری آموزش کودکان با نیازهای ویژه را شاهد هستیم، اما حداقل ۳۳ درصد کودکان استثنایی تحت پوشش آموزش و پرورش قرار نمیگیرند و بیش از ۵۰ درصد دوره پیش دبستانی را نمیگذرانند.
اکنون در آموزش و پرورش استثنایی کشور ۱۸۰۰ مدرسه خاص استثنایی و حدود ۲۱ هزار مدرسه پذیرای حداکثر بیش از صد هزار دانشآموز با نیاز ویژه را تحت پوشش قرار دادهاند که تعداد کمتر از یک درصد از دانشآموزان را شامل میشود. شوربختانه ما در جامعه ایران آمار دقیقی از وضعیت دانشآموزان دارای نیاز ویژه به دلیل عدم غربالگریهای بهنگام نداریم. بنظر میرسد فاصله کودکان بازمانده از تحصیل از جاده عدالت اجتماعی که( باید از نکته به نکته ایران بگذرد و نمی گذرد) بسیار دورتر از کودکان مدارس فرسوده و خشتی و سنگی و… است و دور افتادهتر و غریبتر از این دو دسته ، کودکان با نیاز ویژه دارای محدودیتهای جسمی و ذهنی هستند.
پس اگر بخواهم در مورد وضعیت الاکلنگی و ناتراز کفههای ترازوی عدالت در مدارس کپری با مدارس لاکچری مطلبی بنویسیم ،کودکانی که در هیچ کدام از این مدارس جای ندارند باید در اولویت باشند.
نمیشود بدون ذکر مصیبت کودکان کار و بازمانده از تحصیل، در مورد مدرسه نوشت. ذکر مصیبت این کودکان معصوم مانند مقتل خوانی واقعه کربلاست و بدون ذکر شهادت عطشان حضرت علیاصغر ، آنقدر که باید جان را آتش نمیزند و به تقابل با ظلم برنمیانگیزاند …
لاغر است، با چشمانی نگران که برق شوق کودکی در آن خاموش شدهاست و نگاهی آنقدر محجوب دارد که گویی میخواهد درپشت خودش پنهان شود.
چهره معصوم و مصممی دارد که در نگاه اول جای خالی خنده و شیطنت کودکانه مانند سیاه چالهای روح بیننده را البته اگر تباه نشدهباشد درهم میپیچد.
دو سال است مدرسه نمیرود تا نیمههای کلاس سوم ابتدایی درس خوانده، انگار هنوز بعد از دو سال باز هم با اضطراب منتظر است هر لحظه با همکلاسی یا معلمی مواجه شود تا پرسش از علت ترک تحصیل ، او را عذاب دهد.
(بعد از آنکه پدرش با آن تندباد لعنتی اواخر پاییز ، از روی داربست سقوط کرد و مغزش پاشید جلوی مدرسه غیرانتفاعی که در ساختمان روبرویاش کارگری میکرد و زمین را سرخ کرد) مجبور شد لباس سرنوشت شوم پدر را به تن کند و بشود کارگر ، درست مثل پدرش ، کارگر دیگران ، نه خودش !
کیسههای خرید مردم را ببرد، دم ماشینشان، کفشهای مردم را واکس بزند، با شکم گرسنه ساندویچ وغذا بگذارد جلوی مشتری، کیلومترها پیاده برود تا کارواش و ماشین مردم را بشورد، آجر و مصالح ببرد طبقه چندم تا دیوارهای خانه مردم بالا بروند ، خلاصه کار بکند برای مردم ، کارگر دیگران باشد نه خودش و از بخت خودش و از خدای خودش شکایت نکند پیش مردم.
مادرش هم کار میکند، ازهمان روزی که جسد شوهرش را برای خداحافظی آوردند جلوی در خانه مستاجری، دانست که دنیا در همان کوچه بنبست برایش به آخر رسیدهاست، همان لحظهای که پدر بچهاش و مَرد خانهاش را که برای ساختن زندگی دیگران کار میکرد، گذاشتند داخل گور، او هم تهمانده آرزوهای کوچکش را همانجا خاک کرد .
اندک نشاط، بازیها و کودکانههای پسرش را هم خاک کرد، میدانست پسرش با آن چثه کوچک، مجبور است از فردا مرد خانه شود .
