هرچه به انتخابات اسفندماه نزدیک می شویم جریان وابسته به پرونده بزرگ فساد شهرداری ارومیه که هنوز امید به احیای مجدد امپراطوری پدرخوانده دارند از هر کنش و واکنش استاندار آذربایجان غربی به نفع خود تعبیر می کند.
همزمان با رسانه ای شدن اختلاس در چای دبش؛ رکوردها یکی پس از دیگری جابجا میشود.
ارومیه شهر عجیبی شده است. خیلی عجیب. از خشت به خشتش داستان می چکد، روایت و حرف.
همه ی اینها رخت عزاست بر تن آسمان با دیدن نکبت جاری در جوی های این شهر.
بی مقدمه شروع می کنم، درد اینجاست که یک عده از نمایندگان ظاهر الصلاح ما از طبقه اشراف در آستانه انتخابات مجلس شورای اسلامی از اوضاع مردم در چنین وضعیتی قند توی دلش آب می شود به شوق خدمت.
سایت های موسوم به «بازرگام» یا سامانه توزیع هوشمند کالاهای اساسی با هدف حذف دلالی های غیرضرور در شبکه توزیع اقلام ضروری و توزیع آن ها با قیمت مصوب جهاد کشاورزی از ۱۸ آبان ماه سال 1400 شروع به کار کرد.
مقرر شده است که برای مقابله با کار کودکانی که شیشه های ماشین را تمیز می کنند؛ ماشین های بدون شیشه تولید بشه و برای جلوگیری از گلفروشی کودکان هم گل ها جمع آوری بشن.
داشتم آمار دستگاههای موثر در نشاط اجتماعی را نگاه میکردم دیدم وزارت ورزش و جوانان بیشترین سهم را دربین جوانان و مردم داره...!!
اشخاصی که خود را نماینده مردم ارومیه میدانند و امروز ادای دایه مهربانتر از مادر درمیآورند و فوت کودک معصوم و بیگناه سه ساله را ابزار شوآف انتخاباتی خود کردهاند، چرا در دو سال گذشته از عمر شورای شهر ششم با وجود دعوتهای رسمی مکرر در صحن شورا حاضر نشده اند و حق و حقوق مردم ارومیه را پیگیری نکردهاند؟!