اگر چه آنروز به خاک شوهرش، قسم خورده بود، پسرشان را بگذارد درس بخواند، معلمی بخواند در دانشگاه تربیت معلم، که از همان اول، حقوقاش را جمع کند و برای زن و بچههای آیندهاش، خانه بخرد تا زناش هم مثل مادرش، وقتی مَرد صاحبخانه میآید برای داد و بیداد بخاطر اجاره عقب افتاده ، رنگش سفید نشود مثل کچ دیوار.
اما نشد، قصهاش طولانی است و تاریک، خدا خودش شاهد است هرکاری کرده بود که بشود اما نشده بود، اگر شوهرش، بیمه کارگری داشت، شاید میشد اگر کارخانهای که بعد از مرگ شوهرش آنجا کار میکرد، بسته نشده بود شاید میشد، اگر صاحب آن شرکت خدماتی، بعد از ۲ ماه، جانکندن با حقوق نصف ماه، دست به سرش نکرده بود، شاید میشد، اگر بقال محله، یک مدت دیگر هم به او پنیر و تخم مرغ نسیه میداد و به پسرش چیزی نمیگفت، اگر مرد صاحبخانه درست وقتی پسرش از مدرسه رسیده بود پشت درخانه ، آن فحش را به او نمیداد ، اگر … اما نشد و آخرش هم پسرک بینوا، ترک تحصیل کرد .
وسط حیاط مشترک با صاحبخانه ایستاد به صاحبخانه فحش داد با صدای بلند، لرزان، کودکانه، با شرم، با لبهای کبود و چشمان سرخ و کتابهایش را آتش زد، آتش سرخ زبانه کشید … و خون سرخ دوید زیر گونههای زردش، و زبان سرخش شروع کرد به بر باد دادن تهمانده آرزوهایش، درست مثل ته مانده آرزوهای مادرش که در قبرستان، همراه پدرش، دفن شد . اسمش« صمد» است عاشق مادرش هست و عاشق دریا ، مثل ماهی سیاه کوچولو.
دوست دارد روزی درآمدش آن قدری باشد که دیگر مادرش مجبور به کارگری نشود. راستش دوست دارد روزی مادر هیچ کسی، مجبور به کارگری و دفن کردن ته مانده آرزوهایش نشود ، درست مثل ماهی سیاه کوچولو .
فعلا تمام جانکندنهای آنها به سختی کفاف اجاره یک خانه ۶۰ متری نمور با ۶ پله به زیر زمین را میکند و قوت بخور و نمیری برای زنده ماندن نه زندگی کردن! و البته قسط آن تلویزیونی را که تنها دلخوشیشان است و شبها با مادرش، خسته و کوفته، دراز میکشیدند جلوه آن، بعد از آنکه دیگر اثری از اندک شامی که اغلب شبیه صبحانه مختصری است، در شکمشان نمانده و گرسنه هستند، غذا خوردن مادر و پسرهای فیلمها را نگاه میکنند و میوه خوردنشان را و لباسهای خوب و دوچرخههای پسرها را، دستان سفید و کار نکرده مادرها را و تبلیغ دستکش و کِرم مرطوب کننده دست را و مدرسه رفتن پسرها را با ماشین پدرهایی که تندباد پاییز، جلوی مدرسه غیرانتفاعی ، زمینشان نزده است.
صمد با آن سن و سال کم، بیشتر وقتها غصه نداری را دارد و ترس بیکاری و دربهدری را و هر شب که سرش را روی بالش میگذارد، خواب دریا را میبیند و هر صبح و ظهر، مدرسه رفتن بچهها را میبیند و بیصدا آه میکشد، فریاد میکشد با دهان بسته، توی دلش گریه میکند، درست مثل ماهی سیاه کوچولو !
مثل یک مرد کار میکند برای مردم، تا جای خالی پدرش را پُرکند برای مادرش و برای خودش و من با خود فکر میکنم، صمد ، چگونه میتواند بدون برگشتن به مدرسه و ادامه تحصیل، معلم بشود و از کارگری کردن برای دیگران نجات پیدا کند؟ نجات پیدا کند درست مثل ماهی سیاه کوچولو!…
▪️کور شود چشمی که بر غم و فلاکت ملت بسته است
کودکان بازمانده از تحصیل، واقعیتی خاموش و مخوف است، واقعیتی که شاید اصلا به چشم و خیال مسئولان نیاید، کور شود چشمی که بر غم و فلاکت ملت بسته است.
کودک بازمانده از تحصیل، گروه سنی ۶ تا ۱۸ سال است که در چرخه آموزشی حضور ندارند و ۲ گروه را شامل میشوند.
گروه اول: کودکان مناطق محروم، عشایری و روستاهای دورافتاده که از اول وارد سیستم آموزشی نمیشوند، رنگ مدرسه را نمیبینند و مطلقا بیسواد هستند و هرگز بوی کتاب تازه را نشنیدهاند!
گروه دوم: کودکانی هستند که در ۶ سالگی وارد مدرسه میشوند و پس از چند سال تحصیل به دلایل مختلفی ترک تحصیل میکنند که آن دلیل هم اغلب به نوعی فقر است؛ این کودکان بیشتر در سن کم وارد بازار کار شده ، ظالمانه و به ناچار، کودکان کار میشوند و پشت نحیفشان قبل از اینکه قامت راست کنند و رشید شوند زیر بار سنگین نان آوری، خم میشود . ترک تحصیل، زندگی در محلههای پایین شهر و حاشیههای فقیرنشین و پُر از آسیب و خطر، بودن در کف خیابان، کار کردن برای افراد استثمارگر وسودجو، قرار داشتن در معرض انواع سوءاستفادهها، احتمال مصرف مواد مخدر از حداقل تهدیدهایی است که برای کودکان کار و خیابانی مطرح است گاهی این مصائب از مرز اضمحلال و مرگ روح و روان میگذرد و به از دست دادن زندگی و جان آنان میانجامد .
▪️تجاوز ، بردگی جنسی و قتل در کمین کودکان کار
مجید ابهری (آسیبشناس اجتماعی و رفتارشناس) که چند دهه متمادی در زمینه آسیبهای اجتماعی پژوهش کرده و آثاری چون « آسیبشناسی اجتماعی در علل اعتیاد کودکان خیابانی»، «علل روسپیگری»، «آزارهای خیابانی»، «اعتیاد چیست و معتاد کیست» و « جنگ نرم و تهدید نرم » را به رشته تحریر در آورده در گفتگویی درباره عوامل تهدید کننده زندگی کودکان خیابانی کار در ایران گفته است : «افرادی که خود در اثر تبعیض و سایر آسیبها با روحیه زخمی وارد جامعه میشوند گاهی به تمام همسالان و افراد دیگر حسادت میکنند، نگاه کینهتوزانه و انتقام جویانه نسبت به سایر افراد دارند و درصدد این هستند با دزدی، قتل یا تعرض ، حق خودشان را از جامعه بگیرند که دولت باید این افراد را تحت روان درمانی قرار دهد در غیر اینصورت جانیانی با دست باز آزادانه در جامعه رها میشوند»….
البته دولتها اول باید خودشان و رویه غلط خود را که زمینه و بستراجتماعی ظهور این افراد و حوادث را ایجاد میکند درمان کنند !
دکتر امیر شعبانی، روانپزشک و استاد دانشگاه در گفتوگویی که با یک روزنامه دارد، اظهار میکند « احوال ناخوش مردم، مولود بیتوجهی دولتها به حفظ سلامت روان جامعه است. این روانپزشک میگوید که دولتها در حالی به حفظ سلامت روان جامعه بیتوجهی کردهاند که جامعه متخصصان روانپزشکی بارها به اشکال مختلف درباره تبعات افزایش اختلالات روان هشدار دادهاند.
▪️سیاستهای غلط دولتها دلیل اختلال روان جامعه
وقتی اختلالات روان، همچون حصاری پیرامون یک فرد، یک خانواده، یک جامعه و یک ملت را محصور میکند و دلیل اختلال روان، تصمیمات و سیاستهای دولتهاست و دولتها برای کاهش ضریب خطر و آسیب حاصل از آنچه خود باعثش بودهاند هیچ کاری انجام نمیدهند و شرایط موجود را با تصمیمات بدتر، پرآسیبتر میکنند، نمیتوان انتظار امواج آرامش در کانون خانواده و کانون اجتماع را داشت».
گرچه واجب است که ملتها هم به خود بیایند و کنترل دولتها و افسار رها شده سرنوشت خود را به دست بگیرند .
مجید ابهری در گفتگویی دیگر، نسبت به آمار هولناک تجاوز به کودکان کار هشدار داده و یادآور شده است :« گاهی این تجاوزها با قتل پایان مییابد ، او گفته است : فردی ۱۹ ساله ، ۲۴ کودک کار را مورد آزارجنسی قرار داده و سپس آنها را کشته بود و در نهایت اعدام شد.
وی افزوده است: گاهی کودکان کار، مورد آزارهای جنسی قرار میگیرند و از ترس بیکار شدن، مجبور به سکوت میشوند.
حتی بعضا تعدادی از کودکان خیابانی در اتاق و سرپناه مشترکی زندگی میکنند و یک نفرشان «عروس »نامیده میشود که نقش زن را داشته و علاوه بر اینکه آشپزی و جارو و کارهای منزل را انجام میدهد و افراد بزرگتر با او رابطه جنسی نیز دارند!»
▪️استثمار کودکان زبالهگرد توسط مافیای پسماند
ابهری با بیان اینکه کودکان خیابانی، وضعیتی بدتری از بَرده دارند ، گفته است: کودکان خیابانی در سطلهای زباله همیشه به دنبال غذا نیستند بلکه کارگران پسماند هستند که برای مافیای پسماند کار میکنند، این کودکان به دنبال شیشه، پلاستیک، حلبی و ضایعات میگردند.
وی گفت: کودکان خیابانی ۸ تا ۱۰ نفره اتاقهای کوچکی کرایه میکنند و درآمدشان از یک کارمند هم بیشتر است. آنها وسیله کاسبیاند و تمام درآمد آنها توسط سرگروهها گرفته میشود.»
▪️فتیله عدالت هر روز پایینتر از دیروز
این مافیای پسماند چه کسانی هستند؟! این مسئولان بیخبر از خدا و ملت و مملکت چه کسانی هستند؟!
این نمایندگان مجلس که وقتی مدارس «خاص» میخواهد حذف شود، فریاد”واویلا” سر میدهند کجا هستند؟!
چرا این همه نماینده که برای وضع قانون در راستای عدالت در مجلس حضور دارند ، فتیله دغدغه عدالت را هر روز پایینتر میکشند و نسبت به کودکان بازمانده از تحصیل، کودکان با نیاز ویژه، دانش آموزان مدارس کپری و محروم که سهم آنها کمترین امکانات هم نیست و حتی کتاب درسی به دست آنها نمیرسد ، هیچ حساسیت و واکنشی ندارند.
هم اکنون مدارس لاکچری وجود دارند که تا چند صد میلیون تومان شهریه میگیرند و دانشآموزان را در تعطیلات به سوئیس میبرند و در مقابل دانشآموزانی را داریم که در کپرها روی خاک مینشینند و درس میخوانند و بچههای مظلومی هم وجود دارند که حتی دولت و مجلس نمیداند کجا هستند و چرا مدرسه نمیآیند.
▪️دکانداری مسئولان در مدارس غیرانتفاعی
تبلیغات مدارس غیرانتفاعی هرسال رنگینتر و فول آپشنتر میشود.
منافع این مدارس چنان وسوسهکننده است که بسیاری از مسئولان کشور و آموزش و پرورش یا اعضای خانواده آنها سهامدار یا مالک یکی از آنها هستند.
مدارس غیردولتی «فرهنگ»، مدرسه «حنان»، مدسه «سلام»، مدرسه «شهدای موتلفه»، مدرسه «رفاه» و مدرسه «روشنگر» تنها تعدادی از مدارس غیردولتی وابسته به سیاسیون و مسئولان است.
به گزارش « رویداد۲۴»سیطره منافع مالی این مدارس بر آموزش و پرورش کشور چنان بالاست که دو سال پیش «کوروش مودت » مدیرکل وقت آموزش و پرورش خوزستان برای تأسیس مدرسه غیرانتفاعی به خودش نامه زده و موافقت اولیه را انجام داد! او در توجیه رفتار خود گفته بود: «درخواست مجوز راهاندازی مدرسه غیرانتفاعی کاملاً طبیعی بوده و همه فرهنگیان ممکن است متقاضی راهاندازی مدرسه یا آموزشگاهی باشند.»
▪️پسرم مدرسه مناسب نداشت غیرانتفاعی تاسیس کردیم
«مدرسه غیرانتفاعی تاسیس کردیم، چون وقتی پسرم به سن دبیرستان رسید و میخواست به رشته علوم انسانی برود، مدرسه مناسبی برایش وجود نداشت» این اظهارات یک نفر از خاندان سلطنتی در یک کشور لیبرالیستی نبود، این اظهارات همسر یک شخصیت فرهنگی نظام بود، نظامی که هدف از انقلاب را خدمت به محرومین میداند .
طیبه ماهروزاده، استاد دانشگاه الزهرا و همسر غلامعلی حداد عادل رئیس فرهنگستان ادب فارسی در برنامه تلویزیونی زنده «زاویه» در آبان ۱۳۹۸ گفته بود: «برای پسرم به دنبال مدرسه علوم انسانی سالم میگشتیم، اما پیدا نکردیم و تصمیم گرفتیم مدرسه غیرانتفاعی تاسیس کنیم. اکنون ۱۰۰مدرسه فرهنگ داریم.»
در حالی که طیبه ماهروزاده مدرسهای را در شان پسرش ندیده و استارت مدارس غیرانتفاعی را زده که همسر وی در چند دهه گذشته از چهرههای پرنفوذ بوده و در عالیترین نهادهای تصمیم گیری حوزه آموزشوپرورش مانند شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای عالی آموزش و پرورش عضویت داشته و سالهاست مسئولیتهای متعدد فرهنگی و آموزشی دارد.
اما مالک ساختمان این مدرسه ، بنیاد مستصعفان است. مدرسه گرانی که جایی برای مستصعفان در آن نیست.
«سیدامیر حسین فتاح» فرزند رئیس بنیاد مستضعفان وقت ، در توئیتی در همان سال ۹۸در اینباره نوشته بود: «مدرسه آقای حداد عادل برای بنیاد مستضعفان است که سالهاست اجارهای بابت آن پرداخت نشده است.»
روزنامه همدلی در همان زمان مینویسد :«البته دانشآموختگان این مدارس که با امکانات مستضعفان در خدمت ثروتمندان قرار گرفت، نیز درخور توجه است». یاشار سلطانی، روزنامهنگار و مدیر وبسایت خبری «معماری نیوز» اسامی تعدادی از دانشآموزان مدرسه حداد عادل را در صفحه اینستاگرامش نوشت. به گفته او ، روحالله زم (موسس آمدنیوز در سحرگاه ۲۲ آذر ماه ۱۳۹۹ بوسیله طناب دار اعدام شد)، یاسینرامین (در مرداد ماه سال ۹۵ با شکایت جمعیت هلال احمر بازداشت و بعد از تغییر دولت و قاضی پرونده در آبان ۱۴۰۰ تبرئه شد) فرزند محمدعلی رامین (معاون مطبوعاتی و اطلاعرسانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت دهم و در دولت نهم ) و حسن میرمحمدعلی ، داماد شمخانی (متخلف لواسان) برخی از دانشآموختگان مدرسه غیرانتفاعی حداد عادل هستند.
▪️وضعیت آموزش و پرورش بدتر از نظام ارباب رعیتی
حتی در نظام ارباب و رعیتی هم “دانشآموز فقیر و غنی” از هم جدا نشده بودند .
بعد از عمومی شدن آموزش ، یکی از کارکردهای اصلی مدرسه از بین بردن طبقات اجتماعی بود و در جامعه طبقاتی و نظام ارباب رعیتی هم وقتی کودکان به مدرسه میرفتند در کنار یکدیگر مینشستند.
پس از انقلابی که یکی از آرمانهای آن برابری و عدالت بود «شهیدرجایی» تعداد محدودی از مدارسی را هم که ملی بودند و به صورت خصوصی اداره میشدند، دولتی اعلام کرد.
کوششی که برای برقراری عدالت آموزشی از دوره مشروطه آغاز شده بود، با گذشت بیش از چهار دهه از حیات جمهوری اسلامی به هرز رفته و آنچه در این سالها اتفاق افتاده تبدیل شدن آموزش از کالایی عمومی به کالایی خصوصی است که شرط برخورداری از آن با میزان تمکن مالی افراد، ارتباطی مستقیم دارد.
طبق مطبی که پایگاه خبری «اقتصاد۲۴ » با تیتر « افزایش شکاف میان پولداران و تهیدستان در ایران» به تاریخ ۱۳ مهرماه ۱۴۰۳ نوشتهاست ، هزینه زندگی ثروتمندترین دهک نسبت به فقیرترین دهک ۱۱ برابر شدهاست.
«اقتصاد آنلاین» هم در تاریخ ۳ آذر۱۴۰۳در مطلبی با تیتر« هزینه ۱۸ برابری آموزش ثروتمندان نسبت به فقرا» نوشته است : اوضاع سهم آموزش در سبد هزینههای خانوار برای دهکهای پایین جامعه بسیار نگران کنندهاست. هر خانوار شهری عضو دهک درآمدی اول، به عنوان کمدرآمدترین دهک در جامعه، به طور میانگین تنها ۳۹۷ هزار تومان برای بخش آموزش هزینه کردهاست این در حالیست که هر خانوار شهری عضو دهک هزینهای دهم به عنوان پردرآمدترین دهک در جامعه، به طور میانگین ۷ میلیون و ۳۱۱ هزار تومان برای بخش آموزش هزینه کرده است که بیانگر هزینه ۱۸ برابری آموزش این دهک نسبت به دهک اول است.
آمار و مستندات پایگاه خبری تحلیلی «صدای معلم» هم نشان میدهد، مطالعات بخش کیفیت آموزشی و نابرابری در شاخص ( TIMSS) بررسی روند آموزش ریاضیات و علوم که محاسبه نابرابری فرصت دستیابی به آموزش با کیفیت برای یک کودک ۱۴ ساله است، برای دهکهای بالای درآمدی ۵۵ درصد و برای گروههای درآمدی پایین ۴ درصد را نشان میدهد.
همچنین آزمون( PIRLS)در مورد مهارت خواندن و نوشتن ، نشانگر آن است که توانایی دهکهای ثروتمند عدد ۸۱ و دهک های فقیر و کم درآمد عدد ۴۸ است.
این در حالی است که شاخص با سوادی در برخی استان کشور ، نظیر آذربایجانغربی ، خوزستان ، آذربایجانشرقی ، کرمان ، سیستان و بلوچستان، هرمزگان، بوشهر و … حتی از میانگین کشور هم کم تر است.
▪️مدارس کانکسی در سال ۱۴۰۳ جمع آوری میشوند؟!
«مجید عبداللهی»معاون فنی و نظارت سازمان نوسازی مدارس کشور در سال ۱۴۰۳ وعده برچیدهشدن تمام مدارس کانکسی و کپری را در همان سال ۱۴۰۳ میدهد و در سخنانی میافزاید: از منظر کیفیت بخشی فضاهای آموزشی کانکسی در کشور، فضاهایی که نیازمند جایگزینی با فضاهای ایمن بودهاند، مورد توجه جدی قرارگرفته است.
وی با بیان اینکه مدارس کانکسی حتما جمع آوری میشود، اظهار میکند: ما هزار و ۷۳ مدرسه کانکسی در کشور داشتیم که تامین منابع برای جمع آوری آنها انجام شدهاست و در سال ۱۴۰۳ پیش بینی میشود کل مدارس کانکسی جمع شود.
سال ۱۴۰۳ به فصل پایانی خود نزدیک شدهاست و هنوز دانشآموزان بسیاری در این هوای سرد در کلاسهای کپری ، خشتی و کانکسی در سراسر کشور مخصوصا استانهای محروم ، از سوزسرما میلرزند. البته شاید یکی از علتهای آن دلمشغولی بیشتر آقای معاون فنی به قول و دغدغهای است که در آبان همین امسال ، اظهار کردهاند.
▪️بازسازی و مقاومسازی مدارس ایرانی خارج از کشور!
خبرگزاری ایسنا در ۲۴ آبان ۱۴۰۳ نوشتهاست : معاون فنی و نظارت سازمان نوسازی، توسعه و تجهیز مدارس کشور با بیان اینکه برخی از مدارس ایرانی خارج از کشور نیازمند بازسازی و مقاومسازی هستند گفت: در کشورهایی مانند عمان و ترکیه باید در جهت ساخت مدارس جدید پیش رفت که اراضی مورد نیاز این مدارس تامین شده این در حالیست که تشریفات مربوط به تامین منابع و کارهای فنی آنها در جهت ساخت این نوع مدارس نیز در حال پیگیری است.
بازسازی و مقاومسازی مدارس ایرانی خارج از کشور در حالی کابوس شب مقامات آموزش و پرورش شدهاست که حادثه پشت حادثه در مدارس داخل کشور اتفاق میافتد .
▪️چشم آموزش و پرورش در دهه ۴ انقلاب هنوز به دست خیرین!
روزنامه همشهری در دوم مهر ۱۴۰۳ نوشت : اولین روز مدرسه با یک حادثه گره خورد، سقف مدرسهای در اورمیه بر سر دانشآموزان آوار شد تا زنگ خطر مدرسههای فرسوده بار دیگر به صدا دربیاید.
همشهری ادامه داد:در تمام این سالها با تکیه بر آمار و ارقام بر وخیم بودن وضعیت فرسودگی مدارس تأکید شدهاست اما هنوز هم سرعت نوسازی و رفع خطر از مدارس، آهستهتر از خطرهای در کمین دانش آموزان حرکت میکند.
ساختمان هنرستان پسرانه مطهری در ارومیه، نزدیک به ۷۰ سال عمر دارد و همین قدمت در کنار بیتوجهی به نوسازی بافت قدیمی مدرسه موجب شد تا خبر ریزش سقف کلاس درس در اولین روز مهرماه مانند بمب صدا کند و نگرانی را به جان خانوادهها بیندازد.
▪️خسارت گردباد به مدرسه کانکسی مراغه
پایگاه خبری «صدای معلم »به نقل از اکبریان، مدیر آموزش و پرورش مراغه می نویسد: ساعت ۱۲:۴۰ دقیقه روز یکشنبه ۱۹ فروردین ۱۴۰۳ گردباد شدیدی موجب وارد شدن خسارت به ساختمانها و مدرسه کانکسی این روستا شد که در این اتفاق متأسفانه ۵ محصل این روستا و معلم این مدرسه دچار آسیب دیدگی شدند .
پایگاه خبری «صدای معلم » به نقل از مدیر آموزش و پرورش مراغه میافزاید: این مدرسه کانکسی ۹ سال است که در روستای باغ یئری مستقر است و بارها پیگیری کردهایم تا محلی از طرف روستاییان برای احداث مدرسه در این روستا اختصاص یابد و امیدواریم با همکاری لازم روستاییان و همت خیران که قول مساعد دادهاند در سریعترین زمان ممکن مدرسه کانکسی این روستا برچیده شود.
پایگاه خبری «صدای معلم » به نکته خوبی اشاره میکند :«آیا موجب تاسف و شرمندگی نیست که پس از گذشت بیش از ۴ دهه از انقلاب اسلامی هنوز تعداد قابل توجهی از دانش آموزان در مدارس کانکسی درس می خوانند ؟ آیا باید چشم آموزش و پرورش به دست خیرین باشد تا آنان اقدامی برای محرومیتزدایی انجام دهند ؟»
خبرگزاری مهر نیز در ۱۳ خرداد ۱۴۰۳ می نویسد : رئیس مجمع خیرین مدرسهساز لرستان با اشاره به وجود بیش از ۱۵۰ مدرسه کپری بهصورت خشتی و گلی و همچنین سنگی در لرستان، عنوان کرد: این مدارس بسیار خطرناک و فاقد هر نوع ایمنی هستند.
خبرگزاری مهر به نقل از رئیس مجمع خیرین مدرسهساز لرستان ادامه میدهد: در لرستان باوجود اینکه خیرین مدرسهساز همواره در کنار خدمات دولت، پایکار مقاومسازی مدارس تخریبی و فرسوده بودهاند، اما همچنان در برخی مناطق استان شاهد تحصیل دانشآموزان در مدارس تخریبی، فرسوده و کانکسها هستیم.
محمدعلی رضوی میافزاید: خیرین مدرسهساز بالای ۳۰ درصد مدارس کل کشور را احداث و تحویل آموزشوپرورش دادهاند.
▪️رتبه ته جدولی آذربایجان غربی در سرانه فضای آموزشی
خبرگزاری ایرنا در ۱۰ شهریور ۱۴۰۱به نقل از استاندار آذربایجانغربی با اشاره به جایگاه ۲۹ استان از نظر سرانه فضای آموزشی در کشور نوشتهاست : این سرانه کمتر از ۴.۵ متر مربع به ازای هر دانش آموز بوده که کمتر از میانگین کشوری است.
ایرنا به نقل از محمدصادق معتمدیان می افزاید: درصدد هستیم از ظرفیتهای خیّران و نهادهای حاکمیتی که در امر خدمت رسانی به مردم مشغول هستند، استفاده و این عقب افتادگی را جبران کنیم.
همین خبرگزاری مجددا در ۲۷ فروردین ۱۴۰۲می نویسد: سرانه فضای آموزشی در آذربایجانغربی کمتر از میانگین کشوری است.
و به نقل از مدیرکل آموزش و پرورش آذربایجانغربی میافزاید: سرانه فضای آموزشی در این استان ۴.۲ مترمربع پایینتر از میانگین کشوری با ۵.۲ مترمربع است.
علی مطهری نیز همانند استاندار سابق ، دست به دامن خیرین شده و ادامه می دهد: لازم است از ظرفیت دستگاهها و خیرین برای رفع مشکلات زیرساختی و فضا استفاده شود.
▪️۲۱ درصد مدارس آذربایجان غربی نا ایمن است
قهرمان رحمانی،مدیرکل سابق نوسازی مدارس آذربایجانغربی در ۲۹ شهریور ۱۴۰۱در گفت وگو با ایرنا با بیان اینکه ۲۱ درصد مدارس آذربایجان غربی نا ایمن است گفته است: ۱۳۵ هزار دانش آموز در این مدارس ناایمن مشغول به تحصیل هستند.
وی با اشاره به اینکه میانگین مدارس نا ایمن کشوری ۱۹.۲ درصد است، افزوده است: در سطح استان آذربایجانغربی تعداد مدارس گلی، خشتی و خشکه چینی به صفر رسیده و هیچ مدرسهای به این شکل در سطح استان وجود ندارد.
یقینا علیرغم ادعاهای مختلف مسئولان کشوری و استانی آموزش و پرورش در زمانها و بیانهای مختلف ، هنوز هم در سراسر مملکت مدرسههایی که شبیه هر چیزی هستند جز مدرسه وجود دارند . مدرسههایی که هر لحظه ممکن است آور شوند برسر امیدها و آینده ما ، مدرسههای کپری ، سنگی ، گلی ، کانکسی هم وجود دارند…
اما اگر مسئولی ادعای برچیده شدن تمام اینگونه مدارس و جایگزین شدن آنها با مدارسی در شان فرزندان این مرز و بوم را دارد ، بیاید جزای قلم سیاهنمای ما را بدهد و این تحولات را بکند در چشممان و سرمان را بکوبد به دیوار خوش رنگ کلاسهایی که بوی تازگی و طراوت و نشاط و امنیت میدهند…
رسانه قارتال نیوز، آماده است جدیدترین آمار در مورد رتبه سرانه آموزشی و پرورشی استان ،کودکان بازمانده از تحصیل ، بازسازی و نوسازی مدارس فرسوده، برچیده شدن مدارس کانکسی، خشتی، سنگی، سرانه فضای آموزشی سرانه فضای ورزشی و …. را از زبان مسئولان منتشر نماید. .
نهایتا اینکه جامعه امروز ایران، به شکلی ساختاری و نهادی ، درگیر مناسبات نئولیبرالیستی است که نمودهای مختلف چیرگی این روند را میتوان همه جا ، از جمله نظام آموزشی ، دید که از اواخر دهه ۶۰ تا کنون، به سرعت، مناسبات کالایی بر آن حکمفرما شده است . در هر حال ، میوه تلخ این تبعیض ، حسرت ، کینه و خوشههای خشم ، وقتی برسد ، عواقب غیرقابل جبران و ناگزیری خواهد داشت .
گزارش از فیروزه خاوه
با انتصاب رضا رحمانی به عنوان استاندار آذربایجان غربی در دولت چهاردهم، ماراتن تعیین استاندار برای این استان به خیر و خوشی پایان رسید.
هؤکومتین اداره هیئتینین بۇگونکو ایجلاسؽندا رضا رحمانی ۱۴-جۆ هؤکومتده غربی آذربایجانؽن قۇبئرناتورو تعیین ائدیلیب.
در جلسه امروز هیئت دولت رضا رحمانی به عنوان استاندار آذربایجان غربی در دولت چهاردهم منصوب شد.
تراکتور بعد از 2 مسابقه، توانست به یک برد ارزشمند دست پیدا کند و با 22 امتیاز به صدر جدول ردهبندی صعود کرد؛ البته آنها یک بازی بیش از پرسپولیسِ 20 امتیازی به انجام رساندهاند.
ارسال دیدگاه
قوانین ارسال دیدگاه